دل نوشته(2)
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

از شوق به هوا

به ساعت نگاه میکنم

حدود سه نصف شب است

چشم میبندم که مبادا چشمانت را

از یاد برده باشم

و طبق عادت کنار پنجره میروم

سوسوی چند چراغ مهربان

و سایه کشدار شبگردان خمیده

و خاکستری گسترده بر حاشیه ها

و صدای هیجان انگیز چند سگ

و بانگ آسمانی چند خروس

از شوق به هوا میپرم چون کودکیم

و خوشحال که هنوز

معمای سبز رودخانه از دور

برایم حل نشده است

آری از شوق به هوا میپرم

و خوب میدانم

سال هاست که مرده ام ...



صـدای پای تو که می روی

صـدای پای مــرگ که می آید . . . .

دیـگر چـیـزی را نمی شنوم !

...



به خوابی هزار ساله نیازمندم

تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم

و عادت حمل درای کهنه ی دل را

از خاطر چشمها و پاها پاک کنم

دیگر هیچ خدایی

از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند

و آسمان غبارآلود این دشت را

طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد



دم به کله میکوبد و

شقیقه اش دو شقه میشود

بی آنکه بداند

حلقه آتش را خواب دیده است

عقرب عاشق.....




صفر را بستند

تا ما به بیرون زنگ نزنیم

از شما چه پنهان

ما از درون زنگ زدیم!



شناسنامه

من حسینم

پناهی ام

من حسینم , پناهی ام

خودمو می بینم

...خودمو می شنفم

تا هستم جهان ارثیه بابامه.

سلاماش و همه عشقاش و همه درداش , تنهائیاش

وقتی هم نبودم مال شما.

اگه دوست داری با من ببین , یا بذار باهات ببینم

با من بگو یا بذار باهات بگم

سلامامونو , عشقامونو , دردامونو , تنهائیامونو

ها؟!



پیست!!

میزی برای کار

کاری برای تخت

تختی برای خواب

خوابی برای جان

جانی برای مرگ

مرگی برای یاد

یادی برای سنگ

این بود زندگی....



شب در چشمان من است

به سیاهی چشمهایم نگاه کن

روز در چشمان من است

به سفیدی چشمهایم نگاه کن

شب و روز در چشمان من است

به چشمهای من نگاه کن

چشم اگر فرو بندم

جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت



کهکشان ها، کو زمینم؟!

زمین، کو وطنم؟!

وطن، کو خانه ام؟!

خانه، کو مادرم؟!

مادر، کو کبوترانم؟!


...معنای این همه سکوت چیست؟

من گم شده ام در تو... یا تو گم شده ای در من... ای زمان؟!

... کاش هرگز آن روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم ...

کـــاش !



دیواره ها برای کوبیدن سر ناز کند

گریزی نیست

اندوه به دل ما گیر سه پیچ داده است

باید سر به بیابانها گذاشت!



در

سلام ،

خداحافظ !

چیزی تازه اگر یافتید

بر این دو اضافه کنید

تا بل

بازشود این در گم شده بر دیوار...



سالهاست که مرده ام

بی تو

نه بوی خاک نجاتم داد،

نه شمارش ستاره ها تسکینم...

چرا صدایم کردی ؟

چرا ؟



بــی شــــکـــــ . . .

جهــــان را بـــه عشــــق کســی آفـــریـــده اند

چـــون مـــن کـــه آفـــریـــده ام از عشـــــق

جهـــانی بـــرای تـــــو. . .



بهزيستي نوشته بود:

شير مادر, مهر مادر, جانشين ندارد

شير مادر نخورده مهر مادر پرداخته شد

پدر يك گاو خريد

و من بزرگ شدم

اما هيچكس حقيقت من را نشناخت

جز معلم رياضي عزيز ام

كه هميشه مي گفت

گوساله, بتمرگ



لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند

ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند...



و اما تو! ای مادر!

ای مادر!

هوا

همان چیزی ست که به دور سرت می چرخد

و هنگامی تو می خندی

صاف تر می شود...
 



دل نوشته(خیلی زیبا)
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

شـــايد ســرم را از تـــه تراشيـــدم

شـايد خـاطرات دسـتانت از

 ياد گيســـوانم بـــرود!

+_+_+_+_+

صبــ ـ ـ ـ ـر یکــــــ دروغ بزرگـــ است چون سالهاستـــ که با

غـــــوره ها کلنجار میـــــــــروم اما حلوا نمی شونــــد...

+_+_+_+_+

من به هیچ دردی نمی خـــــــــــورم

ایـــــــن درد ها هستنــــــــد

که چپ و راستـــــ به من می خورند...

+_+_+_+_+

ای بانو

بیـــا حواســـــ ــــــمان را پرت کنیم

مال هر کس دورتر افتاد عاشق تر است

اول خودم

حواسم را بده تا پرتـــ کنمـــ . . .

+_+_+_+_+

فرقی ندارد ...

شرق یا غرب ...

شمال یا جنوب ...

من تو را به هر جهت دوست دارم هنوز

+_+_+_+_+

بي ســــــــيگار كه كه مي شوم

اندكـــــــــــي

فقط اندكـــــــي پول خرج مي كــــــــنم و دوباره سيـــــــــگار دارم

امــــــــا

جواني ام

كــــــوه غرورم را خـــــــــرج كرده ام

هنــــــــــوز تو را نــــــدارم

+_+_+_+_+

این سیگارهای آخر شب ...

عجب بویِ تو میدهند

میگویند سرطان زاست

ولشان کن حتمــــا تــــو را نشنیده اند......

+_+_+_+_+

شال و کلاه می بافــــــــــــم

با خیالتـــــــ

تا در ســــرمای نبودنت یخ نبنــــــدم

+_+_+_+_+

سیبـــــــ همـــان است ...

امـــا ...

مـــن دیگـــر آدم نمیشومــــ

+_+_+_+_+

چـــــه به کش به کــــشی شـــــده

بی تـــــو بودن را درد می کشــــــــــــــــم

با درد فریاد می کشــــــــــــم...

فریـــاد از خشـــــم می کشـــــم

با خشــــم هم, مثل همیشـــــه

سیگــــــار های تلخـــــــــــ ـ ـ ـ را....

+_+_+_+_+

گفته بودم ميکشمت آخر ...

امروز دم غروب وقت اذان

دلم را با اشک آب دادم

رو به قبله خواباندمش

يک دو سه تمام شد ديگر بهانه ات را نمي گيرد..

+_+_+_+_+

آهسته و بی سرو صدا ...

تند تند و پر هیجان ...

هرجوری که دلت خواست

فدای سرت

دیگر چه فرقی می کند !؟؟

وقتی هزار بار بند خورده است ...

این چینی ی نازک تنهـــایی من

تو فقط بیــــا بانو .

+_+_+_+_+

لطفا به من عشق تعارف نکنيد

سيرم

از بس گول خورده ام

+_+_+_+_+

اینک اعتراف من

بی کـَس و کار شده ام ، اما هنــــــوز مثل تو ...

بی همه چیـــــــز نشده ام .

+_+_+_+_+

هـــــــی لعـــنتی

میخواهم توصیفـــــــ ات کنم...

خیاطــــ نبودی...

اما خوب وصلـــه های جور واجـــــور به من زدی

آشپـــــــــــز نبودی..

اما چه آش چــــــــربی برایم پختــــــــــی

کفــــــــاش نبودی....

اما چه به اندازه کفش رفتن ام را دوختـــــــی

ومــــــــــــن...

دیوانه نبودم....

اما چـــــه دیوانه وار دوست اتـــــ - ـ میدارم هنـــــــــــوز..

+_+_+_+_+

جوینده ، یابنده است ....

دروغی بیش نیست

همه جا را بدنبال نخودهای سیاهی که خواسته بودی ؛ گشته ام

پیدا نمی شوند.

+_+_+_+_+

حماقت يعنـــــــــي من ....

حماقت يعني من

چه ساده لوحانه

پايه شده بودم

براي خيال ات

كه تخت شود

تا با هر كه دلت خواست رويش هرزه گي را معنا كني

+_+_+_+_+

کمر بسته ام به خودکشی ...

بیخیـــال هم نمی شوم ...

هم دست اند با من ؛

این سیگارهای تلخ و آن خاطـرات

+_+_+_+_+

هــرچــه من "دل" مــــی دادم...

تـــو "دل" مـــی بریدی

"دل ها" خوب بــُر خورده بود اگر...

زیر و رو نمــــی کشیدی ...

+_+_+_+_+

در این ما رمضــــــــــــان بی تــ ـ ـو

هــر بار روزه مـــرا می برد....

دست به دعــــا می شـــوم

کاش یکبــــــــار هم...

تــــو را بیاورد..

+_+_+_+_+

شك ندارم

سفره ي دلم را كه وا كنم

همه سير ميشوند

+_+_+_+_+

دلــــــم ســــیــــــب مـــــــــــــــی خــــــــــواهــد

نمـــــــــ خــــواهــــی آدم شــــوی ؟؟؟

+_+_+_+_+

شیــــرین ام ...

تیشه را برداشته ام ؛

تو فقط بگــو کدام ریشه ام !؟؟

+_+_+_+_+

تمام عكاس خانه هاي اين شهر را

به دنبال يك عكس رنگي

شايد هم تمام رخ از عشق گشت ام

فتوشاپ بيداد ميكند اين روزها

+_+_+_+_+

لطفا وجب بگیرید ...

دیگر قورباغه های عالم هم نفس کم آورده اند

برای خواندن "ابوعطا"

آب از سر من ؛

خیــــلی وقت است که گذشته .

+_+_+_+_+

من که شـــــاعر نبودم ...

کلمات و واژه هایم کنار هم قرار نمی گرفتند ؛.

همگی با هم غـریبه بودند .

حالا دیگــــر خوب از تو یاد گرفته اند

با هر غريبه اي خوابيدن را

+_+_+_+_+

شیرین نمیشود ...

طعم تلخ دروغ هایی که به خوردم داده ای

کار از حلوا حلوا کردن گذشته ست

+_+_+_+_+

سیب را برای خودت نگه دار

دیگر حـــوایت به سرم نمی زند

اینروزها ...

هلو های پوست کنده بیــــداد میکنند

+_+_+_+_+

نانوا هم جوش شیرین می زند

بیچاره

فرهاد . . . !

+_+_+_+_+

آنقدر تمام عشق و احساس هایم را...

برایت پخته و گرم کرده بودم

که می ترسیدی لب بزنی

مبادا دهان ات بسوزد

اینقدر از عشق من لب نزدی

تا از دهان افتاد...

+_+_+_+_+

قسم می خورم ....

دیگر حتی نامت را در اشعارم نخواهی دید ...

روی جلد دفتر شعرم بزرگ نوشته است :

" لعنت خـــــــدا بر پدر و مادر کسی که در این مکان آشغــال بریزد. "

+_+_+_+_+


ادم فمهمیــــــده ای بود

خوبــــــــ میدانســـت

کجاهـــا خودش را به نفهمی بزنـــــد

+_+_+_+_+

از چه بنویسم؟

از آرزوهایی که نشکفته خزان زده شده اند؟

یا از تمام احساساتم

که زیر پاشنه های هوس تو...

تکه تکه شد؟؟

+_+_+_+_+

تــــا آخـــر دنیا همــــینه

اون یـــه دونه یوســــفی هم که برگشت به کنعان اش

استثنا بود...

تو غــــمت را بـــــــخور..

+_+_+_+_+

این روزها خودم ....

اینقــــدر سیگار برای دود کردن دارم

تو دیگر کبریت برای آتش زدن روح و روان ام نکش( لعـنتی ).....

+_+_+_+_+

برایم نامه نوشته بود :

" چقدر خوبه ، کسی هست . . .

که وقتی بهش فکر می کنی !

اونقدر گرم میشی ، که یادت میره

اتـــــاقت چقدر سرده ..! "

ای لعنت بر این یارانه ها....

که همه از ترس قبض های آخر ماه ...

از سر ماه عاشق شده اند...

+_+_+_+_+

باور نکنید .........

اینها همه شایعه است ....

که اعتیاد در جامعه رو به گسترش است .

امروزه همه ورزشکار حرفه ای شده اند....

در رشتۀ ......

" مـــوش دوانی "

+_+_+_+_+

بـــــاز ...

همه جــــــــا باران می بارد

بــــــاز...

چشمــــــان خیسم را

به کــــدام بند بیاویزم؟...

 



اشعار عاشقانه
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

یکنفر در هـمین نزدیکــی ها

چــيزی

به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است

خیالـــت راحت باشد

آرام چشمهایت را ببــند

یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است

یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا

تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد ...

----------------------------------------------------------------

واژه ها ..

قـَــد نمی دهند !!

ارتفاع دلـــــتنگی ام را...

من فقط ..

سایهء نبودن تو را ..

برسر شعـــــر ..

مستدام می کنم..!!
 

----------------------------------------------------------------

از تپــش هــای قلبم

خواستنت را کــه بگيــرم

می ايســـتد

----------------------------------------------------------------

 


از روزی که نامتـــ

ملکه ی ذهنمـــ شد،

احساســ می کنمــ جمجمه امـــ

با شکوه ترینـــ امپراتوری دنیاستـــ...

----------------------------------------------------------------


دلم تنگـ می شـود گاهـی

  برای  . ..

  یك « دوستت دارم »  سـاده !

دو « فنجـان قهــوه ی داغ »

----------------------------------------------------------------

 

اینــــجا تا پیراهنت راســـیاه نبینند

باور نمـــی کنند چیزی از دســــت داده باشـی ...

----------------------------------------------------------------

 

  امــروز 

آرام تـــریـن

لــــحظـﮧ ﮯ دلـگـیـــر کننــده ﮯ

نــاب ِ دنیــاســـــــت ..

----------------------------------------------------------------

رفتــه اي

و مــن هــر روز،

بــه مــوريــانــه هــايــي فکــر مــي کنــم

کــه آهستــه و آرام

گــوشه هــاي خيــال ام را مــي جــونــد!

به گــذشـتــه که بــرمــیـگـــردم....

از حـــــــال مــیــروم....!.!.!

----------------------------------------------------------------

حالــــا که رفتـــه ای

بهانه ی خوبی است

«شــب، سکـــوت، کــویر»

فقــط صدای این هــق هــق را

کم کنــــــید



شقایق گل همیشه عاشق
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم
اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت
شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری
به جان دلبرش افتاده بود-اما-
طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد
ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را و
بسوزانند
شود مرهم
برای دلبرش آندم
شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده که افتاد چشم او ناگه
به روی من
بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
به ره افتاد
و او می رفت و من در دست او بودم
و او هرلحظه سر را
رو به بالاها
تشکر از خدا می کرد
پس از چندی
هوا چون کورۀ آتش زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت:اما چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست
به جانم هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم هرگز
دوایی نیست
واز این گل که جایی نیست خودش هم تشنه بود اما!!
نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
من در دست اوبودم
وحالامن تمام هست اوبودم
دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب،نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه
روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر اوکم شد
دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد- آنگه -
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
زهم بشکافت
زهم بشکافت
اما ! آه
صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
به من می دادو بر لب های او فریاد
بمان ای گل
که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی
بمان ای گل
ومن ماندم
نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد

گریهگریهگریه

 



بیگانه!!!
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

نمی دانی چه دلتنگم

چه بی تابم

چه غمگینم چه تنهایم

تو را هر شب صدا کردم

نمی بینی نمی خوابم


بیا تا باورت گردد

که بی تو کمتر از خاکم

ولی با تو به افلاکم

بیا با آرزوهایم

بسازم خانه ای در دل

سراغم را نمی گیری

مگر بیگانه ای با دل؟



تأمل
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

متون انگلیسی | تأمل The best cosmetic for lips is truth زیباترین آرایش برای لبان شما، راستگویی است.
 

for voice is pray

برای صدای شما، دعا به درگاه خداوند

for eyes is pity

برای چشمان شما، رحم و شفقت

for hands is charity

برای دستان شما، بخشش

for heart is love

برای قلب شما، عشق

and for life is friendship

و برای زندگی شما، دوستی هاست.

No one can go back and make a new start

هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و همه چیز را از نو شروع کند؛

Yet, anyone can start from now and make a brand new ending

ولی هر کسی می تواند از همین حالا شروع کند و عاقبت خوب و جدیدی را برای خودش رقم بزند.

God didn't promise days without pain

خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما روزهای ما بدون غم بگذرد، نداد

laughter without sorrow , sun without rain

نگفت خنده باشد بدون هیچ غصه ای، یا خورشید باشد بی هیچ بارانی

but He did promised strength for the day, comfort for the tears

ولی به ما قول داده که اگر در مقابل مشکلات استقامت داشته باشیم، تحمل سختی ها را برایمان آسان می کند ؛

and light for the way

و چراغ راهمان می شود.

Disappointments are like road bumps, they slow you down a bit

ناامیدی ها به دست اندازهای یک جاده می مانند که ممکن است باعث کم شدن سرعتت در زندگی شوند؛

but you enjoy the smooth road afterwards

ولی در عوض بعد از آن، از جاده ای صاف و بدون دست انداز، بیشتر لذت خواهی برد.

Don't stay on the bumps too long

روی دست اندازها و ناهمواری ها خیلی توقف نکن؛

Move on

به راهت ادامه بده. . .

When you feel down because you didn't get what you want just sit tight and be happy

وقتی به آن چه می خواستی نرسیده ای و احساس شکست می کنی، ناراحت نشو؛

because God has thought of something better to give you

حتما خداوند صلاح تو را در این دانسته و برایت آینده بهتری رقم زده است.

تأمل

 

When something happens to you ,good or bad

وقتی یک اتفاق خوب یا بد برایت می افتد، همیشه

consider what it means

دنبال این باش که چه معنی و حکمتی در آن نهفته هست.

There's a purpose to life's events

برای هر اتفاقی در زندگی، دلیلی وجود دارد

to teach you how to laugh more or not to cry too hard

که به تو می آموزد که چگونه بیشتر شاد زندگی کنی و کمتر غصه بخوری.

You can't make someone love you

تو نمی توانی کسی را مجبور کنی که تو را دوست داشته باشد؛

all you can do is be someone who can be loved

تمام کاری که می توانی انجام بدهی، آن است که تبدیل به آدمی شوی که لایق دوست داشتن است

the rest is up to the person to realize your worth

و عاقبت کسی پیدا خواهد شد که قدر تو را بداند.

It's better to lose your pride to the one you love

بهتر است غرورت را به خاطر کسی که دوست داری، از دست بدهی تا این که

than to lose the one you love because of pride

کسی را که دوست داری، به خاطر غرورت از دست بدهی!

We spend too much time looking for the right person to love

ما معمولا زمان زیادی را صرف پیدا کردن آدم مناسبی برای دوست داشتن

or finding fault with those we already love

یا پیدا کردن عیب و ایراد کسی که قبلا دوستش داشته ایم، می کنیم.

when instead

باید به جای این کار،

we should be perfecting the love we give

در عشقی که داریم ابراز می کنیم، کامل باشیم.

Never abandon an old friend

هیچ وقت دوست قدیمی ات را ترک نکن

You will never find one who can take their place

چون هیچ زمانی کسی جای او را نخواهد گرفت.

When people backbite, what does it mean

وقتی مردم پشت سرت حرف می زنند، چه مفهومی دارد؟

Simple ! It means that you are two steps ahead of them

خیلی ساده است! یعنی این که تو دو قدم از آنها جلوتری!

  منبع : تبیان


غزل روزگار ما (1)
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

شعر و ترانه | غزل روزگار ما (1) باید تو را همیشه به دقت نگاه کرد... یعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کرد خاتون ! بگو که حضرت خالق خودش تو را ...
 

یک :

باید تو را همیشه به دقت نگاه کرد
یعنی نه سرسری ، سر فرصت نگاه کرد

خاتون ! بگو که حضرت خالق خودش تو را
وقتی که آفرید چه مدت نگاه کرد ؟

هر دو مخدرند که بیچاره می کنند
باید به چشمهات بندرت نگاه کرد

هرکس نظاره کرد تو را دلسپرده شد
فرقی نمی کند به چه نیت نگاه کرد

عارف اگر برای تقرب به ذات حق
زاهد اگر برای ملامت نگاه کرد

تو بی گمان مقدسی و کور می شود
هرکس تو را به قصد خیانت نگاه کرد!

 

دو :

توقعی است که بی شک برایت آسان نیست
مرا ببخش مگر بخشش از بزرگان نیست

مرا ببخش که فهمیدم آستان تو را
هر آن که قدر ندانست ، لایق آن نیست

بدون دست تو در دست من ، مرا شوقی
به پرسه های شبانگاه در خیابان نیست

به جز حضور تو در برهه ای ز تقدیرم
تمام عمر ، مرا نقطه ای درخشان نیست

گلایه های تو از من ، اگر فراوان است
بهانه های من شرمگین ، فراوان نیست

چقدر حیف که آن روز ها به هیچ گذشت
کسی به قدر من این روزها پشیمان نیست !

 

  برگرفته از گزیده غزل های دهه هشتاد نوشته مسلم محبی


You’re lookin’ amazing
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

Dangerous feelings break out my soul

 

احساسات خطرناکی روحم رو احاطه می کنن

 

It’s just the meaning of being alone

 

و این به این معنیه که من تنهام

 

I need you here wherever you are

 

به تو نیاز دارم هرجا که باشی

 

I need you now to take me so far

 

الان بهت نیاز دارم تا منو با خودت به اون دور دورا ببری

 

I wanna run like the speed of the sound

 

میخوام بدوم، درست مثل صدا

 

I was somewhere , I ‘m sure you’re around

 

من جایی بودم، و اتمینان دارم که تو اون دورو برا بودی

 

You give me now the meaning of life…

 

و حالا معنی زندگی رو بهم دادی

 

With you I’m feeling alive
Ooooooo…

 

با تو احساس می کنم زندم

 

Why you’re lookin’ like that

 

چرا اینجوری نگاه می کنی

 

I’m burning like fire

 

دارم مثل آتیش میسوزم

 

I wanna be higher

 

میخوام بیشتر از اینا عاشق بشم

 

Just let me know

 

فقط بذار بدونم

 

Why you’re lookin’ like that

 

چرا اینجوری نگام می کنی

 

You’re driving me crazy

 

داری منو دیوونه می کنی

 

You’re lookin’ amazing

 

خیلی عجیب نگام می کنی

 

Why you’re lookin’ like that

 

چرا اینجوری نگاه می کنی

 

 

 

k