تست روانشناسی: در چه ماهی باید متولد میشدید؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

تست روانشناسی: در چه ماهی باید متولد میشدید؟

تست روانشناسی: در چه ماهی باید متولد میشدید؟
این تست را بادقت جواب دهید و گزینه هایی که انتخاب میکنید اعداد مقابلشان را باهم جمع کنید تا در آخر معلوم شود شما در چه ماهی باید متولد میشدید...

این تست را بادقت جواب دهید و گزینه هایی که انتخاب میکنید اعداد مقابلشان را باهم جمع کنید تا در آخر معلوم شود شما در چه ماهی باید متولد میشدید

1- آیا خود را فردی خودکاو و درونگر تلقی میکنید؟
الف) بله قطعا(3) ب) گاهی اوقات(2) ج) خیر به هیچ وجه (1)

2- چگونه با تغییرات مواجه میشوید؟
الف) به پیشواز و استقبال آنها میروید(3)
ب) به خوبی خود را با آنها سازگار و هماهنگ میکنید(2)
ج) تا جای ممکن از آنها فرار میکنید(1)

3- از کجا ، بیشترین قدرت احساسی تان را دریافت میکنید؟
الف) از درون خود (2) ب) از محیط اطرافتان(1)

4- آیا به جزییات اهمیت زیادی میدهید و به اصطلاح مو را از ماست بیرون میکشید؟
الف) بله(3) ب) تا حدی( 2) ج) خیر (1)

5- آیا در قبال ارتباطهایتان احساس تعهد و مسئولیت میکنید؟
الف) بله (3) ب) گاهی اوقات(2) ج) خیر (1)

6- کدام یک از گزینههای زیر بهتر از همه خصوصیات شما را توصیف میکند؟
الف) پرشور، مشتاق، پر حرارت و سرشار از انرژی (3)
ب) با ثبات، پیگیر، منطقی و اهل عمل(4)
ج) عاطفی و روشنفکر(2)
د) حساس، تحریک ذیر و شهوتی(1)

7- آیا خود را فردی کاری و فعال تلقی میکنید؟
الف) بله کاملا(3) ب)تا حدی(2) ج) خیر اصلا (1)

8- آیا در زمینه خرج کردن پول، خوب و حساب شده عمل میکنید؟
الف) بله کاملا(3) ب)تا حدی(2) ج) خیر اصلا (1)

9- آیا خود را فردی مبتکر و خلاق تلقی میکنید؟
الف) بله کاملا(3) ب)تا حدی(2) ج) خیر اصلا (1)

10- آیا فردی جسور و بی پروا هستید؟
الف) بله (3) ب) گاهی اوقات(2) ج) خیر (1)

11- آیا خود را فردی لذت طلب تلقی میکنید؟
الف) بله کاملا(3) ب)تا حدی(2) ج) خیر اصلا (1)

12- آیا فردی کمال گرا هستید؟
الف) بله (2) ب) خیر (1)

13- آیا احساسات و عواطف خود را بروز میدهید؟
الف ) بله همیشه(3) ب) گاهی اوقات (2) ج) خیر اصلا (1)

14- اطرافیانتان شما را چگونه توصیف میکنند؟
الف) فردی واقع نگر (2) ب) فردی آرمانگرا (1)

15- در یک مهمانی معمولا:
الف) به پذیرایی از دیگران میپردازید (6)
ب) با گفتن لطیفه دیگران را به خنده وا میدارید(5)
ج) در کنار دوستان یا خویشاوندان مینشینید و سخت سرگرم گپ زدن با آنها میشوید (4)
د) خاطرات شیرین و جالبتان را برای دیگران تعریف می کنید (3)
ل) با همه سر صحبت را باز میکنید و هر چند دقیقه یک بار کنار فرد جدیدی مینشینید(7)
م) در گوشهای دنج مینشینید و در سکوت و تنهایی رفتار دیگران را زیر نظر میگیرید(1)
ی) برای مهمانان میوه پوست میکنید و توجه همه را به خود جلب میکنید (2)


نتیجه تست
اگر نتیجه تست به دست آمده با هر کدام از گزینههای زیر مطابقت داشت، شما باید در آن ماه خاص متولد میشدید چرا که خصوصیات تان بیشتر با ویژگی های منحصر به فرد آن برج سازگار است و اگر نتیجه تست با ماه تولدتان یکی باشد، قطعا شرایط خاص ردیف بودن سیارهها و وضعیت کره ماه در هنگام تولدتان مناسب بوده است

اگر امتیازتان بین 15 تا 17 است: شما میبایست در ماه اسفند متولد میشدید
اگر امتیازتان بین 18 تا 20 است: شما میبایست در ماه بهمن متولد میشدید

اگر امتیازتان بین 21 تا 23 است: شما میبایست در ماه دی متولد میشدید
اگر امتیازتان بین 24 تا 26 است: شما میبایست در ماه آذر متولد میشدید

اگر امتیازتان بین 27 تا 29 است: شما میبایست در ماه آبان متولد میشدید
اگر امتیازتان بین 30 تا 32 است: شما میبایست در ماه مهر متولد میشدید

اگر امتیازتان بین 33 تا 35 است: شما میبایست در ماه شهریور متولد میشدید
اگر امتیازتان بین 36 تا 38 است: شما میبایست در ماه مرداد متولد میشدید

اگر امتیازتان بین 39 تا 41 است: شما میبایست در ماه تیر متولد میشدید
اگر امتیازتان بین 42 تا 44 است: شما میبایست در ماه خرداد متولد میشدید

اگر امتیازتان بین 45 تا 46 است: شما میبایست در ماه اردیبهشت متولد میشدید
اگر امتیازتان 47 است: شما میبایست در ماه فروردین متولد میشدید


نکات مهم انتخاب همسر طبق نظر روان شناسان چیست؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->


برخی از آدم های ساده و بی شیله پیله خوششان می آید و برخی دیگر از افراد پیچیده و باهوش. عده ای به افراد مذهبی علاقه دارند و عده ای دیگر انگار میانه خوبی با مذهب ندارند . معمولاً هر فردی در ازدواج، معیارها و ملاک های خاصی برای انتخاب همسر خود در نظر می گیرد. برخی از آدم های ساده و بی شیله پیله خوششان می آید و برخی دیگر از افراد پیچیده و باهوش.
 
عده ای به افراد مذهبی علاقه دارند و عده ای دیگر انگار میانه خوبی با مذهب ندارند. گروهی سراغ ورزشکاران، افراد فعال یا جنبشی ها می روند و گروه دیگر بیشتر افراد آرام و گوشه گیر را می پسندند و… اما علت این همه تفاوت سلیقه در انتخاب همسر چیست؟ طبق نظر روان شناسان دو نظریه مهم در انتخاب همسر وجود دارد: نظریه « همسان همسری » و نظریه « ناهمسان همسری »

نظریه همسان همسری:
بر طبق این نظریه آنچه در انتخاب همسر اولویت اصلی افراد می باشد شباهت ها است. یعنی هر چه شباهت ها و همانندی های دختر و پسر بیشتر باشد، دو طرف بیشتر مایل به ازدواج با یکدیگر هستند. معمولاً افراد این گروه همانندی های قومی، فرهنگی، اجتماعی، ارزش های مشترک مذهبی ، سن و سال نزدیک به هم، سطح تحصیلاتی مشابه، علایق مشترک و… توجه کرده و آنها را بنیان و پایه استواری برای انتخاب همسر و شروع زندگی مشترک قرار می دهند.

البته آن‌چه گفته شد به این معنی نیست که اگر دو نفر در برخی از حوزه ها و امور با یکدیگر متفاوت باشند، حتماً ازدواجشان ناموفق و ناپایدار خواهد بود. زیرا افرادی هستند که علیرغم تفاوت در برخی زمینه های جزئی، ازدواج موفقی داشته اند. پس به طور عام هر چه مشترکات میان طرفین بیشتر  و تفاوت هایشان در جزئیات باشد ازدواج و زندگی راحتتر و آسانتری خواهد داشت. به همین دلیل متخصصان اکثراً معتقدند که اگر می خواهید ازدواجی موفق، باثبات و شادمان داشته باشید باید به سراغ فردی بروید که خصوصیات وکیفیاتی نزدیک به شما دارد.

نظریه ناهمسان همسری :براساس این نظریه برخی از افراد بیشتر مایلند با افرادی ازدواج نمایند که نه تنها عیوب و نواقص آنها را ندارند بلکه با ویژگی هایشان قادر به تکمیل ضعف آنها می باشند. به بیان دیگر افرادی را برای ازدواج انتخاب می کنند که نواقص آنها را جبران می نمایند. مثلاً برخی از افراد خجالتی از افراد جسور خوششان می آید، یا افراد اجتماعی و اهل رفت و آمد، فرد اهل مطالعه و منزوی را جذب خود می کنند. پس فرض اصلی نظریه ناهمسان همسری این است که برخی برای ازدواج به دنبال افرادی می روند که دارای چیزهایی هستند که آنها ندارند ولی مایلند که آنها را داشته باشند.

برطبق نظر روان شناسان و هم چنین آنچه تحقیقات نشان می دهد، ازدواج گروه اول یا افرادی که بر طبق نظریه همسان همسری ازدواج می کنند موفق‌تر بوده و در رسیدن به خانواده ای پایدار سربلندتر می باشند.



10 راه برتر برای بهبود یافتن بعد از طلاق
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

طلاق برای اکثر افراد زندگی را جهنم می کند. بهبود یافتن بعد از آن راهی بسیار دشوار است. خیلی ها اصلاً به بهبودی نمی رسند، خیلی ها هم بااینکه به نظر می رسد آنرا پشت سر گذاشته اند اما هنوز هم درد ناشی از آن و ترس از نزدیک شدن به کسان دیگر را به دوش می کشند.
در این مقاله می خواهیم راهی متفاوت برای بهبودی یافتن از طلاق برایتان معرفی کنیم، راهی که این امکان را برایتان فراهم می کند که به بهبودی کامل برسید. 10 مرحله زیر به شما نشان می دهد چطور زندگی و روابطتان را از نو بسازید.

برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید ...


1. تا می توانید غصه بخورید و زاری کنید.
خیلی وقت ها، افراد از احساسات ناراحت کننده مثل افسردگی، غصه، عصبانیت، و امثال آن وحشت دارند. شدت این احساسات آنقدر زیاد هست که بتواند تا آخر عمر اسیرتان کند. نکته مهمی که باید به یاد داشته باشید این است که بااینکه این احساسات خیلی قوی هستند اما برای همیشه ماندگار نیستند. این را هم باید بدانید که همیشه این احساسات داغانتان نمی کند، خیلی وقت ها اگر اجازه بدهید که این احساسات را تجربه کنید، احساس خیلی خیلی بهتری پیدا می کنید.
2. به آینده ای که رابطه تان ممکن بود داشته باشد، و الان دیگر نخواهد داشت، فکر کنید.
وقتی ازدواج می کنیم، امیدها و آرزوهای زیادی داریم. از دست دادن و فراموش کردن این امیدها و آرزوها کار ساده ای نیست چون از آنها بعنوان راهنمایی برای حرکت به سوی آینده استفاده می کنیم. امیدها و آرزوهای ازدواجتان را پیدا کنید. بعد جداگانه برای هرکدام غضه بخورید و ناراحت شوید. یادتان باشد که امیدها و آروزهای شما نمرده اند، می توانید آنها را با افراد دیگر یا حتی برای خودتان به تنهایی بسازید.
3. کسانی را پیدا کنید که در طول زندگیتان می دانستند چطور با عشق و علاقه به احساساتتان توجه کنند.
وقتی می خواهید از طلاق یا هر اتفاق ناخوشایند دیگری که برایتان اتفاق افتاده بهبود یابید، خیلی مهم است که آنچه در فکر و دلتان می گذرد را بر زبان بیاورید. خیلی ها دوست ندارند به حرف ها و درد و دلهای تلخ دیگران گوش کنند. گوش دادن به عصبانیت ها، ترس ها و ناراحتی های دیگران، باعث می شود بترسیم که مبادا احساسات آنها روی ما هم اثر کند. به همین خاطر است که آنها که دوستمان دارند، وقتی درمورد این احساساتمان حرف می زنیم، معمولاً سعی می کنند حالمان را خوب کنند. باید کسی را پیدا کنید که فقط به حرفهایتان گوش کند، حرفتان را قطع نکند و سعی هم نکند که نصیحتتان کند. حرف زدن تنها راهی است که خوبتان می کند.
4. ببینید چه اتفاقی برای رابطه تان افتاد که به آنجا کشید.
اگر می خواهید با طلاقتان کنار بیایید و بتوانید زندگی بهتری بعد از آن برای خود بسازید باید بفهمید که چه چیز منجر به طلاقتان شده است. در این قسمت از کار باید واقعاً با خودتان صادق باشید. متهم کردن همسر سابقتان یا خودتان برای این طلاق هیچ دردی را دوا نمی کند. باید دقیقاً بررسی کنید که کدام اعمال و رفتارهای خودتان و همسرتان کار را به طلاق کشانده است.
5. ببینید چرا همسر سابقتان را برای ازدواج انتخاب کرده بودید.
افراد روابط مختلف را بنا به دلایل مختلف شروع می کنند که متداولترین آن "عشق" است. اما تصوری که اکثر افراد از عشق دارند، عشق واقعی نیست. در زیر به بعضی از دلایل انتخاب همسر اشاره می کنیم:
نیاز مبرم به دوست داشته شدن
ترس از تنها ماندن
شیفتگی
امنیت ازدواج
بچه دار شدن و امثال این
اگر بتوانید صادقانه دلیل انتخاب همسر سابقتان را پیدا کنید، می توانید آغاز طلاق را شروعی برای رابطه ببینید. آنوقت می توانید برای انتخاب بعدی خود، از ملاک های دیگری استفاده کنید.
6. همسرتان را ببخشید، خودتان را ببخشید.
الان وقت بخشیدن است. درک کنید که شما و همسرتان هر چه از دستتان برمی آمد برای حفظ رابطه انجام دادید. درک کنید که حتی وقتی کارهایی می کردید که موجب ناراحتی همدیگر می شد، بهترین کاری بوده که می توانستید در آن زمان بکنید. آن رفتارهای دردناک فقط برای دفاع از خودتان بوده است. بخشیدن تنها راه آزاد کردن خودتان و شروع یک زندگی دوباره است.
7. بین خودتان و همسر سابقتان فاصله بیندازید. 3 تا 6 ماه هیچ رابطه ای با او نداشته باشید.
یکی از دردناکترین قسمت های طلاق این است که دیگر نمی توانید همسرتان را که یک روز بهترین دوستتان بوده پیش خودتان  داشته باشید. اما اگر می خواهید که به بهترین شکل بهبود پیدا کنید بهتر است که سه تا شش ماه هیچ نوع رابطه ای با همسر سابقتان نداشته باشید. این به شما این فرصت را می دهد که تا دلتان میخواهد غصه بخورید و عصبانیتتان را از بین ببرید. همچنین باعث می شود که رابطه شما و او دوباره با موقعیت جدیدی آغاز شود.
8. کسانی را پیدا کنید که حمایتتان کنند.
طلاق گرفتن یعنی بهترین دوست و همدمتان را از دست داده اید. به کسی نیاز دارید که به حرفهایتان گوش دهد. دوست دارید بدانید که هنوز کسانی هستند که دوستتان داشته باشند و بخواهندتان. به همین دلیل، داشتن کسانی که حمایتتان کنند برای بهبودی از طلاق لازم است. فقط باید اطمینان پیدا کنید که این افراد بدانند که شما نیاز به حمایت آنها دارید و بدانند که چطور باید حمایتتان کنند.
9. همه چیز درمورد خودتان و روابطتان را حل و فصل کنید.
اگر می خواهید در آینده رابطه بهتری داشته باشید و اشتباهات قبل را تکرار نکنید، باید خوب به رابطه هایی که داشته اید فکر کنید. باید بفهمید که از یک رابطه چه می خواهید، چه کسی به درد شما می خورد، برای احساس رضایت از رابطه به چه چیزهایی نیاز دارید و چه چیزهایی را در رابطه نمی توانید قبول کنید.
10. حسابی مراقب خودتان باشید.
بهبود یافتن از طلاق، کاری استرس زا و دردناک است که زندگیتان را عوض میکند. وقتی قرار است زندگیتان اساساً تغییر پیدا کند، باید به خوبی از خودتان مراقبت کنید. باید طوری با خودتان رفتار کنید که کمی از استرس ها و فشارهایتان کمتر شود. مثلاً حجم کاریتان را کمتر کنید، خوب غذا بخورید، ورزش کنید و تا می توانید استراحت کنید. به کلاسهای آموزشی بروید و فعالیت هایی را انجام دهید که از آن لذت می برید.
بااینکه بهبودی یافتن از طلاق کار آسانی نیست اما اگر مراحلی که در بالا ذکر کردیم را خوب دنبال کنید، مطمئناً موفق خواهید شد.



چطور عادات خوب به عادات بد تبدیل می شوند ؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

خیلی غیرعادی نیست که عادت های خوب به عادت های بد تبدیل شوند. این اتفاق معمولاً زمانی می افتد که عادات خوب تا حد افراط پیش می روند. به همین خاطر است که باید همیشه مراقب رفتارهایتان باشید، حتی اگر رفتارهایی مثبت باشند.
آنهایی که می خواهند همه چیز همیشه بهترین باشد، آدمهای موفقی هستند، حداقل تازمانیکه خیلی افراطی پیش نروند. وقتی این حساسیت هایشان منجر به کمال گرایی محض می شود، عادات خوبشان به عادت های بد تغییر می یابد. و وقتی به این نقطه می رسند، درست کردن اوضاع دیگر خیلی سخت می شود.
گاهی اوقات بعضی ها تمیزی و پاکیزگیشان را به یک عادت بد مبدل می کنند. اول همه چیز خیلی خوب شروع می شود. هدفشان فقط این است که همه چیز مرتب و تمیز باشد و برای رسیدن به چنین هدفی وقت زیادی می گذارند. بعد کم کم به افراط کشیده می شود. هر لکه و گرد و خاکی عصبیشان می کند و بدتر از همه این است که از عالم و آدم توقع دارند که مثل خودشان وسواس داشته باشند.
دو موقعیت بد دیگر هست که بعضی ها عادت پس انداز کردن را به یک عادت بد تبدیل می کنند. اولین حالت زمانی است که فرد برای روز مبادا یا برای آینده خود شروع به پس انداز کردن می کند. برای اینکار آنها یک حساب پس انداز باز کرده و شروع به پرکردن آن می کنند. اگر بخواهند این عادت خوب را به افراط بکشند، مطمئناً به یک فرد خسیس تبدیل خواهند شد. و چون پولی که درمی آورند باید روانه حساب پس اندازشان شود، دیگر حتی برای بچه هایشان لباس نو نمی خرند. اینها همانهایی هستند که از فرط خست ماشینی سوار می شوند که هر هفته باید به تعمیرگاه برود.
موقعیت مشابه این زمانی است که افراد شروع به خرید عمده می کنند. در ابتدا اینطور به نظر می رسد که اجناس مختلف را ذخیره می کنند اما این انبار کردن ها در حد معقول باقی نمی ماند. اگر این رفتار به یک عادت بد تبدیل شود، سرتاسر انباری، گاراژ، پارکینگ و همه کمدها با موادغذایی و موادشوینده اضافی پر می شود.
ممکن است فکر کنید که چطور توجه و نگرانی درمورد اطرافیان و دیگران می تواند به یک عادت بد تبدیل شود. آدمهایی که اینقدر به فکر دیگران هستند افرادی مهربان و خیرخواهند که مراقب سلامت اطرافیانشان هستند. عادت بد زمانی ایجاد می شود که این آدمها نیازهای دیگران را خیلی مقدم بر نیازهای خود قرار می دهند و این وضعیت اختلالات و مشکلات روحی-روانی بسیاری را برای فرد ایجاد خواهد کرد.
احتمالاً شنیده اید که هیچ سوالی احمقانه نیست. معمولاً افراد به سوال کردن در کلاس درس و محل کار تشویق می شوند اما این رفتار زمانی به یک عادت بد تبدیل می شود که افراد بدون هدف و منظور یکسره سوال می کنند. این سوال کردن ها گاهی آنقدر زیاد می شود که دیگر وقتی برای انجام کار نمی ماند.
این مثال ها نشان می دهد که به دنبال هر افراط گرایی یک عادت بد ایجاد خواهد شد. باملاحظه و مهربان باشید اما نه به قیمت از دست دادن سلامت خودتان. حتماً باید یک حساب پس انداز داشته باشید اما مطمئن شوید که نیازهای خانواده تان هم حتماً برآورده شود. اجازه ندهید که عادت های خوبتان به عادت های بد تبدیل شود و زندگی را برایتان دشوارتر کند. همیشه یادتان باشد، رمز موفقیت در حفظ تعادل است.




چه کنیم تا فراموش نکنیم ؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

به همین ترتیب، وقتی تلاش می‌کنیم شعری را به خاطر بیاوریم، کلمات به ذهنمان راه نمی‌یابند. ما اغلب با شروعی دوباره می‌توانیم حرکت‌ها و کلمات مورد نظرمان را بازیابیم اما ...
 
به گزارش جام جم آنلاین، وقتی سعی می‌کنیم با تا زدن تکه‌ای کاغذ، کلاه درست کنیم یا برای ساخت سبد گل، رشته‌های حصیر را به هم گره بزنیم، آنچه روی می‌دهد کاملا واضح است. وقتی در این کار موفق نمی‌شویم می‌گوییم «یادم نمی‌آید.» این گفته فوق‌العاده دقیق است. مراحل اصلی کار با کاغذ یا حصیر از یادمان رفته است.
به همین ترتیب، وقتی تلاش می‌کنیم شعری را به خاطر بیاوریم، کلمات به ذهنمان راه نمی‌یابند. ما اغلب با شروعی دوباره می‌توانیم حرکت‌ها و کلمات مورد نظرمان را بازیابیم، ما مراحلی را که به بخش فراموش شده مربوط می‌شوند، بارها و بارها بررسی می‌کنیم تا این که دوباره در ذهنمان ظاهر شود. به این ترتیب، شرایطی را که تحت آن شرایط کلاه کاغذی می‌ساختیم یا شعری را آموختیم دوباره فراهم می‌کنیم و بقیه مطالب مربوطه نیز به یادمان می‌آید.

فراموش کردن یک اسم خاص

اسامی خاص به راحتی فراموش می‌شوند و آشکار است که برخی از آنها را از یاد برده‌اید. برای این که بتوانید یک اسم خاص را به خاطر بیاورید، هر چه را که تصور می‌کنید به آن شخص یا شیء مورد نظر مربوط می‌شود، بررسی کنید. سپس حروف الفبا را به آرامی مرور کنید و بکوشید آن اسم را تلفظ کنید. گاهی از سرعت خود در انجام این کار و رسیدن به نتیجه شگفت‌زده می‌شوید. در مواقع دیگر، از این که به اسم مورد نظر خیلی نزدیک شده‌اید، اما آن را به یاد نمی‌آورید عصبی می‌شوید. هرچند شاید روز بعد بدون این که به موضوع فکر کنید، همان اسم را به یاد آورید و از این یادآوری غیرمنتظره تعجب کنید.
اگر از پیش بدانید که باید افراد را به اسم خطاب کنید، می‌توانید به شیوه‌های گوناگون امکان موفقیت خود را در این کار افزایش دهید. برای مثال، قبل از بردن دوست خود به یک باشگاه، اسامی اعضای آن باشگاه را بخوانید و مرور کنید یا به محض رسیدن به جلسه و قبل از شروع معارفه، اسامی اشخاصی را که می‌بینید در ذهن خود تکرار کنید.
شما بسادگی می‌توانید فراموشکاری خود را با متانت و لطف بپذیرید. همیشه می‌توانید به پیری خود متوسل شوید. می‌توانید به دوستی که نامش را از یاد برده‌اید بگویید که همیشه نام کسانی را فراموش می‌کنید که بیشتر می‌خواهید به یادشان باشید و با این گفته دوست خود را خشنود سازید. (اگر نگران از یاد بردن نام کسانی باشید که برایتان اهمیت دارند، این مورد بیشتر مصداق پیدا می‌کند.) یا موردی را تعریف کنید که کارمندی نام شما را پرسیده و شما آن را فراموش کرده‌اید.
روش مفید دیگر آن است که ضمن دراز کردن دستتان به سوی کسی که مدت‌هاست وی را ندیده‌اید، خود را معرفی نمایید. این کاری مودبانه است و احتمالا فرد دیگر هم به همین صورت عمل می‌کند.

فراموش کردن آنچه می‌خواستید بگویید

البته دامنه فراموشی شما به یک کلمه یا اسم محدود نمی‌شود. گاهی ممکن است نقل‌قول‌ها مفید باشند؛ اما در صورتی که شکل درست آنها به ذهن خطور کند.
اگر هنگامی که همراه دیگران سرود ملی می‌خوانید و بخشی از سرود را فراموش کردید، می‌توانید لب‌هایتان را به گونه‌ای حرکت دهید که به نظر بیاید با دیگران همراهید. اما اگر در افتتاحیه مراسمی از شما بخواهند که به تنهایی آن را بخوانید، این شیوه موثر نخواهد بود. افرادی که عرق ملی دارند، سرود کشور خود را از روی نوشته نمی‌خوانند. هیچ چیز بجز تمرین کافی موثر نیست.
فراموش کردن آنچه می‌خواستید بگویید موردی خاص است. در یک گفتگوی مودبانه شما منتظر می‌مانید تا صحبت طرف مقابل تمام شود. سپس متوجه می‌شوید چیزی را که می‌خواستید بگویید از یاد برده‌اید. اگر دیگران متوجه شوند که شما می‌خواستید چیزی بگویید، پریشانی و آشفتگی‌تان بیشتر می‌شود. یک راه‌حل این است که حرفتان را در ذهن خود تکرار کنید. راه‌حل دیگر این است که از امتیاز سالخورده بودن استفاده و کلام گوینده را قطع کنید؛ راه‌حل دیگر، یادداشت کردن چیزی است که در نظر دارید بگویید. (دیگران تصور می‌کنند حرف‌های گوینده را می‌نویسید(
اگر هنگام صحبت کردن از موضوع اصلی منحرف شوید نیز همین مشکل بروز می‌کند. شما مطلبی فرعی را تمام می‌کنید و نمی‌توانید علت مطرح کردن آن موضوع یا صحبت‌های قبلی خود را به خاطر آورید. راه‌حل ساده آن است که به مسائل حاشیه‌ای نپردازید؛ یعنی خودتان کلام خود را قطع نکنید. همیشه جمله‌های طولانی چنین مشکلاتی را ایجاد می‌کنند.
وقتی به زبانی صحبت می‌کنید که تسلط چندانی به آن ندارید، احتمال بروز چنین مشکلی زیاد است. البته این مورد مختص سن خاصی نیست. از این رو بیان کردن یک جمله مرکب همیشه اشتباه است. بهترین کار استفاده از جمله‌های ساده است. در دوران پیری حتی اگر به زبان مادری خود صحبت کنید، احتمال بروز چنین مشکلی وجود دارد.

فراموش کردن کاری که می‌خواستید انجام دهید

10 دقیقه قبل از ترک خانه گزارش وضع هوا را می‌شنوید: احتمال دارد که پیش از بازگشت شما باران ببارد. به ذهنتان می‌رسد که با خود چتر بردارید. (مفهوم این جمله کاملا مشخص است: برداشتن چتر به ذهنتان خطور می‌کند.) اما هنوز آماده انجام این کار نیستید و 10 دقیقه بعد خانه را ترک می‌کنید؛ بدون این که چتری با خود برده باشید. بهترین راه‌حل چنین مشکلی این است که در صورت امکان به محض خطور فکر به ذهنتان آن کار را انجام دهید؛ چتر را به دستگیره در آویزان کنید یا آن را کنار کیف دستی یا ساکتان قرار دهید یا به شیوه‌ای دیگر فرآیند همراه بردن چتر را آغاز کنید. از همین روش می‌توانید برای یادآوری کارهایی استفاده کنید که بلافاصله انجام نمی‌شوند. نیمه‌شب به ذهنتان می‌رسد که زمان ارسال مدارک به سازمان بازنشستگی فرارسیده است. روز بعد فراموش می‌کنید که مدارک را بفرستید. به محض این که فکری به ذهنتان خطور کرد، آن را عملی کنید؛ از جا بلند شوید و مدارک بازنشستگی خود را روی میز صبحانه بگذارید.
همچنین همین مشکل زمانی بروز می‌کند که فکر خوبی در سر دارید و سپس آن را فراموش می‌کنید. اگر این افکار به طور معمول نیمه‌شب‌ها به سراغتان می‌آید، یک دفترچه یادداشت یا ضبط صوتی را کنار تختخوابتان قرار دهید. اگر با فرد دیگری هم‌اتاق هستید، از قلمی که چراغ دارد استفاده کنید. با یک دفتر یادداشت جیبی یا ضبط صوت، می‌توانید کارهایی را که می‌خواهید در آینده انجام دهید به خاطر سپارید. این شیوه برای همه افراد، بویژه سالخوردگان، مفید است. چنین روشی زندگی را شادتر و لذتبخش‌تر می‌کند. به جای تکیه بر حافظه خود، از یادداشت‌ها استفاده کنید.

فراموش کردن انجام به موقع کارها

ما بندرت خوردن آسپرین را برای سردرد فراموش می‌کنیم؛ اما خیلی پیش می‌آید که خوردن قرص مربوط به بیماری‌های ناپیدایی مانند فشار خون بالا را از یاد ببریم. تفاوت در چیست؟ ما به 2 دلیل آسپرین مصرف می‌کنیم: سردرد، خوردن قرص را به ما یادآوری می‌کند و وقتی این کار را می‌کنیم، نتیجه سریعی حاصل می‌شود، سردرد رفع می‌شود. فشار خون بالا یا داروهای آن، چنین تاثیری ندارند. به طور کلی، اگر ضرورت دارد که چنین داروهایی را به طور مرتب مصرف کنیم، به 2 چیز نیاز داریم: یک یادآوری و یک نتیجه تقویت‌کننده.
از یک تقویم دیواری بزرگ و تبلیغات استفاده کنید آن را در جایی آویزان کنید که همیشه جلوی چشمتان باشد
فرض کنید باید قرصی را روزی 2 بار  صبح و شب  مصرف کنید. کاری را که تقربیا همیشه در همان ساعت‌ها انجام می‌دهید، مثل مسواک زدن دندان‌هایتان در نظر بگیرید. با یک نوار لاستیکی، جعبه قرصتان را به دسته مسواکتان ببندید. وقتی برای استفاده از مسواک جاقرصی را بر می‌دارید، یادتان می‌آید که باید قرصتان را بخورید. به احتمال زیاد، بسیاری از کارهایتان را هر روز و به طور منظم انجام می‌دهید  کارهایی مثل غذا خوردن، شانه‌زدن موها، لباس پوشیدن و لباس کندن. شما می‌توانید از این فعالیت‌های عادی مثل یک ساعت شماطه‌دار استفاده کنید تا زمان انجام کارهای دیگر را به شما یادآوری کنند.
در خصوص نتیجه تقویت‌کننده، سعی کنید موفقیت خود را در انجام بموقع کارها ثبت کنید. یک تقویم و یک قلم مشکی نوک‌پهن تهیه کنید. برای مثال، فرض کنید که باید 4 بار در روز قطره‌ای را در چشم‌هایتان بچکانید. هر بار که قطره را می‌ریزید، یک‌چهارم فضایی را که برای هر روز در تقویم در نظر گرفته شده است، سیاه کنید. در پایان روز، اگر ریختن قطره را فراموش نکرده باشید، همه آن فضا سیاه خواهد بود. با گذشت چند روز، می‌توانید به تقویم سیاه شده بنگرید و به خود تبریک بگویید. به احتمال بسیار زیاد، شما به سیاه کردن تقویم ادامه خواهید داد.

فراموش کردن محل قرار دادن چیزهای گوناگون

«عینک من کجاست؟»، «کلیدهای اضافی ماشین کجاست؟» این وسایل را هزار جا ممکن است گذاشته باشید و اگر نتوانید بخوبی سابق ببینید، یافتن آنها به مراتب دشوارتر است. شما برای یافتن عینکتان به عینک نیاز دارید و حتی وقتی آن را به چشمتان زده‌اید نیز در یافتن کلیدها با مشکل مواجه می‌شوید. انگشت‌هایتان که در فضای تاریک به جستجو می‌پردازند نیز بسرعت سابق اشیا را از هم تشخیص نمی‌دهند. از نابینایان بیاموزید. تنها راه‌حل این است که «جای هر چیزی مشخص باشد و هر چیزی سر جای خود قرار گیرد.»
یافتن چیزهایی که بدقت پنهان کرده‌اید، خیلی دشوارتر است. می‌گویند هیچ کس جایی را که گنجی در آن دفن کرده است فراموش نمی‌کند، اما بسیاری از سالخوردگان آرزو می‌کنند ای کاش چنین چیزی صحت ‌داشت. شما یک ماه دور از خانه خواهید بود و چیزهای باارزشی در خانه دارید که دوست ندارید به سرقت روند. به جای این که آنها را در بانک بگذارید، آنها را به زیرزمین یا به اتاق زیرشیروانی می‌برید و با مهارت در میان جعبه‌ها، چمدان‌ها، لباس‌ها، کتاب‌ها و اثاثیه کهنه پنهان می‌کنید. مطمئن هستید هیچ دزدی وقت خود را صرف گشتن تمام آن خرت و پرت‌ها نخواهد کرد. سپس، وقتی بازمی‌گردید، خودتان باید همان مقدار وقت را صرف گشتن کنید. چون به یاد نمی‌آورید که آخرین بار آنها را کجا گذاشته‌اید. (در ضمن، سارقان باتجربه محلی را که افراد بی‌تجربه تصور می‌کنند توجه کسی به آن جلب نمی‌شود و اشیای گرانبهای خود را در آن مخفی می‌کنند، بخوبی می‌شناسند.) به احتمال زیاد کسی که گفته بود هیچ کس محلی را که در آن گنجی را دفن کرده فراموش نمی‌کند، گوشه چشمی به دزدان دریایی داشته است. اما آنها نیز از خطر فراموشکاری آگاهند و نقشه تهیه می‌کنند. اگر آنها چنین کاری نمی‌کردند، این همه داستان درباره گنج‌های مدفون وجود نداشت. شما نیز می‌توانید به تهیه نقشه‌ای که موقعیت گنج شما را نشان دهد و گذاشتن آن نقشه در جایی که به سهولت بتوانید آن را بیابید، این مشکل را حل کنید.
مشکل وقتی بدتر می‌شود که فراموش می‌کنید گنجی را مخفی کرده‌اید. شما قدری بیش از میزان مورد نیازتان پول نقد دارید و نمی‌خواهید آن را در خانه رها کنید. پس چند عدد اسکناس را لای کتابی در قفسه کتاب‌ها می‌گذارید. سال‌ها بعد، کسی که در یک فروشگاه کتاب‌های دست دوم می‌پلکد آنها را می‌یابد. به دنبال نام شما روی صفحه نخست کتاب می‌گردد و خدابیامرزی نثارتان می‌کند. هرگز فراموش نکنید که فراموش کردن بسیار آسان است.

فراموش کردن قرارهای ملاقات

باید در زمان خاصی از روز، هفته یا ماه، از بسیاری چیزهای مورد علاقه‌تان  ناهار خوردن با یک دوست یا دیدن یک برنامه تلویزیونی ویژه  لذت ببریم، اما تنها در صورتی می‌توانیم لذت ببریم که آنها را به یاد داشته باشیم و مشکل همین جاست. یک تقویم یا دفتر مخصوص قرار ملاقات‌ها این مشکل را حل می‌کند، البته به شرطی که 2 نکته دیگر را به یاد آوریم: 1- قرارهای خود را ثبت کنیم و 2- به دفتر نگاه کنیم. استفاده مستمر از تقویم می‌تواند سهم بزرگی در لذت بردن از زندگی داشته باشد. اما برای بسیاری از سالمندان استفاده از آن دشوار است.
برای سهولت کار، نخست از یک تقویم دیواری بزرگ و تبلیغات استفاده کنید. آن را در جایی آویزان کنید که همیشه جلوی چشمتان باشد؛ برای مثال، روی دیوار دستشویی. اگر مدام آن را ببینید. احتمال این که به قرارهای درج شده در آن توجه کنید، بیشتر می‌شود و به دیگر قرارهایی فکر خواهید کرد که باید به این فهرست اضافه شوند. به این ترتیب مدام متوجه چیزهایی می‌شوید که باید ثبت کنید، نه فقط تعهدات آشکار خود، بلکه فرصت‌هایی که باید در زمان مقرر مورد ملاحظه قرار گیرند. حتی یک نظر اجمالی به ساعت‌ها و روزهای برنامه‌ریزی دقیق‌تری برای زندگیتان سوق دهد. وقتی استفاده از دفتر جیبی و یادداشت کردن قرارهای ملاقات برایتان جا بیفتد، گامی بزرگ برای نیل به یک زندگی لذتبخش‌تر برداشته‌اید.




از روانشناسی رنگها چه میدانید ؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

خلاصه : خواص رنگ سفید، مشکی، صورتی و ...
متن کل خبر : تعریف رنگ
در سال 1666، اسحاق نیوتن، دانشمند نامدار انگلیسی، کشف کرد که چنانچه نور خالص سفید از یک منشور عبور داده شود، به رنگ‌های قابل رؤیت تجزیه می‌شود. نیوتن همچنین کشف کرد که هر رنگ از یک طول موج منحصر به فرد تشکیل شده و قابل تجزیه به رنگ‌های دیگر نیست.
آزمایش‌های بعدی نشان داد که با ترکیب نورها می‌توان رنگ‌های مختلف را ایجاد کرد. برای مثال، نور قرمز در ترکیب با نور زرد، رنگ نارنجی را به وجود می‌آورد. رنگی که بر اثر ترکیب دو رنگ دیگر به وجود آید را ترکیبی می‌گویند. بعضی از رنگ‌ها، مثل زرد و ارغوانی، در صورت ترکیب شدن، همدیگر را خنثی می‌کنند و نور سفید می‌سازند. این رنگ‌ها را نیز رنگ‌های مکمّل می‌نامند.
تاثیرات رنگ‌ها از نظر روان‌شناسی
با وجودی که اثر رنگ‌ها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق می‌کند امّا برخی از تاثیرات رنگ‌ها دارای معنی یگانه‌ای در سراسر جهان هستند. رنگ‌هایی که در طیف رنگ‌ها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگ‌های گرم شناخته می‌شوند که این دامنه‌اش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است.
رنگ‌هایی که در ناحیه آبی طیف قرار دارند، رنگ‌های سرد نامیده می‌شوند و شامل آبی، ارغوانی و سبز هستند. این رنگ‌ها معمولاً آرامش بخشند امّا گاهی نیز ممکن است احساس غمگینی و بی‌تفاوتی را به ذهن آورند.
روان‌شناسی رنگ‌ها به عنوان روش درمان
در برخی از فرهنگ‌های قدیمی، از جمله مصری‌ها و چینی‌ها، از رنگ‌ها برای درمان استفاده می‌شده است. این کار که گاهی به آن نور درمانی یا رنگ شناسی نیز گفته می‌شود هنوز هم به عنوان روش درمان جایگزین مورد استفاده قرار می‌گیرد.
در این روش:
•از رنگ قرمز برای تحریک بدن و ذهن و افزایش تمرکز استفاده می‌شود.
•از رنگ زرد برای تحریک اعصاب استفاده می‌شود.
•از رنگ نارنجی برای بالا بردن سطح انرژی استفاده می‌شود.
•از رنگ آبی برای کاهش درد و تسکین بیمار استفاده می‌شود.
•از رنگ نیلی برای تسکین ناراحتی‌های پوستی استفاده می‌شود.
اغلب روان‌شناسان به رنگ درمانی به دیده شک و تردید می‌نگرند و می‌گویند که درباره تاثیرات احتمالی رنگ‌ها اغراق شده و رنگ‌ها در فرهنگ‌های مختلف، معانی متفاوتی دارند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که در بسیاری از موارد، تاثیرات رنگ‌ها در تغییر حالت افراد، تاثیراتی زودگذر و موقتی بوده است. برای مثال، قراردادن افراد در اتاق آبی ممکن است در ابتدا احساس آرامش در آن‌ها به وجود آورد امّا این اثر پس از آن که آن‌ها آرامششان را بازیافتند، به تدریج کاهش خواهد یافت.
روان‌شناسی رنگ‌های مختلف
1- روان‌شناسی رنگ سیاه
•سیاه تمام نورها در طیف رنگ‌ها را جذب می‌کند.
•سیاه معمولاً به عنوان نماد ترس یا شیطان مورد استفاده قرار می‌گیرد امّا به عنوان نشانگر قدرت نیز شناخته می‌شود. از رنگ سیاه برای نشان دادن شخصیت‌های خطرناک مثل دراکولا و یا جادوگران استفاده می‌شود.
•رنگ سیاه در بسیاری از فرهنگ‌ها برای مراسم سوگواری مورد استفاده قرار می‌گیرد. این رنگ همچنین نشانگر غمگینی، جذابیت جنسی و رسمی بودن است.
•در مصر قدیم، رنگ سیاه نشانگر زندگی و تولّد دوباره بود.
•رنگ سیاه معمولاً به دلیل لاغر نشان دادن در نمایش‌های مد مورد استفاده قرار می‌گیرد.
2- روان‌شناسی رنگ سفید
•رنگ سفید، نماد معصومیت و پاکی است.
•رنگ سفید می‌تواند در انسان احساس فضای بیشتر به وجود آورد.
•رنگ سفید معمولاً نشانگر سرما، پاکیزگی و آرامش است. اتاقی که کاملاً به رنگ سفید نقاشی شده باشد ممکن است جادار و بزرگ به نظر آید امَا خالی و سرد است. بیمارستان‌ها و کادر پزشکی از رنگ سفید برای ایجاد حس پاکیزگی استفاده می‌کنند.
3- روان‌شناسی رنگ قرمز
•رنگ قرمز، رنگ گرمی است که برانگیزاننده هیجانات قوی است.
•رنگ قرمز، نشانگر عشق، حرارت و صمیمیت است.
•رنگ قرمز، به وجود آورنده احساس شور و هیجان است.
•رنگ قرمز، تحریک کننده احساس خشم و عصبانیت است.
4- روان‌شناسی رنگ آبی
•آبی، رنگ مورد علاقه بسیاری از مردم و محبوبترین رنگ در بین مردان است.
•رنگ آبی، احساس آرامش را به ذهن می‌آورد و معمولاً نشانگر صلح، امنیت و نظم است.
•رنگ آبی، می‌تواند احساس غم، درون‌گرایی یا گوشه‌گیری را در بعضی افراد به وجود آورد.
•رنگ آبی معمولاً برای دکور دفاتر مورد استفاده قرار می‌گیرد زیرا تحقیقات نشان داده است که افراد در اتاق‌های آبی کارآیی بیشتری دارند.
•رنگ آبی با وجودی که از محبوبترین رنگ‌هاست امّا یکی از رنگ‌هایی است که کمترین اشتها را بر می‌انگیزد. در برخی از برنامه‌های کاهش وزن توصیه می‌شود که غذای خود را در بشقاب‌های آبی بکشید. رنگ آبی به ندرت به صورت طبیعی درخوراکی‌ها وجود دارد. همچنین رنگ آبی غذا معمولاً به عنوان نشانه فاسد بودن و یا سمّی بودن آن در نظر گرفته می‌شود.
•رنگ آبی می‌تواند باعث کاهش ضربان قلب و حرارت بدن گردد.
5- روان‌شناسی رنگ سبز
•رنگ سبز، رنگ سردی است که نماد طبیعت است.
•رنگ سبز، نشانگر آرامش، خوشبختی، سلامتی و حسادت است.
•پژوهشگران دریافته‌اند که رنگ سبز می‌تواند باعث افزایش قابلیت خواندن گردد. برخی از دانش‌آموزان و دانشجویان با قراردادن یک برگه شفاف سبز رنگ بر روی صفحه کتاب، می‌توانند مطالب را با سرعت بیشتری از حدّ معمول بخوانند و درک کنند.
•رنگ سبز، از دیر باز نماد باروری بوده و در قرن پانزدهم برای لباس عروسی به کار می‌رفته است.
•از رنگ سبز در دکوراسیون به دلیل اثر آرام بخشی آن استفاده می‌شود.
•رنگ سبز باعث کاهش استرس می‌شود. کسانی که در فضای کاری سبز رنگ کار می‌کنند، کمتر دچار دردهای دستگاه گوارش می‌شوند.
6- روان‌شناسی رنگ زرد
•رنگ زرد، رنگی گرم وشاد است.
•رنگ زرد به دلیل مقدار زیاد نوری که منعکس می‌کند، بیشتر از بقیه رنگ‌ها چشم را خسته می‌کند. استفاده از رنگ زرد برای پس زمینه کاغذ یا نمایشگر کامپیوتر می‌تواند باعث چشم درد یا در حالت‌های خاص از دست دادن بینایی گردد.
•رنگ زرد می‌تواند احساس رنجیدگی و خشم را به وجود آورد. با وجودی که رنگ زرد به عنوان یک رنگ شاد شناخته می‌شود اما بیشتر مردم در اتاق‌های زرد رنگ، هیجانشان را از دست می‌دهند و بچه ها نیز در اتاق‌های زرد رنگ بیشتر گریه می‌کنند.
•رنگ زرد باعث افزایش سوخت و ساز بدن انسان می‌گردد.
•چون رنگ زرد، از بقیه رنگ‌ها زودتر دیده می‌شود، بیشتر از بقیه برای جلب توجه مورد استفاده قرار می‌گیرد.
7- روان‌شناسی رنگ ارغوانی
•رنگ ارغوانی نماد وفاداری و ثروت است.
•رنگ ارغوانی نشانگر عقل و معنویت است.
•رنگ ارغوانی خیلی کم در طبیعت وجود دارد و به همین دلیل ممکن است به عنوان نشانه مصنوعی یا غیر عادی بودن در نظر گرفته شود.
8- روان‌شناسی رنگ قهوه‌ای
•رنگ قهوه‌ای، رنگی طبیعی است که برانگیزاننده حس قدرت و اطمینان‌پذیری است.
•رنگ قهوه‌ای همچنین می‌تواند حس غم و انزوا را به وجود آورد.
•رنگ قهوه‌ای، حس گرما ، محبت، آسایش و امنیت را به ذهن می‌آورد.
•رنگ قهوه‌ای معمولاً بیانگر طبیعی بودن، زمینی بودن و متفاوت بودن است اما گاهی می‌تواند نشانگر پیچییدگی نیز باشد.
9- روان‌شناسی رنگ نارنجی
•رنگ نارنجی، ترکیب زرد و قرمز است و به عنوان یک رنگ انرژی‌زا در نظر گرفته می‌شود.
•رنگ نارنجی، احساس هیجان، گرما و شور و شوق را به ذهن می‌آورد.
•رنگ نارنجی، معمولاً برای جلب توجه مورد استفاده قرار می‌گیرد.
10- روان‌شناسی رنگ صورتی
•رنگ صورتی، در واقع همان رنگ قرمز کم رنگ است و معمولاً نشانگر عشق است.
•رنگ صورتی اثر آرام‌بخشی دارد. در ورزشگاه‌ها معمولاً رختکن تیم حریف را به رنگ صورتی نقاشی می‌کنند تا بازیکنان آن‌ها کم انرژی و منفعل شوند.
•با وجودی که اثر آرام بخشی رنگ صورتی مشخص شده است ولی پژوهشگران دریافته‌اند که این اثر تنها در خلال مواجهه اولیه به وجود می‌آید. مثلاً هنگامی که از این رنگ در زندان‌ها استفاده شد، زندانیان پس از عادت کردن به آن، حتی نا آرامتر از قبل شدند.



چه گلی را در چه زمانی و به چه کسی هدیه دهیم؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

گل رز
- رز سرخ: عشق بی ریا-زیبایی-شجاعت-احترام-تبریک- "دوستت دارم"
- رز سفید: پاکی-معصومیت-راز-سکوت-فروتنی-احترام- "عشق من به تو عمیق و خالصانه است"
- رز صورتی: قدردانی- "متشکرم" وقار-ستایش-همدلی-لطافت-شادکامی- "باورم کن" - "تو خیلی دوست داشتنی هستی"
- رز زرد: شادمانی-رفاقت-شوق-حسادت-آغاز دوباره- "فراموشم نکن" - "معذرت میخواهم"
- رز بنفش: عشق در نگاه اول.
- رز نارنجی: اشتیاق-شیفتگی-آرزو.
- غنچه رز: نماد پاکی و زیبایی-جوانی-عشق نوپا.
- یک شاخه گل رز: سادگی-سپاسگزاری-عشق تازه.
- یک شاخه گل رز سرخ: "دوستت دارم".
- رزسفید عروس: عشق مبارک و فرخنده.
- رز قرمز سیر: سوگواری.
- رز سیاه: مرگ
- ترکیبی از رز سفید و سرخ: اتحاد-سازش
- رز کاملا شکفته: "من متعهد به تو هستم"-"هنوز دوستت داردم"
- دسته گل رز: قدردانی.
- دسته گل رز کوچک: "من به یاد تو هستم"


داوودی: حقیقت - "تو دوست فوق العاده ای هستی"
- نیلوفر آبی: حقیقت.
- نرگس: غرور - خود بینی.
- بنفشه: اندیشه های ناگفته- سفر- "سفر بخیر" -پاکدامنی-فروتنی.
- سوسن سفید: دوشیزگی - پاکی.
- اقاقیا: عشق پاک - عشق پنهانی.
- بگونیا: هشدار.


کاکتوس: پایداری - استقامت.
- کاملیا صورتی: "در آرزوی تو هستم"
- کاملیا قرمز: "عشق تو همچون آتشی در قلب من است"
- کاملیا سفید: "تو در خور پرستشی"
- میخک: شیفتگی - عشق زن - ستایش - "بله"
- قاصدک: وفاداری - خوشبختی - صداقت - پیام آور عشق.


فراموشم نکن: خاطرات گذشته - عشق ناب.
- پیچک: عشق - صداقت - وفاداری.
- نسترن: آرزو - همدلی - "دوستم داشته باش".
- لادن: پیروزی - غلبه - فتح.
- لاله: عاشق تمام عیار - "باورم کن"
- ارکید: عشق - زیبایی.
- نرگس زرد: احترام - جوانمردی - " تا زمانی که تو در کنار من هستی خورشید بر من خواهد تابید"
- اطلسی: شرم - ازدواج فرخنده.
- گل پامچال: "بدون تو قادر به زندگی کردن نمیباشم"


یاسمن: شادی - شیرینی - دلپذیری - وقار.
- رزماری: یادآوری - خاطرات - یادگاری.
- آلاله: پروت - زرق و برق.
- آفتاب گردان: ستایش - غرور - پرستش.
- مریم: لذت.
- گلایل: ستایش - صداقت - "به من فرصت بده"
- زنبق: اندوه - تاسف.
- آنتوریوم: عاشق.
- مرغ بهشتی: شکوه - عظمت



موانع تمرکز (پراتی آهارا)
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 
   
 

موانع تمرکز  (پراتی آهارا)

 

 

در کنار تمرینات تجسمی و تمرکزی، برای پاک سازی کانال های انتقال انرژی و مراکز انرژی روانی، که در  ساختار بدن – روان واقع شده اند، تمرینات خاصی طرح ریزی شده اند. موقعی که شما به تمرکز می نشینید، قوای ذهنی در یک نقطه با هم جمع می شوند. آشفتگی روان کاهش می یابد، و بدن پرانیک و هاله ای در یک مسیر قرار می گیرند، و هماهنگ می شوند. موقعی که این هماهنگی رخ می دهد، شما قادر هستید تجربه یبیرون را قطع کرده، و به درون خود توجه کنید، و به سرعت وارد مرحله ی مراقبه شده، کل ارتباط های حسی با خارج را قطع کنید. آن گاه در حالت مراقبه استوار باقی بمانید. در این موقع ممکن است موانع زیادی پیدا شوند، و جریان حرکت را در مراقبه متوقف کنند. به عبارت دیگر در این حالت موانع زیادی وجود پیدا می کنند. که عبارتند از تخیلات، بیداری نیروی کندالینی، شهوت و امور مربوط به آن، بیماری و از این قبیل ... که موانع درون ذهنی می باشند. علاوه بر آن موانعی نیز وجود دارند که بیرون ذهنی هستند: مانند مشکلات اجتماعی، ناهماهنگی های شخص با خویشتن و محیط، نامناسبی رژیم غذایی و ... .

تخیلات

تخیلات اولین دسته ی این موانع هستند که در حین انجام مراقبه ظاهر می شوند، و به شکل انواع تصورات حتی اشکال وقایع رویت می گردند. گاه مشاهده می شود که اموری از عالم دیگر به سوی انسان می آیند. پندارها در اشکال حیوانات، حتی حیوانات ترسناک، تجلی می یابند. شبح، دیو و احساس فشارهای روحی و جسمی ناشی از حمله ی اشباح. اگر شما در مواقع بروز چنین حالاتی قادر باشید که پابرجا باقی بمانید، مراقبه ی شما توسعه می یابد، و بدون مانع می گردد. در بسیاری از متون اسطوره ای، و شرح حال مقدسین و رهروان روحی، به مطالبی برخورد می کنیم که گویای برخورد با این گونه پندارها است. موقعی که حضرت مسیح سرگرم انجام مراسم چله نشینی در بیابان به سر می برد. پندارهای زیادی به سوی او می آیند. بودا قبل از روشن شدگی، در ایامی که زیر درخت معرفت نشسته بود، چنین پندارهایی را تجربه کرد.

بیداری کندالینی

گاه ممکن است در حین مراقبه نیروی کندالینی بیدار شود و مشکل ایجاد کند. بعضی از درجات بیداری کندالینی مانع مراقبه می شوند. معمولاً مراقبه روی چاکراها است. تمرین ها روی مراکزی هستند که از آغاز، بدون اتفاق ناگوار، نیروی کندالینی را به سوی ساهاسرارا سوق می دهند، مگر آن که نیروی کندالینی خود از مسیر سوشومنا حرکت کند. انرژی کندالینی رخنه در چاکرا و مراقبه را شروع می کند. اگر تجربه ی کندالینی در این زمان شدید شود، شما به گرو وراهنمای با تجربه ای نیاز دارید، که از توصیه و راهنمایی های مفید او، در برخورد با محیط، برای صعود به ساهاسرارا، برخوردار شوید.

شهوت

مانع دیگری که بر سر راه مراقبه قرار می گیرد، شهوت است. همراه با مراقبه احساس های شهوی توسعه می یابند. امکان برانگیخته شدن این احساسات در حالت عادی هم وجود دارد، اما در هنگام مراقبه این اتفاق خیلی سریع صورت می گیرد. اگر با توسعه ی مراقبه چنین حالتی اتفاق افتاد، سبب مهار ذهن می شود، و مراقبه نیز سبب تصفیه ی تصفیه ی پراناها و چاکراها می گردد. این تصفیه ی عملکرد حوزه ی جنسی را افزایش می دهد. در چنین حالتی، که حوزه ی انرژی افزایش می یابد، نیز وجود راهنمای باتجربه برای هدایت نیرو ضروری است.

برخورد با بیماری

مانع مشکل زای دیگری که در راه مراقبه قرار می گیرد، برخوردهای بیمارگونه است، که اغلب ناشی از ناپاکی اندام های پایینی بدن است. معمولاً با معکوس نمودن اعمال حیاتی، راجا گونا مسلط می شود. به عبارت دیگر حرکات ناشی از تمایلات شهوی به فضایل اخلاقی مبدل می شوند.

در میان تمرین مراقبه، جریان تصفیه ی فیزیکی اگرچه سریع اتفاق می افتد، اما با همان سرعت، عناصر ناسالم بدن، تاحدودی دفع می شوند. این حالت ممکن است به سبب آمادگی بیماری نهفته و پنهان صورت پذیرد. هرگاه در این گونه حالات بیماری نمایان شود، نباید ناراحت شوید، چون بروز بیماری نتیجه ی جریان تمرین ها است. در ادامه ی مراقبه این بیماری ها خود به خود مرتفع می شوند. بنابراین نباید تمرین را به این علت قطع کرد. اما مصرف دارو با ادامه ی تمرکز و مراقبه، که در جهت پاکسازی بدن صورت می گیرد، باید قطع شود. باید فقط به رژیم غذایی اکتفا گردد، آن هم رژیم غذایی کاملاً ساده، مانند شیر و میوه، نه رژیم غذایی سنگین و دیر هضم.

شتاب در عمل

تمرین مراقبه، برای شما، نباید بیرون از حد توان و جذابیت باشد. ممکن است بخواهید، برای رسیدن به مراحل عالی مراقبه، شتاب در عمل را پیشه کنید، اما حرکت بیرون از حدود توانایی جایز نیست. ثابت نگاه داشتن ذهن در مراقبه و رسیدن به حد مهارت و تخصص یک امر ساده نیست. رسیدن به حالت مستلزم کوشش و صرف وقت است. ممکن است پیشرفتی در خود احساس نکنید، و تمرین شما به خوبی پیشرفت نکند، و به این سبب ناراحت شوید. حتی ممکن است به انجام تمرین خود و اثرات مراقبه شک نمایید. و گاه به حالتی برسید، و از خود بخودی را تجربه کنید و گمان نمایید که به سامادهی رسیده اید. این نوسانات که در حین مراقبه رخ می دهد، امور امیدوار کننده ای نیستند. شما باید بی اعتنا به همه  آن ها، و به طور منظم و ثابت، تمرینات خود ادامه دهید تا پیشرفت تدریجی حاصل گردد. موقعی که پیشرفت در حالت مراقبه آغاز می گردد، حساسیت فوق العاده ای نیز ایجاد می شود. حتی شما صدای فروافتادن قطره ی آب را احساس می کنید. شما ذهناً می توانید انواع صداها و بوها را که در حالت عادی نمی توانید از آن ها آگاهی یابید، احساس نمایید، که خود نوعی مانع هستند و در تداوم تمرین از بین می روند.

تمرین زیاد

کثرت تمرین نیز خود مانعی است. هنگامی که بیهوده از تمرینی به تمرین دیگر می پردازید، خطر ضایع کردن انرژی ارزشمند وجود دارد. شما باید تمرینی را که انتخاب می کنید، به پایان برسانید. قبل از انجام کامل یک تمرین، نباید تمرین بعدی را شروع کنید. به اصطلاح از این شاخه به آن شاخه پرش نکنید. بهتر است که در آن حالت تمرین باقی بمانید تا آن را کامل نمایید. اگر شما اندکی از این تمرین و کمی از آن تمرین را انجام دهید، هرگز به مراقبه ی واقعی نخواهید رسید. انجام تمرینات متنوع و جدید ممکن است برای شما عملی و مقدور باشد، اما در این صورت به پایان کار رسیده اید. عمل شما مانند عمل کسی است که چاه یکصد متری را حفر کند اما به آب نرسد. با این که نقطه ای را بکنید و بعد دست بکشید و به حفر نقطه ی دیگر بپردازید. پس نباید فراموش کنید که ماندن در حالت ثابت و تلاش برای پیشرفت به عمق، شما را به نتیجه سودمند می رساند.

افراط در وابستگی های اجتماعی

این نیز مانع دیگری است برای تمرین مراقبه. اگر شما تصمیم جدی برای عمیق کردن مراقبه دارید، باید نیازهای اجتماعی خود را کاهش دهید، زیرا وابستگی های مختلف اجتماعی در ذهن شکاف ایجاد می کنند. صحبت زیاد ذهن را ضایع می نماید. تفریحات ساختگی و از خود بی خود شدن به وسیله ی مستی راه مراقبه را مسدود می کند.

بی نظمی در امور

بی نظمی در امور روزانه و تمرین ها موانع بزرگ مراقبه محسوب می شوند. رفع این مشکل هم برای اکثر دست اندرکاران کار سختی است و نمی توانند به سادگی در نظم بخشیدن به تمرین توفیق به دست آورند. قانون تمرکز می گوید که ذهن و بدن باید متعادل و در نظم استوار باشد. نامنمی نامتعادلی را به وجود می آورد و باعث سستی می گردد. ایجاد نظم در کار غذا خوردن و خوابیدن مهم است. زمان مراقبه باید از نظم خودش برخوردار باشد. موقعی که شما مشغول انجام تمرینات روحی و مراقبه ی شدید هستید سعی کنید مراقبه را با نظم دنبال کنید و از ان مسیر منحرف نشوید. داشتن زندگی منظم و تمرینات مستمر برای پیشرفت امور روحی و توسعه ی تمرکز لازم است.

عدم تعادل در داشتن رژیم غذایی

عدم تعادل در داشتن رژیم غذایی مانع مراقبه است. سیستم گوارشی بسیار ظریف است. زمانی که در حالت عمیق هوشیاری هستیم این حساسیت و نیرومندی گوارشی را احساس می کنیم. اما نباید فراموش کرد که این نیرو و این حساسیت، با پیشرفت مراقبه دچار ضعف گردد. از این رو در هنگام تمرینات مراقبه باید مراقبه پرخوری و گرسنگی بود. در این زمان استفاده از رژیم غذایی ساتویک توصیه می شود. رژیم ساتویک سیستم گوارشی را تصفیه می کند و به ایجاد تعادل جسم و روان کمک می نماید. صورتی از غذاها که برای سیستم گوارش، کمتر ایجاد زحمت می کند تهیه کنید تا مهار کنترل خود را به دست آورید. بدیهی است پس از اخذ نتیجه، شما برای خوردن هر چیز که تمایل پیدا کنید آمادگی دارید.

تنش و اضطراب

با وجود تنش و اضطراب رسیدن به تمرکز محال است. باید از قید تنش ها رها شد. در حقیقت تمرکز در ذهن ایجاد می شود که از تنش ها رها شده باشد. بنابراین باید سعی کنید که ذهن وانهاده شود. بعد از تمرین های سکوت ذهن و ایجاد آرامش و رهایی از تنش می توانید تمرینات تمرکز را شروع کنید و آن را ادامه دهید. وانهادگی و تمرکز دو امر به هم پیوسته اند شما نمی توانید تنها قسمتی از بدن را وانهاده کنید، مگر آن که ذهن را روی آن قسمت کانونی کنید. زمانی روی ذهن و مغز می توانید خیره شوید که کاملاً وانهاده شده باشند. سخت کردن یا کوشش برای جمع حواس یک ذهن نامساعد مانند تابیدن دوباره ی نخی است که سخت تابیده شده استو در چنین حالتی به جای رسیدن به تمرکز، کوشش و تلاش شما به خورد کردن قالب ذهن منجر خواهد شد. بنابراین تمرکز باید در یک سیستم پیشرفته توسعه یابد. شما نباید در موقعی که تنش دارید، یا خسته هستید، برای مراقبه و تمرکز به خود فشار آورید.

عصب و عضله ی تنش دار و متشنج را با تمرکز کاری نیست. حالت تمرکز و مراقبه در بدنی که حساس و متلاطم است پدید نمی آید. افراد پریشان حال نمی توانند موقعیتی داشته باشند. بعضی افراد که احساس سختی بین دو ابرو و یا نقطه ی مقابل آن، در پشت سر، می کنند، تصور می نمایند که در حالت مراقبه قرار گرفته اند. در حالی که چنین نیست آن ها با سردرد یا رنج دیگری آشنا می شوند. توجه بدون تنش آرامش ایجاد می کند. از این رو تمرکز باید بدون کمترین زحمت، و بدون تنش انجام شود تا کنترل ذهن حاصل آید. در تمرینات آرامش دهنده، اجتناب از هرگونه اشفتگی و تشنج ضروری است. اگر آرزوی موفقیت دارید، باید به این نکات اصلی که موانع مراقبه شناخته شده اند، توجه خاص داشته باشید. اگر هم تمایلی به اکمال مراقبه نداشته باشید، باز هم از تمرینات مختصر بدون مانع سود خواهید برد. مراقبه، اعصاب را آرام می کند، ذهن را پاک می کند. سلامت را افزایش می دهد. مراقبه منبع حیات است و بینش جدیدی از زندگی به شما عطا خواهد کرد.



در دل شما هم رخت می شویند؟(تست روان شناسی)
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

خودشناسی | در دل شما هم رخت می شویند؟(تست روان شناسی) بسیاری از شما در دوره هایی از زندگی، هنگام روبه رو شدن با مشکلات دچار دلشوره و اضطراب می شوید یا در مواجهه با موقعیت های تهدیدآمیز یا تنش زا احساس دلشوره، اضطراب و تنش می کنید.
 

اینگونه احساسات در برابر فشارهای روانی، طبیعی است اما گاهی این حالات به صورت غیرطبیعی بروز می کند که اصطلاحا به آن «ناهنجاری» می گویند. اضطراب فقط هنگامی ناهنجار و غیرطبیعی است که در برابر موقعیت هایی روی دهد که اکثر مردم، آن ها را به راحتی حل و فصل می کنند. بعضی ها در چنین شرایطی، چنان واکنش های شدیدی نشان می دهند که حتی دچار اختلالات اضطرابی می شوند.

نشانه های بیماری دلشوره
زمانی دلشوره حالت اختلال و بیماری به خود می گیرد که این 4 نشانه در فرد ظهور کنند:

1. نشانه های جسمانی و فیزیولوژی: تپش قلب، تعرق شدید، عضلات سفت شده و...
2. نشانه های فکری و ذهنی: فرد فکر می کند بیمار است یا دچار سکته شده و به زودی می میرد!
3. نشانه های رفتاری و عملی: فرد در موقعیت های خاص خشکش زده و از جایش تکان نمی خورد و نمی تواند عکس العمل نشان دهد و در نتیجه دچار رفتارهای وسواسی می شود.
4. نشانه های هیجانی: فرد گرفتار ترس و وحشت شدید می شود.

سردرد و تپش قلب نشانه چیست؟
از دیگر حالاتی که نشان دهنده غیرطبیعی بودن دلشوره و اضطراب است، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

نداشتن احساس آرامش، مختل شدن خواب، احساس خستگی مفرط، سردرد، گیجی و تپش قلب، هجوم افکار نگران کننده به ذهن، نداشتن تمرکز یا تصمیم گیری، تشنج اعصاب با کوچک ترین گرفتاری ها، ترس و وحشت بی دلیل، احساس دائمی تحت فشار بودن، دلشوره بی دلیل و....

دچار شدن به هر کدام از این حالت ها در دراز مدت می تواند، روح، روان و جسم فرد را درگیر کرده و باعث ایجاد بیماری های روانی شدید، مختل شدن زندگی فردی و اجتماعی و عملکرد فرد در محیط کار، تحصیل یا خانواده شده و همینطور باعث تشدید بیماری های جسمی از قبیل فشار خون، بیماری های قلبی و عروقی، سرطان، سکته و بیماری های گوارشی و زخم معده و... شود. بنابراین قبل از این که خیلی دیر شود، حتما باید به متخصصان، روان کاوان و روان پزشکان مراجعه کرده و تحت درمان قرار گرفته شود.

به احساس تان اعتماد کنید
لطفا هر عبارت را به دقت بخوانید و نزدیک ترین احساسی را که مدتی است نسبت به آن داشته اید، علامت بزنید.

لازم نیست وقت زیادی برای پاسخ به عبارات صرف کنید بلکه با یک واکنش فوری به خاطر بیاورید و دور عددی که بیانگر بهترین توصیف از این احساس شماست، دایره بکشید.

یک واکنش فوری، معمولا خیلی بهتر از یک واکنش طولانی و رسیدن به جواب است.

هیچگاه
گاهی اوقات
بیشتر اوقات
همیشه

1. من احساس تنش و کلافه بودن می کنم.
2. می ترسم که اتفاق ترسناکی رخ دهد.
3. افکار ترسناکی به ذهن من می آید.
4. نمی توانم راحت بنشینم و احساس راحتی داشته باشم.
5. احساس می کنم فردی ناتوان و خسته ام.
6. احساس ترس، دلهره و دلشوره دارم.
7. هنگام حرکت و جابه جایی احساس بی قراری می کنم.
8. به طور ناگهانی دچار احساس سراسیمگی می شوم.
9. نگرانم که اشتباه کنم.
10. به نظر می رسد دیگران کارهایشان را راحت تر از من انجام می دهند.
11. شب ها به سختی به خواب می روم.
12. نگرانم که دیگران در مورد من چه فکر می کنند.
13. نفس کشیدن برایم مشکل است.
14. در معده ام احساس ناراحتی می کنم.
15. احساس می کنم دستانم عرق می کنند.
16. خواب های بد می بینم.
17. وحشت زده از خواب بیدار می شوم.
18. عصبی هستم.
19. احساسی شبیه گریه کردن دارم.
20. دلشوره دارم.

تفسیر آزمون
به هر پاسخ هیچگاه صفر امتیاز، به پاسخ های گاهی اوقات یک امتیاز، به پاسخ های بیشتر اوقات 2 امتیاز و بالاخره به جواب های همیشه 3 امتیاز بدهید.

اگر امتیاز شما بین 60-40 باشد، نمره اضطراب شما بالاست. حتما باید به فکر درمان باشید؛ درمان دارویی و در کنار آن رفتار درمانی.
اگر نمره شما بین 40-20 باشد، حالت های اضطرابی شما متوسط است، یعنی همیشگی نیست و بستگی به موقعیت دارد. شاید روش زندگی تان باعث ایجاد تنش زیاد در شما می شود، آن را ساده نگیرید و به فکرکاهش اضطراب خود باشید.
اگر نمره شما زیر 20 باشد، بیانگر این است که شما اضطراب چندانی را در زندگی احساس نمی کنید و این یعنی این که شما آرامش نسبی در زندگی دارید یا به آن دست یافته اید که بسیار عالی است.

چگونه به آرامش برسید؟
برای کاهش اضطراب روش های مختلفی وجود دارد. بعضی از این روش ها به وسیله خود شما پس از آموزش به وسیله درمانگر انجام می شود، مانند آرام سازی عضلانی، بیو فیدبک، مدیتیشن یا مراقبه. یک سری روش های رفتار درمانی وجود دارد که به وسیله روانکاوان و روان شناسان انجام می شود. مانند: حساسیت زدایی منظم، بازسازی شناختی و البته دارو درمانی که توسط روان پزشکان انجام می شود. مسلما انجام این روش ها در کنار هم بسیار مفید خواهد بود اما روش های ساده ای که خود شما می توانید برای خود انجام دهید این است که:

از یکی از راه های کسب آرامش استفاده کنید.
فکر تغییر شیوه زندگی خود باشید تا اضطراب تان کاهش پیدا کند.
استرس و اضطراب خود را مدیریت کنید.
از تفکرات بیجا و بیش از حد دوری کنید.
سعی کنید در اجتماع حضور بیشتری داشته باشید.
زیاد تنها نمانید، تنهایی را از خودتان دور کنید.
سخت نگیرید، کمی صبر و حفظ آرامش باعث خواهد شد راه حل مناسبی برای حل مشکلات بیابید.

چگونگی انجام روش آرام سازی عضلانی به منظور کاهش اضطراب
مکانی ساکت و بدون مزاحمت را انتخاب کنید. لباس های راحت بپوشید که در شما احساس تنگی و سختی ایجاد نکنند. حالت نشسته و راحت به خود بگیرید یا روی مبل راحتی بنشینید. نفس عمیق بکشید، چند لحظه آن را نگه دارید و خیلی آرام و کامل بازدم کنید. از انگشتان پا و پاها شروع کرده عضلات را منقبض کنید و بعد از چند لحظه عضلات را آزاد کنید و همین کار را برای بقیه اعضای بدن (ساق ها، زانوها و... ) نیز ادامه دهید. دوباره حالت لمیدن و شل کردن عضلات به خود بگیرید و تفاوت این آرامش را با عضلات منقبض قبلی احساس کنید. دراز بکشید، مدتی بعد احساس آرامش و نیروی تازه کنید و به فعالیت روزانه برگردید.

  منبع : برترین ها


روانشناسی سازها
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

طالع بینی | روانشناسی سازها قبل از اینکه ادامه رو بخونی یکی از سازهای زیر رو انتخاب کن: سنتور... گیتار... پیانو... سه تار... ارگ... ویلون... دف... آکاردئون... شیپور.
 

سنتور:

رفتار شما بسیار دلنشین است اما گاهی دیگران را از خود می رنجانید و این به دلیل شرایطی است که برای شما به وجود می آید. همیشه فکر می کنید که دیگران شما را درک نمی کنند اما این قضاوت در برخی موارد اشتباه است. یک نکته ی مهم دیگر این است که برای رسیدن به مقصد باید صبر پیشه کنید و جالب تر آن که خود نسبت به این موضوع آگاه هستید.

گیتار:

به اصطلاح شما فردی سرزنده و فعال هستید. در ارتباط خود با دیگران به دنبال واژه های درشت نمی گردید. شاید گاهی برای صحبت کردن از احساسات خود دچار مشکل می شوید ولی سعی کنید تا از آنچه هستید راحت تر باشید.کلام شما ساده اما دلنشین است و یکی از ویژگیهای شما آن است که اگر کسی را دوست بدارید نمی توانید به راحتی او را فراموش کنید. روابط اجتماعی مناسبی دارید و به شب های پر ستاره علاقه مندید.

پیانو:

شما شخصیت آرامی دارید. تفکر منحصر به فرد شما، شما را از دیگران متمایز می کند. آرزوهای شما یا خیلی دور هستند یا خیلی نزدیک و بین این دو ستاره ای از آرزو برای شما چنان نمی درخشد که نظر شما را جلب کند. تخیل زیبایتان توانایی آن را دارد تا به حقیقتی دست یافتنی و ملموس تبدیل شود حتی اگر دیگران آن را تأیید نکنند.

سه تار:

اندیشه های عارفانه ای دارید. به آینده بسیار می اندیشید و آن چه در اطراف شما می گذرد برای شخصیت شما اهمیت کمتری دارد. در اثبات حسن نیت خود سعی و تلاش می کنید و در بعضی مواقع دست از آن برمی دارید. انسان مستعدی هستید و این به آن معناست که با کمی تلاش می توانید به قله های دست نیافتنی، برسید. البته بسیار خیال پرداز نیستید و دنیای ذهنی شما یک دنیای دست یافتنی است.

ارگ:

شما یک فرد کاملا״ احساساتی هستید. با آنکه در بعضی مواقع آن را بروز نمی دهید اما به این فکر می کنید که آیا کسی که دوستش دارید نیز به شما می اندیشد؟ بدانید که او نیز شما را تا حد امکان دوست دارد. حس و نوع عشق شما از عشق های صادقانه است که شاید برای کمتر کسی اتفاق بیفتد.

ویلون:

شما فردی بسیار زیرک و باهوش هستید و متوجه نکاتی می شوید که دیگران از آنها غافلند. به زبان ساده یعنی مو را از ماست می کشید. باید در مسیر زندگی خود پا پیش بگذارید تا بتوانید موفق شوید و قبل از انجام هر کاری درباره ی آن بیندیشید تا موقعیت های خوب را شکار کنید. غرور شما قسمتی از شخصیت شماست پس نه براحتی آن را زیر پا بگذارید و نه آن را سر سختانه برای خود حفظ کنید. خوشبختی شما در گرو استفاده ی بموقع از لحظه هاست، لحظه و زمان را از دست ندهید.

دف:

از ارتباط با خداوند لذت می برید و این امر نشأت گرفته از اندیشه های عارفانه ی شماست. در ذهن و افکار خود به سیر و سفر می پردازید و این سفر نه به معنای سفر از شهری به شهر دیگر، بلکه از عالمی به عالم دیگر است. شما دوست دارید که در آن عالم لحظاتی را سپری کنید، در آنجا بغض خود را بشکنید و خالصانه با خدای خود حرف بزنید. شاید فکر می کنید خدا شما را فراموش کرده است اما خدا بندگانش را هرگز فراموش نمی کند.

آکاردئون:

وجود شما سراسر از عشق است و شما عاشق دوست داشتن هستید. آنچه که شما گم کرده اید و به جستجوی آن می پردازید درون شما وجود دارد. به اطراف خود بیشتر توجه کنید، گم کرده ی شما بسیار نزدیک به شماست، سعی کنید مهار زندگی خود را در دست داشته باشید تا آن را بیشتر رام کنید.

شیپور:

شما یک انسان خوش نشین هستید. دیگران فکر می کنند براحتی می توانند به درون شما پی ببرند اما به واقع خلاف این موضوع است. با آنکه به طور غیر مستقیم در حل مسائل خود از دیگران کمک می گیرید اما سعی کنید تا از اندیشه های دیگران نیز به طور مستقیم بیشتر استفاده کنید.

  منبع : دوستانه


شخصیت شناسی از روی آدامس موردعلاقه تان!
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

طالع بینی | شخصیت شناسی از روی آدامس موردعلاقه تان! تا حالا سعی کردید ارتباطی بین شخصیت آدمها و آدامس مورد علاقه آنها پیدا کنید؟
 

آدامس نعنایی:

آدامس های نعنایی خنک کننده است شما با خوردن این آدامس احساس می کنید سرشار از انرژی شده و می توانید کار خود را در مدت زمان کمتری انجام دهید بالاترین هدفتان در زندگی جلو راندن خانواده با انجام بموقع کارها و روحیه بخشیدن به آنها در مواقع ضروری است. شما احساس برتری و اعتماد به نفس عجیبی دارید.

آدامس های موزی:

شخصیت افرادی که آدامس های موزی را ترجیح می دهند معمولا با نوآوری و خلاقیت همراه است بنابراین همواره سرشار از ایده های خلاق و مثبت و سازنده اند. آنها به دنبال شکار مجوزهای جدید برای ارائه ی برنامه های جدید در حوزه های مختلف کاری و زندگی خود هستند.

آدامس های دارچینی:

افرادی که عاشق آدامس های دارچینی و یا حتی خمیردندان های با طعم دارچین هستند افرادی احساساتی و رمانتیک بوده و همیشه احساس نزدیکی بیشتری با افراد به ویژه همسرشان دارند آنها شادی و نشاط و دوست داشتن را به دیگران منتقل کرده.

آدامس های سفید کننده ی دندان:

جویدن آدامس های با طعم تند که در واقع خاصیت سفید کنندگی دندانها را نیز دارد به انسان آرامش عجیبی می بخشند و در حقیقت نوعی آرامبخش قوی هستند اگر شما عاشق چنین طعمهایی هستید مطمئنا عاشق یک استراحت کوتاه مدت در زندگی سراسر جنب و جوش خود هستید. اعلام تنفس در طول روز شما را شاد و سرحال می سازد.

آدامس های توت فرنگی:

افرادی سختکوش هستند که همیشه آماده کشف چیزهای جدیدند. امتحان کردن چیزهای جدید می تواند روحیه ی شما را شادتر کند و انرژی بیشتری برای ادامه کارتان به شما بدهد.

آدامس های پرتقالی:

افرادی به شدت اجتماعی و عاشق طبیعت هستند. شخصیت شاد و اجتماعی آنها باعث می شود مردم فکر کنند سالهاست آنها را می شناسند. در خانه ی شما همیشه به روی دیگران باز است و دوستان روی سخنان و کمکهای فکری شما حساب می کنند.

  منبع : سیمرغ


آدم صبح هستید یا شب ؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

خودشناسی | آدم صبح هستید یا شب ؟ شما چه جور آدمی هستید؟ بیشتر خودتان را آدم صبح می دانید یا آدم شب؟ معمولا چه وقت از روز سرحال ترید؟ اگر می خواهید از خود شناخت دقیق تری به دست آورید، این آزمون کمک تان می کند!
 

"از فردا صبح زود بیدار می شوم! " شاید خیلی از ما این جمله را هر روز با خودمان تکرار کنیم اما وقتی فردا می شود همان خواب آلودگی و همان کسلی دوباره تکرار می شود، در این صورت یا دوباره می خوابیم و اجرای برنامه مان را به تعویق می اندازیم یا آنقدر خواب آلودیم که نمی توانیم بازده بالایی داشته باشیم و کارهای مان را به درستی انجام دهیم و همیشه برای مان این سوال مطرح می شود:

که چرا فلانی اینقدر صبح ها راحت بیدار می شود و سرحال است؟!

اشتباه نکنید شاید خصوصیات فیزیولوژیکی بدن شما با او متفاوت است و همین امر صبح بیدار شدن شما را مشکل می کند.

به سوالات زیر جواب دهید و مجموع امتیازات خود را حساب کنید تا با استفاده از این مجموع دریابید چگونه شخصیتی دارید و مغز شما در چه ساعتی از روز بیشترین هشیاری را دارد.

1. اگر هیچ کاری نداشته باشید و کاملا وقت تان آزاد باشد؛ صبح ها چه ساعتی از خواب بیدار می شوید؟

الف : 5 تا 6:30 صبح (5 امتیاز)
ب : 6:30 تا 7:45 صبح (4 امتیاز)
ج : 7:45 تا 9:45 صبح (3 امتیاز)
د : 9:45 تا 11 صبح (2 امتیاز)
ه :11 صبح تا ظهر (1 امتیاز)

2. اگر کاملا آزاد باشید و هیچ کاری نداشته باشید معمولا برنامه ریزی می کنید چه ساعتی به تختخواب بروید تا بخوابید؟

الف: 8 تا 9 شب (5 امتیاز)
ب : 9تا 10:15 شب (4 امتیاز)
ج : 10:15 تا 12:30 شب (3 امتیاز)
د : 12:30 تا 1:45 صبح (2 امتیاز)
ه : 1:45 صبح تا 3 صبح (1 امتیاز)

3. برای این که صبح ها بیدار شوید چقدر به زنگ ساعت وابسته هستید؟

الف: به هیچ وجه (4 امتیاز)
ب: کمی وابسته ام (3 امتیاز)
ج: به طور متوسط وابسته ام (2 امتیاز)
د: خیلی وابسته ام (1 امتیاز)

4. صبح ها بیدار شدن در سر ساعت مقرر برای تان چقدر آسان است؟

الف: اصلا آسان نیست (1 امتیاز)
ب: خیلی آسان نیست (2 امتیاز)
ج: تا حدی آسان است (3 امتیاز)
د: خیلی آسان است (4 امتیاز)

5. صبح ها وقتی بیدار می شوید در نیم ساعت اول چقدر احساس هشیاری می کنید؟

الف: اصلا هشیار نیستم (1 امتیاز)
ب: خیلی هشیار نیستم (2 امتیاز)
ج: تا حدی هشیارم (3 امتیاز)
د: کاملا هشیارم (4 امتیاز)

6. صبح ها وقتی بیدار می شوید در نیم ساعت اول چقدر اشتها دارید؟

الف: اصلا اشتها ندارم (1 امتیاز)
ب: خیلی اشتها ندارم (2 امتیاز)
ج: تا حدی اشتها دارم (3 امتیاز)
د: کاملا اشتها دارم (4 امتیاز)

7. صبح ها وقتی بیدار می شوید در نیم ساعت اول چقدر احساس خستگی می کنید؟

الف: خیلی خسته ام (1 امتیاز)
ب: کمی خسته ام (2 امتیاز)
ج: تا حدی سرحالم (3 امتیاز)
د: کاملا سرحالم (4 امتیاز)

8. اگر صبح روز بعد قرار یا کاری نداشته باشید نسبت به روزهای عادی چقدر دیرتر به تختخواب می روید؟

الف: اصلا دیر نمیروم (4 امتیاز)
ب: کمتر از یک ساعت دیرتر (3 امتیاز)
ج: یک تا 2 ساعت دیرتر (2 امتیاز)
د: بیشتر از 2 ساعت دیرتر (1 امتیاز)

9. اگر بخواهید بین ساعت های 7 تا 8 صبح ورزش کنید چقدر سرحال هستید؟

الف: کاملا سرحالم (4 امتیاز)
ب: تا حدی سرحالم (3 امتیاز)
ج: تا حدی برایم سخت است (2 امتیاز)
د: کاملا برایم سخت است (1 امتیاز)

10. چه زمانی احساس خستگی کرده و احتیاج دارید بخوابید؟

الف: 8 تا 9 شب (5 امتیاز)
ب: 9 تا 10:15 شب (4 امتیاز)
ج: 10:15 تا 12:30 شب (3 امتیاز)
د: 12:30 تا 1:45 صبح (2 امتیاز)
ه. 1:45 صبح تا 3 صبح (1 امتیاز)

11. اگر قرار باشد امتحان بدهید ترجیح می دهید در چه ساعتی امتحان برگزار شود؟

الف: 8 تا 10 صبح (4 امتیاز)
ب: 11 صبح تا یک بعدازظهر ( 3امتیاز)
ج: 3 بعداز ظهر تا 5 بعدازظهر (2 امتیاز)
د: 7 بعدازظهر تا 9 شب (1 امتیاز)

12. اگر قرار باشد ساعت 11 شب به تختخواب بروید چقدر احساس خستگی می کنید؟

الف: اصلا خسته نیستم (صفر امتیاز)
ب: کمی خسته ام (2 امتیاز)
ج: تا حدی خسته ام (3 امتیاز)
د: خیلی خسته ام (5 امتیاز)

13. اگر خیلی دیرتر از حد معمول به تختخواب بروید اما نیازی نباشد که صبح روز بعد ساعت مشخصی بیدار شوید، احتمال دارد کدام یک از موارد زیر برای شما پیش بیاید؟

الف: مثل روزهای دیگر صبح همان ساعت همیشگی بیدار می شوم و دیگر هم خوابم نمی برد. (4 امتیاز)
ب: همان ساعت همیشگی بیدار می شوم ولی بعدش کمی چرت می زنم. (3 امتیاز)
ج: همان ساعت همیشگی بیدار می شوم ولی دوباره راحت می خوابم. (2 امتیاز)
د: اصلا همان ساعت همیشگی بیدار نمی شوم و راحت می خوابم. (1 امتیاز)

14. اگر قرار باشد که بین ساعت 4 تا 6 صبح بیدار باشید و روز بعد هم کاری نداشته باشید، کدام یک از حالت های زیر را انتخاب می کنید؟

الف: تا 6 نمی خوابم و دوست دارم بعد از ساعت 6 صبح به تختخواب بروم. (1 امتیاز)
ب: قبل از ساعت 4 صبح کمی می خوابم و بعد از 6 هم می خوابم. (2 امتیاز)
ج: قبل از ساعت 4 صبح راحت می خوابم و بعد ش هم یک چرت کوتاه می زنم. ( 3امتیاز)
د: فقط قبل از ساعت 4 راحت می خوابم (4 امتیاز)

15. شما باید 2 ساعت کار فیزیکی سخت انجام دهید ولی آزادید هر ساعتی می خواهید را انتخاب کنید، بیشتر ترجیح می دهید کدام ساعت را انتخاب کنید؟

الف: 8 صبح تا 10 صبح (4 امتیاز)
ب: 11 صبح تا یک بعدازظهر (3 امتیاز)
ج: 3 بعداز ظهر تا 5 بعدازظهر (2 امتیاز)
د: 7 بعدازظهر تا 9 شب (1 امتیاز)

16. شما باید به همراه یکی از دوستان تان هر هفته 2 ساعت کار فیزیکی سختی را انجام دهید. بهترین زمان برای دوست تان 10 تا 11 شب است، هنگام همکاری با او شما در چه وضعیتی هستید؟

الف: کاملا راحت هستم (1 امتیاز)
ب: کمی تا حدی برایم راحت است (2 امتیاز)
ج: برایم سخت است (3 امتیاز)
د: خیلی برایم سخت است (4 امتیاز)

17. فرض کنید خودتان باید ساعت های کاری تان را انتخاب کنید. شما باید 5 ساعت در روز مفید کار کنید و بر اساس میزان فعالیت تان نیز حقوق خواهید گرفت. کدامیک از ساعت های زیر را انتخاب می کنید؟

الف: 3 تا 7:30 صبح (5 امتیاز)
ب: 7:30 صبح تا 12:30 بعدازظهر (4 امتیاز)
ج: بین 9 صبح تا 2 بعدازظهر (3 امتیاز)
د: بین 2 بعدازظهر تا 7 بعدازظهر (2 امتیاز)
ه: 5 بعدازظهر تا 3 صبح (1 امتیاز)

18. فکر می کنید در چه ساعتی از روز بهترین احساس را دارید؟

الف: 4 صبح تا 7:30 صبح (5 امتیاز)
ب: 7:30 صبح تا 9:30 صبح (4 امتیاز)
ج: بین 9:30 صبح تا 4:30 بعدازظهر (3 امتیاز)
د: بین 4:30 بعدازظهر تا 9:30 شب (2 امتیاز)
ه: 9:30 شب تا 4 صبح (یک امتیاز)

19. فکر می کنید بیشتر آدم صبح هستید یا عصر ؟

الف: به طور حتم صبح (6 امتیاز)
ب: شاید صبح باشم (3 امتیاز)
ج: شاید عصر باشم (2 امتیاز)
د: به طور حتم عصر هستم (یک امتیاز)

آدم صبح هستید یا شب ؟

حالا امتیازهای خود را جمع بزنید تا ببینید چطور آدمی هستید. . .

70 تا 86 : شما کاملا آدم صبح هستید.

59 تا 69 : تا حدی آدم صبح هستید ولی شاید صبح ها نزدیک های ظهر راحت تر باشید.

42 تا 58 : با عرض معذرت شما در هیچ دسته بندی جای نمی گیرید.

31 تا 41 : تا حدی آدم عصر هستید، در کل شاید حدود ساعت 3 تا 6 راحت تر باشید.

16 تا 30 : شما کاملا آدم شب هستید.

  منبع : برترین ها


مثبت اندیشی چگونه است؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

روانشناسی | مثبت اندیشی چگونه است؟ وقتی به چیزی فکر می کنید، در واقع برایش کارت دعوت می فرستید. آیا هرگز برایتان پیش آمده که به دوستی که مدت ها از او بی خبر بوده اید فکر کنید و او ناگهان پس از سال ها، به شما تلفن بزند؟
 

شما با کلام خود می توانید روند حوادث را تغییر دهید. آیا هیچ وقت به این موضوع فکر کرده اید که ارادهٔ شما، تولید کننده افکارتان است نه اتفاقات روزمره. افکار و تصاویر ذهنی خود را کنترل کنید و اراده خود را بر آن ها تحمیل کنید. هرگز اجازه ندهید فردی یا موضوعی افکار شما را دستخوش نوسان کند یا تصویر ذهنی نامطلوبی برای شما بسازد. به جای تصاویر درهم و منفی، تصاویری زیبا از ذهنتان بسازید آن گاه خواهید دید که ذهن شما چه پیشگوی قابلی است.

آینده را تصاویر ذهنی انسان می سازد
وقتی به چیزی فکر می کنید، در واقع برایش کارت دعوت می فرستید. آیا هرگز برایتان پیش آمده که به دوستی که مدت ها از او بی خبر بوده اید فکر کنید و او ناگهان پس از سال ها، به شما تلفن بزند؟ آیا می دانید این اتفاق چگونه رخ می دهد؟ فکر شما امواجی تولید می کند که باعث جذب ذهن و فکر دوست شما می شود و او با شما تماس می گیرد. در مورد آینده نیز همین قانون صدق می کند. وقتی شما شرایطی را برای آینده در نظر می گیرید و به آن فکر می کنید امکان وقوع آن را به طرز چشم گیری قطعی می کنید.

تصاویر ذهنی شما، به سوی شما باز می گردند.
زندگی مانند آینه ای است که همیشه تصویر ذهن خودتان را منعکس می کند. افراد مثبت، مهربان، شاد و باگذشت، دنیا را مانند خودشان شاد و دلنشین می بینند و افراد منفی، غمگین، ناراضی و کینه جو تصاویر سخت و تاریکی در آن خواهند دید.

همیشه انتظار بهترین رویدادها را داشته باشید
امیدوار باشید (امید، همان ایمان است) امید یکی از زیباترین وجوه ذهن شماست و ناامیدی بدترین جنبه آن است. هنگامی که از رویدادی ناامید می شوید در واقع درهای ارتباط خود را با خداوند می بندید، در حالی که وقتی به آینده امیدوارید و دعا می کنید، رحمت خداوند را به سوی خود می کشید.

اگر می خواهید در این آینه کروی، آنچه به سویتان می آید زیبا و شادی بخش باشد، همان طور بیندیشید.

اگر انتظارات منفی و بدبینانه داشته باشید به طرف بدبختی و اتفاقات نامطلوب خواهید رفت ولی اگر انتظار بهترین ها را داشته باشید و ذهن خود را مملو از تصاویر و اتفاقات مثبت و زیبا از آینده نمائید برای شما همان اتفاق مثبت رخ خواهد داد.

ناامیدی دیواری است محکم، که پشت آن یک پرتگاه است؛ امید جاده ای است روشن که به مقصود نهایی، منتهی می شود.

دربارهٔ آینده صحبت کنید. سعی کنید در استفاده از کلمات، آنهائی را انتخاب کنید که در آن علامتی از تحقق آرزوهای شما وجود داشته باشد. سعی کنید قالب های فکری نادرست کلمات منفی را درون خود ویران کنید و هنگام سخن گفتن از قدرت نفوذ کلام خود، نهایت بهره را ببرید. با کلمات امیدوار کننده، در خود شور و شوق ایجاد کنید.

شما هم حتماً در اطراف خود به افرادی برخورد کرده اید که معروف به منفی بافی هستند؟ آیا هرگز دقت کرده اید که همین افراد تا چه میزان (نسبت به دیگران) بیشتر دچار بد شانسی و بد بیاری می شوند؟ فکر می کنید علت چیست؟ مسلماً علت این امر، منفی بافی درونی خود آنهاست. در گذشته وقتی قصد انجام کاری را داشتند می گفتند: نفوس بد نزنید یا نفوس خوب بزنید. این اصطلاح نیر دقیقاً به همین اصل باز می گردد که شما با کلام خود می توانید روند حوادث را تغییر دهید.

  منبع : عصرایران


چرا من از زمین و زمان شاکی ام؟!
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

روانشناسی | چرا من از زمین و زمان شاکی ام؟! همیشه آراسته اید یا به هم ریخته؟ از موفقیت دیگران خوشحال می شوید یا از زمین خوردن شان؟ مدام اطرافیان تان شما را دلخور می کنند یا همه دوست تان دارند؟ پاسخ همه این سوال ها به یک چیز برمی گردد...
 

وقتی از عزت نفس حرف می زنیم از چه حرف می زنیم؟ اعتماد به نفس همان عزت نفس است؟ یعنی کسی که با شجاعت در جمع حرفش را می زند، حتما عزت نفس بالایی هم دارد؟ جواب منفی است. عزت نفس مربوط به تصوری می شود که شما در مورد خودتان و دیگران دارید و ارزش و احترامی است که شما برای خودتان و پس از آن برای اطرافیان تان قائلید. شما می توانید ظاهرا اعتماد به نفس بالایی داشته باشید اما به هزار و یک دلیل عزت نفس تان پایین باشد. در ادامه تنها چند نشانه از افرادی که عزت نفس پایینی دارند را مطرح کرده ایم. با آدم های این صفحه آشنا شوید و خودتان را جای آن ها بگذارید. چقدر به آن ها شبیه بوده یا چقدر با عزت نفس تر از آن ها هستید؟

خودتان را قربانی دیگران می کنید؟
مریم 29 سالش است و 6 سال است که ازدواج کرده. 2 فرزند خردسال دارد. شاغل است و هر روز صبح ساعت 6 بیدار می شود تا تدارک صبحانه را ببیند، برای بچه ها لقمه بگذارد، دوش بگیرد و آماده سر کار رفتن شود و حدود ساعت 7:30 بقیه را بیدار کند. تا 5 بعد از ظهر در شرکت می ماند. دنبال بچه ها می رود تا از مهد کودک بیاوردشان خانه، بین راه خرید های روزمره را انجام می دهد و 2 ساعتی را هم در این رفت و برگشت ها می گذراند. به محض رسیدن میوه ها را می شوید و به سر و وضع بچه ها می رسد و تدارک شام را می بیند. مریم دوست ندارد برای کار خانه از کسی کمک بگیرد، به خاطر همین وقتی که همه می خوابند، ریخت و پاش های روز را جمع می کند و لباس های فردای هر چهارتای شان را هم مرتب می کند و دیرتر از همه می خوابد. درآمد خوبی دارد که به رفاه زندگی شان کمک زیادی می کند.

6 سال است به این روال زندگی کرده و از نظر همسرش یک زن نمونه و از نظر اطرافیانش یک مادر ایده آل است اما حالا، بعد از 6 سال، فکر می کند زندگی اش آن طور که می خواهد پیش نرفته، به 30 سالگی نزدیک می شود اما برای خودش وقتی نگذاشته. دوست دارد روال زندگی اش را تغییر دهد اما راستش می ترسد. نگران این است که با تغییر سبک زندگی اش، دیگران دیگر او را مثل قبل دوست نداشته باشند و برچسب یک آدم خودخواه را روی آن بچسبانند.

اگر عزت نفس بالایی داشته باشید: نه خودخواهید و نه بی اندازه فداکار. شما همان قدر که به خود تان بها می دهید برای دیگران هم ارزش قائل می شوید. نمی گذارید با بی وقفه کار کردن و برای دیگران زحمت کشیدن خسته و فرسوده شوید و از طرف دیگر، تمام مسئولیت های زندگی تان را هم بر دوش دیگران نمی اندازید. اگر عزت نفس بالایی داشته باشید، قادر خواهید بود بدون رنجاندن خود یا دیگران، میان خواسته های خودتان و نیاز های بقیه تعادل برقرار کنید.

اگر عزت نفس پایینی داشته باشید: یا خودتان را کنار می گذارید یا دیگران را. یا بی اندازه خودخواه می شوید و به جز آرامش و رفاه خود تان به چیز دیگری فکر نمی کنید یا بیش از حد فداکار می شوید و برای جلب رضایت دیگران از آرامش تان می گذرید و بیشتر از توان واقعی تان برای ارتباطات تان انرژی می گذارید.

خیلی شلخته اید؟
رضا از نظر خودش یک مرد با اعتماد به نفس است. او می گوید برای قضاوت های دیگران کوچک ترین ارزشی قائل نیست و برایش مهم نیست بقیه در موردش چه فکری می کنند. اتاق کارش در خانه شلوغ و درهم و برهم است و با وجود این که همسرش می خواهد او همیشه مرتب و اتو کشیده باشد، اما از این که با موهای آشفته و لباس های نامرتب سر کار یا مهمانی برود ابایی ندارد و اگر هم همسرش چیزی بگوید با عصبانیت می گوید تو برای مردم زندگی می کنی اما من نه. از نظر خودش، آدمی است که از قید و بند نگاه دیگران خلاص شده و برای خودش زندگی می کند. زمانی که ازدواج کردند 72 کیلو بود اما حالا 30 کیلو اضافه وزن دارد. رضا می گوید دنیا 2 روز است و ترجیح می دهد به جای این که به فکر سلامتش باشد از خوردن غذاهایی که دوست دارد لذت ببرد.

اگر عزت نفس بالایی داشته باشید: نه به خاطر قضاوت دیگران بلکه به خاطر ارزشی که برای خودتان قائل هستید، به ظاهر و سلامت تان اهمیت می دهید. شما دوست دارید هربار که در آینه خودتان را می بینید از ظاهرتان لذت ببرید و در نگاه دیگران هم با چنین ویژگی ای شناخته شوید. نه به خاطر این که از قضاوت آن ها می ترسید بلکه به این دلیل که برای خودتان و وجودتان ارزش قائلید.

اگر عزت نفس پایینی داشته باشید: شما فکر می کنید همین که به فکر قضاوت دیگران نیستید، یعنی اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی دارید. به خاطر همین نه به خود تان، وجود تان و آینده تان اهمیت می دهید و نه ارزشی برای نگاهی که دیگران به شما دارند قائلید.

زمین و زمان را مقصر می دانید؟
سارا 7 سال است ازدواج کرده. همسرش را اولین بار در زمان خواستگاری دیده و به خاطر این که خانواده اش این مرد را تایید کرده اند با او ازدواج کرده. فکر می کند خوشبخت نیست و از زندگی اش ناراضی است. وقتی در مورد دلیل انتخابش می پرسیم می گوید: «از همان روز اول این مرد را دوست نداشتم و با معیارهایم همخوانی نداشت اما وقتی دیدم خانواده ام دوستش دارند، دیگر مخالفتی نکردم.» در حالی که او حتی نظر مخالفش را به زبان نیاورده بوده، می گوید: «گفتنش چه فایده ای داشت. من نمی خواستم به خاطر خواسته خودم روبروی همه بایستم و تنش ایجاد کنم و آه و نفرین والدینم را به جان بخرم.» یکی از دلایلی که سارا را از این زندگی آزرده کرده، خانه نشینی است. او در زمان ازدواج دانشجو بوده اما به خاطر این که به زندگی اش برسد درسش را رها کرده. گرچه شوهرش با تحصیل او مخالفتی نداشته اما می گوید ازدواج باعث شکستش شده و او به خاطر این که همسر خوبی باشد درسش را کنار گذاشته. سارا دوست دارد کار کند اما حدس می زند همسرش با این خواسته مخالف باشد. به همین دلیل حتی زحمت به زبان آوردنش را هم به خود نمی دهد و معتقد است وقتی دیگران مخالفند، گفتنش چه اهمیتی دارد؟

اگر عزت نفس بالایی داشته باشید: خودتان را مسئول همه جنبه های زندگی تان می دانید و به خاطر رسیدن به ترس از واکنش دیگران خواسته های تان را کنار نمی گذارید. شاید به همه چیز هایی که می خواهید نرسید اما بدون امتحان کردن همه راه های ممکن کنار نمی کشید و اگر هم موفق نشوید راه دیگری برای خوشبختی و نشان دادن توانایی های تان پیدا می کنید.

اگر عزت نفس پایینی داشته باشید: هر شکستی را به گردن دیگران و شرایط می اندازید. می گویید درس نخواندم چون پول کلاس کنکور نداشتم، کار نکردم چون نگذاشتند، ازدواج کردم چون مجبورم کردند و... شما حاضر نیستید مسئولیتی که در قبال خودتان دارید را بپذیرید و به همین دلیل هم همیشه به دنبال یک توجیه می گردید.

حس تان را پنهان می کنید؟
احسان همسرش را دوست دارد. دوست دارد همسرش در رفاه مطلق باشد و صبح تا شب جان می کند تا او مثل یک ملکه زندگی کند با این وجود بحث و تنش در زندگی آن ها فراوان است. همسرش از این زندگی راضی نیست و مدام غر می زند. احسان فورا برنامه یک سفر را می ریزد تا آرامش همسرش بیشتر شود. فکر می کند عشق یعنی تلاش برای خوشبخت کردن دیگری و محبت های کلامی و رفتاری فقط مخصوص مردهای سبک مغز است. او معتقد است تنها انگیزه او برای این همه کار کردن و جان کندن همین دوست داشتن است و دیگر نیازی نیست که مثل بچه های 18 ساله حسش را در بوق و کرنا کند. احسان فکر می کند این که او همسرش را دوست دارد به کس دیگری ربطی ندارد و مردم چه می گویند اگر یک مرد در حضورشان چنین حرف هایی بزند؛ اهل کادو خریدن نیست و می گوید آنقدر پول در دست و بال همسرش قرار داده که هرچی می خواهد بتواند برای خودش بخرد.

اگر عزت نفس بالایی داشته باشید: برای بیان احساسات تان منتظر واکنش دیگران نمی نشینید. به آن ها محبت می کنید چون خودتان نیازمند محبت هستید. به جای این که خجالت بکشید، به عشقی که دارید افتخار می کنید و دیگران را از صحبت های عاشقانه و رفتارهای دلپذیرتان محروم نمی کنید. برای شما لذت بخش ترین روز، روزی است که چند ساعت کارتان را تعطیل کنید و به دنبال بهترین هدیه برای کسی که دوستش دارید بگردید.

اگر عزت نفس پایینی داشته باشید: حرف مردم برای تان مهم ترین چیز می شود. برای هر رفتاری به این فکر می کنید که دیگران چه می گویند و حتی فکر می کنید اگر در خانه آرام و پرمحبت باشید، ضعف به خرج داده اید. می خواهید مثل یک شاه، قدرت زندگی در دست شما باشد و به خاطر همین فکر می کنید محبت کردن یعنی رو دادن به دیگران و اگر این کار را بکنید، بقیه از مهربانی و آرام بودن تان سوء استفاده می کنند.

به خودتان بی اعتمادید؟
الهام معتقد است زندگی اش پر از شکست های جورواجور بوده. از همان دوره مدرسه بگیرید تا حالا، او فکر می کند همه بهتر از او کار های شان را انجام می دهند. گرچه الهام هم مثل آدم های دیگر دانشگاه رفته و ظاهر خوبی هم دارد اما به هر کسی که بر می خورد بی وقفه ستایشش می کند و به خاطر توانایی های دیگران خودش را تحقیر می کند. اگر دوستش نقاش است، می گوید وااای تو چقدر هنرمندی اما من خیلی بی مصرفم یا اگر در یک مهمانی بچه های فامیلش را می بیند، تک تک شان را به خاطر ظاهر و لباس شان تحسین می کند اما در مورد خودش می گوید می بینید موهایم عین سبد شده، صورتم پرجوش است و از دیدن این پوست درب و داغان حالم به هم می خورد و....

او حتی حاضر نمی شود در عکس های دسته جمعی شرکت کند و در جمع های گروهی چون خودش را پایین تر از دیگران می بیند، نه اظهارنظر می کند و نه خودش را وارد بازی ها و بحث های دیگران می کند. الهام 3 سال است که ازدواج کرده و همسرش هم دوستش دارد اما او به این عشق بی اعتماد است و همسرش را به دروغگویی متهم می کند چون فکر می کند لیاقت دوست داشته شدن را ندارد و چطور یک مرد می تواند زن ضعیفی مثل او را دوست داشته باشد؟

حتی گاهی در ذهنش فراتر می رود و فکر می کند اگر همسرش روزی او را به خاطر زن دیگری ترک هم بکند حق دارد. او خواهر شوهرش را مدام ستایش می کند و وقتی به خانه اش می رود، به جای خوش گذراندن سعی می کند کارهای او را آسان تر کند. در مهمانی خودش را با کارهای آشپزخانه سرگرم می کند چون معتقد است حضورش در جمع برای دیگران ارزشی ندارد.

اگر عزت نفس بالایی داشته باشید: برای توانایی های خودتان ارزش قائلید و خودشیفته نیستید اما نقاط قوت تان را می بینید و تلاش می کنید روز به روز بیشتر پرورش شان دهید. در زندگی مشترک ارزش خود تان را می دانید و با اعتماد به نفس وارد ارتباط با همسرتان، خانواده اش و دیگر اطرافیان می شوید. توانایی دیگران را ستایش می کنید اما به جای تحقیر خودتان سعی می کنید از آن توانایی درس بگیرید و برای خدمت بهتر شدن زندگی تان استفاده اش کنید.

اگر عزت نفس پایینی داشته باشید: تنها چیزی که به چشم تان می آید اشتباهات و نقاط منفی است. هنگام روبرو شدن با دیگران خودتان را به حاشیه می برید و به خاطر این که فکر می کنید ارزش ندارید و پر از عیب هستید، روی اشتباهات همسرتان هم سرپوش می گذارید.

  منبع : برترین ها


توصیه های جدید برای غلبه بر دلشوره
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

روانشناسی | توصیه های جدید برای غلبه بر دلشوره اگر مانع نگرانی های بی مورد خود نشوید، جسم تان هم در معرض خطر قرار خواهد گرفت
 

بعضی افراد بابت هر موضوعی نگران و مضطرب هستند و این دلشوره های بی مورد گاهی تا آنجا پیش می رود که جسم این افراد را هم درگیر خودش می کند. دل درد و دل پیچه، گرفتگی عضلات، مشکلات گوارشی، احساس سوزش در معده یا لرزش عضلات نمونه ای از تاثیرات دلشوره است که تنها آدم های مضطرب و دلواپس آن را تجربه کرده اند اما آیا درمانی برای این دلشوره ها وجود دارد؟

مراقب دلشوره هایت باش
همه چیز از یک فکر شروع می شود. قرار بود که دوست تان راس ساعت 6 با شما در یک رستوران قرار ملاقات داشته باشد. ساعت نیم ساعت از 6 گذشته است اما هنوز خبری از دوست شما نیست. با او تماس می گیرید و متوجه می شوید، گوشی همراه دوست تان خاموش است. با خانواده اش تماس می گیرید و آن ها هم به شما خبر می دهند که او یک ساعت قبل منزل را ترک کرده است. با خودتان می گویید از خانه دوست شما تا محل ملاقات تان تنها نیم ساعت فاصله است و اینجاست که دلشوره به صورت مهار نشدنی در شما شروع به تب و تاب می کند و در نخستین نشانه اش احساس می کنید همه عضلات بدن تان گرفته است. در این مواقع طبیعی است که احساس نگرانی و دلشوره به سراغ هر آدمی خواهد آمد اما کنترل کردن این حس در دست خود شماست.

قبل از هرچیز باید مانع افکار منفی خود باشید و به آن ها شاخ و برگ اضافی ندهید. آگاهانه افکارتان را تحت کنترل بگیرید و روی آن ها تمرکز کنید. می توانید برداشت های قابل قبول تر و مثبت تری را از شرایط بحرانی که برای تان پیش می آید، برای خود ایجاد کنید. وقتی توانستید فکر خود را به صورتی دیگر در آورید دلشوره شما هم به همان سرعت تغییر می کند. مثلا برای دوست تان که هنوز نرسیده، این طور فکر کنید که شارژ باتری گوشی همراهش ممکن است تمام شده باشد و دوست تان در ترافیک مانده باشد. با این فکر منطقی تر در مورد شرایط به وجود آمده واکنش نشان خواهید داد. پس در قدم اول فکرتان را تغییر بدهید تا کنترل دلشوره های تان را در دست تان بگیرید.

تنهایی دلواپس نشو
در شرایطی که دلشوره به سراغ تان می آید اگر تنها باشید بیشتر به این حس دامن می زنید اما اگر در این مواقع وقت خود را با دوستان و افراد خانواده تان بگذرانید و احساسات خود را با آن ها در میان بگذارید، نگرانی های تان را کمتر کرده اید. سعی کنید نگرانی و دلیل دلشوره تان را با شخصی که مثبت اندیش و خونسرد است در میان بگذارید. در این مواقع دوست شما می تواند با جملاتی مثبت آرام تان کند و دلشوره های تان را کم کند. سعی نکنید در تنهایی بمانید و حتما اطراف خود را در موقعیت های استرس زا شلوغ کنید تا خود را گرفتار افکار منفی نکنید.

در کنار همه مواردی که برای تان گفتیم ورزش را هرگز از یاد نبرید. اگر اکسیژن و هوای تازه مدام به شما برسد تاثیر زیادی در بالا بردن روحیه اعتماد به نفس شما دارد و افکار شما را قوی تر خواهد کرد اما یادتان باشد که همه افراد در زندگی شان با این حس روبه رو شده اند و تنها شما نیستید که اسیر دلشوره شده اید اما این نحوه واکنش شماست که نشان می دهد توانایی تان در رویارویی با این نوع احساسات تا چه اندازه است. فقط کافی است دلشوره های تان را خیلی جدی نگیرید.

موضوعی که نادیده اش می گیرید
شاید شما تا به حال به این موضوع توجه نکرده باشید اما به همان اندازه ای که داشتن یک فکر بد و منفی می تواند باعث به وجود آمدن دلشوره شود، استفاده نادرست شما از کلمات می تواند به این موضوع شدت بیشتری دهد.

در موقعیت استرس زا و شرایطی که دلشوره چیزی یا کسی را پیدا می کنید مراقب نوع کلماتی که به زبان می آورید باشید. از گفتن جملاتی مثل می ترسم اتفاقی افتاده باشد، احساس بی تابی می کنم، نگران هستم و... که دلشوره و نگرانی های تان را شدت می دهد دوری کنید. جایگزین کردن این جملات به جملاتی مثل هیچ اتفاقی نیفتاده، همه چیز رو به راه است، جای هیچ نگرانی نیست و خیلی جملات مثبت دیگر کمک زیادی به از بین بردن دلشوره شما می کند.

  منبع : برترین ها


جنبه های پنهان ارتباط
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

روانشناسی | جنبه های پنهان ارتباط ارتباط چیزی فراتر از صحبت کردن و نوشتن است. بیشتر ما نمی دانیم حتی زمانی که صحبت هم نمی کنیم به روش های مختلف در حال برقراری ارتباط با دیگران هستیم. همانگونه که حیوانات اجتماعی دیگر با هم ارتباط برقرار می کنند.
 

گرچه برای ارتباط با دیگران خیلی مهم هستند، بندرت در مورد این ارتباط غیر کلامی در مدرسه به ما آموزشی داده می شود. همزمان که در جامعه رشد پیدا می کنیم به صورت غیر رسمی می آموزیم که چگونه از حرکات بدن، نگاه و تغییرات اندک در تن صدا و سایر ابزارهای کمکی ارتباطی برای اصلاح و یا تاکید برآنچه که می گوییم یا انجام می دهیم، استفاده کنیم. ما این روش ها را که در فرهنگ مان وجود دارد با مشاهده دیگران و تقلید از آنها در طی سال ها یاد می گیریم.

به دقت نگاه کنید. به نظر شما این زوج بدون هیچ کلامی چه مفهومی را با هم رد و بدل می کنند؟

جنبه های پنهان ارتباط

زبان شناسان تمام این روش های کمکی ارتباطی را فرا زبان (paralanguage) می نامند. فرازبان چیزهای دیگری علاوه بر سخن است که به ارتباط موثر کمک می کند. فرازبان از ارسال پیام نادرستی که ممکن است اشتباهاً منتقل شود، جلوگیری می کند، مانند مواردی که اغلب در تماس تلفنی و حتی در نامه رخ می دهد. پیام های فرازبانی که می توان از طریق تماس رو در رو مشاهده کرد دروغ گفتن و یا پنهان کردن احساسات را دشوار می کنند. فرازبان در ارتباطات حتی اغلب از آنچه که به صورت زبانی گفته می شود مهم تر است. گفته می شود که تقریبا 70 درصد چیزهایی که در مکالمه مستقیم با دیگران به آنها منتقل می کنیم از طریق فرازبان است.

به نظر شما این استوار در لباس خاکی رنگ به صورت غیر کلامی به این سرباز چه مفهومی را انتقال می دهد؟ اگر سرباز فقط می توانست ببیند اما نمی توانست بشنود منظور وی را درک می کرد؟

جنبه های پنهان ارتباط

زبان بدن

آشکارترین شکل فرازبان، زبان بدن (kinesics) است. زبان بدن در واقع زبان اشارات، عبارات و حالت هاست. برای مثال در امریکای شمالی از بازوها و دست ها برای خداحافظی، اشاره، شمارش، بیان احساسات، اخطار، تهدید، صدا زدن، توهین و.. استفاده می کنند. در حقیقت آنها تعداد زیادی از هر کدام از این حرکات را یاد گرفته و در زمان مناسب به کار می گیرند. ما نیز برای گفتن بله یا خیر، لبخند زدن، اخم کردن، چشمک زدن برای تایید، یا گفتن حرف عاشقانه از سرمان استفاده می کنیم. بالا انداختن همزمان سر و گردن نشان می دهد که ما چیزی نمی دانیم.

جنبه های پنهان ارتباط

اگرچه معنی بعضی حرکات نظیر لبخند ممکن است در سراسر جهان یکسان باشد اما ممکن است معنی حرکات دیگر کاملاً متفاوت باشد. برای مثال پرتاب آب دهان روی دیگری در امریکای شمالی و اروپا نهایت بی احترامی و تحقیر است اما اگر به شیوه خاصی انجام شود می تواند یک دعای خیر مهربانانه برای اهالی ماسای کنیا باشد.

جنبه های پنهان ارتباط

لحن و نوع صدا

معنای سخنان می تواند با لحن و نوع صدا به مقدار زیادی تغییر کند. در انگلیس جمله ساده "من اینجا هستم" بر حسب اینکه تن صدای گوینده بالا، پایین، سریع، آرام، رو به بالا، رو به پایین، نجواگر، نالان، فریادزنان، یا با حسرت باشد، می تواند معانی خیلی متفاوتی داشته باشد. همچنین جمله "آیا اینجا هستی؟" اگر با تن رو به بالا گفته شود در مقایسه با اینکه با تن رو به پایین گفته شود معانی متفاوتی دارد. می توانید این کار را امتحان کنید.

فضای شخصی و اجتماعی

زمانی که ما با شخص یا گروهی صحبت می کنیم، فاصله بین افراد از نظر فیزیکی نیز می تواند پیام و مفهومی را منتقل کند. فضای شخصی و اجتماعی(proxemics) مطالعه فاصله ها برای تعامل بین افراد و استفاده از فضاهای تعریف شده در فرهنگ است.

بیشتر ما از اهمیت فاصله در ارتباطات آگاه نیستیم تا زمانی که با کسی روبرو می شویم که به صورت متفاوتی عمل می کند. برای مثال همه ما حسی داریم که فاصله فیزیکی برای ارتباط با شخصی که در حال صحبت با او هستیم را تعیین می کند. اگر شخصی از آن فاصله که ما در آن راحتیم به ما نزدیک تر شود ما معمولاً به صورت خودکار عقب تر می رویم تا فاصله خود را حفظ کنیم. همچنین اگر احساس کنیم که فاصله ما با طرف مقابل زیاد است سعی می کنیم به هم نزدیک تر شویم. اگر دو نفری که با هم صحبت می کنند در فاصله های متفاوتی احساس راحتی کنند چرخه ای از جابه جایی ها رخ می دهد تا زمانی که یکی به گوشه ای برسد و احساس کند که بوسیله آنچه که غیر دوستانه و یا متجاوزانه می داند مورد تهدید قرار گرفته است. در نتیجه پیام زبانی ممکن است آنگونه که هست شنیده و یا درک نشود.

جنبه های پنهان ارتباط

در امریکای لاتین فاصله مناسب برای صحبت در مورد مسائل شخصی اغلب خیلی نزدیک تر از مردم آمریکا و کانادا است. فاصله مناسب برای گفتگو اغلب بر حسب فاصله صورت افرادی که مستقیماً به یکدیگر نگاه می کنند، تعیین می شود. بیشتر مردم اگر تماس چشمی نداشته باشند در مورد فاصله با دیگران احساس یکسانی ندارند. معمولا در میان ازدحام جمعیت یا در آسانسور افراد مایل نیستند به کسی نگاه کنند تا از نزدیکی زیاد احساس ناراحتی نکنند.

ژاپنی ها در مکان پر ازدحام از تماس چشمی خودداری می کنند:

جنبه های پنهان ارتباط

نوع پیام حتی فاصله را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. میانگین فاصله مناسب در میان مردم آمریکای شمالی در جدول زیر نشان داده شده است.

جنبه های پنهان ارتباط

نجوا کردن و فریاد زدن بیشتر از صدای معمولی توجه شما را جلب می کند. کودکان این حقیقت مهم را در سنین خیلی کم درک می کنند.

علاوه بر تعیین فاصله مناسب برای برقراری ارتباط، فرهنگ به ما می گوید که کی و چگونه می توانیم دیگران را لمس کنیم. در امریکای شمالی معمولا تماس بدنی افراد بالغ پسندیده نیست مگر برای احوال پرسی رسمی (دست دادن و در آغوش گرفتن) و یا در روابط خیلی صمیمی و شخصی. این قانون غیر رسمی نسبت به مردان سخت گیرانه تر است. اگر مردها علناً دست های یکدیگر را بگیرند و یا یکدیگر را ببوسند ممکن است به آنها برچسب همجنس باز زده شود و متعاقباً از احترامی که شایسته آن هستند محروم شوند. چنین الگوهای تعریف شده ی اجتماعی در ارتباط با تماس فیزیکی در بیشتر کشورهای آسیایی و اروپای شمالی نیز دیده می شود. در جنوب اروپا، خاورمیانه و آمریکای لاتین معمولاً تماس فیزیکی بیشتری قابل قبول و مطلوب است.

استفاده فرهنگی از فضا

فرهنگ به ما می گوید که چگونه فضا را مدیریت و به کمک آن نوع تعامل را کنترل کنیم. برای مثال، در ادارات امریکای شمالی مدیر در یک اتاق جدا قرار می گیرد. این کار تماس شخصی او با کارمندان معمولی را به حداقل می رساند. در مقابل، در ادارات ژاپن میز مدیر در انتهای ردیفی از میزهای به هم چسبیده قرار دارد که کارمندان پشت آنها قرار می گیرند. این روش، تماس مدیر با کارمندان را حداکثر می سازد.

جنبه های پنهان ارتباط

محیط کاری معمول در امریکای شمالی

جنبه های پنهان ارتباط

محیط کاری معمول در ژاپن

فضای یک دادگاه به راحتی می تواند رفتار افراد را تغییر دهد. در ایالات متحده آمریکا قاضی معمولا ردای سیاه می پوشد و پشت یک میز بلند می نشیند. سایر میز و صندلی ها به گونه ای قرار می گیرند که تمام توجه ها متوجه قاضی باشد. طراحی این محیط باعث می شود که حضار نسبت به قاضی مودب و از درجه اهمیت کمتری برخوردار باشند و بنابراین قاضی راحت تر می تواند کنترل اوضاع را به دست گیرد.

همچنین فرهنگ، درک ما از فضا را با تعریف بخش های آن هدایت و راهنمایی می کند. در دنیای صنعتی فضا به بخش های استاندارد تقسیم می شود. نمونه های این نوع تقسیم بندی در ایالات متحده امریکا به صورت زمین و مکان های شهری متحدالشکل نمود پیدا کرده است. مرزهای املاک به همین تقسیم بندی فضا مربوط می شود. همان طور که تراکم جمعیت افزایش می یابد اهمیت مرزهای فضایی تعریف شده نیز افزایش می یابد. صاحبان زمین در محلات پر جمعیت گاهی به خاطر نزاع بر سر حصار تعریف شده بین املاکشان آنقدر عصبانی می شوند که یکدیگر را می کشند. اما در مناطق روستایی با جمعیت کم در غرب آمریکا که مردم صاحب مزارع بزرگ صدها تا هزاران هکتاری هستند جابه جایی یک متری حصار نیز بندرت باعث نزاع می شود.

استفاده فرهنگی از زمان

فرهنگ به ما می گوید که برای انتقال پیام های متفاوت چگونه زمان را مدیریت کنیم. زمانی که افراد بر سر یک قرار ملاقات حاضر می شوند به نسبت فرهنگ، موقعیت اجتماعی و موقعیت نسبی متفاوت است. در آمریکای شمالی وقتی شما جلسه دارید زمانی که باید در جلسه حضور پیدا کنید به تفاوت قدرت بین شما و شخصی که با وی جلسه دارید بستگی دارد. افرادی که سمت پایین تری دارند اگر از آنها انتظار نداشته باشند زودتر برسند، حداقل باید به موقع حاضر شوند. مقام های بالاتر انتظار دارند در صورت تاخیر دیگران منتظر آنها بمانند. برای مثال بیشتر افرادی که برای بیماری از دکتر وقت می گیرند باید زودتر در مطب حاضر شوند و صبورانه انتظار بکشند تا دکتر آنها را ویزیت کند. دعوت به مهمانی کاملاً متفاوت است. معمولا پیش بینی می شود که بیشتر مهمانان مطابق عرف دیر برسند. معمولاً برای یک کودک آمریکای شمالی حداقل 12 سال طول می کشد که این جنبه های زیرکانه فرهنگی در مورد زمان را یاد بگیرد. در سن 5-6 سالگی آنها فقط روزهای هفته، تفاوت بین شب و روز، صبح و بعد از ظهر، زمان خواب و وقت غذا را می دانند. در سن 7-8 سالگی برای گفتن زمان می توانند از ساعت استفاده کنند. آنها تا 12 سالگی یا بیشتر کم کم با جنبه های موقعیتی زمان، مانند اینکه چه زمانی در میهمانی حاضر شوند، آشنا می شوند.

وقتی افراد با انتظارات فرهنگی متفاوت در مورد زمان در یک جا جمع می شوند، امکان سوءتفاهم، ناامیدی وجریحه دار شدن احساسات وجود دارد. برای مثال اگر یک تاجر برزیلی در جلسه ای با یک مشتری آمریکای شمالی در نیویورک به موقع حاضر نشود و وقتی رسید به درستی عذرخواهی نکند، ممکن است باعث ناراحتی شخص مقابل شود. برای فرد برزیلی ممکن است زمان انعطاف پذیر و سرعت زندگی کمتر باشد. او باور دارد برای این جلسه کاری از قبل برنامه ریزی شده به اندازه کافی سریع بوده و در نیم ساعت اول قرار به آن رسیده است. جای تعجب نیست که گیج و ناراحت شود وقتی که با استقبال سرد طرف امریکایی روبرو می شود که احساس می کند به او بی اعتنایی و بی ادبی شده است.

ارتباط از طریق لباس

در دنیا لباس کارآیی های زیادی دارد. لباس برای محافظت بدن پوشیده می شود. و معمولا برای پوشاندن بخش هایی از بدن در برابر دیگران استفاده می شود. البته بخش هایی از بدن که باید پوشانده شوند در سراسر جهان متفاوت است. برای مثال مردان برهنه ای در گینه نو زندگی می کنند که تنها پوشش آنها محافظ باریک روی آلت تناسلی شان است که اگر آن را نپوشیده باشند احساس برهنگی می کنند. در بیشتر نقاط جهان این نوع پوشش نامناسب ترین نوع است. بعضی لباس ها برای نوعی محافظت ماوراءالطبیعی پوشیده می شوند. چنین به نظر می رسد که پوشیدن صلیب مسیحی یا مدال سنت کریستوفر چنین تاثیری داشته باشد. پوشیدن پیراهن خوش شانسی برای شرکت در امتحان نیز برای تمسک به این نیروهای ماوراءالطبیعی است.

افراد در تمام فرهنگ ها از لباس و اشکال دیگر تزئینات بدنی برای انتقال موقعیت، هدف و دیگر پیام ها استفاده می کنند.. در امریکای شمالی در محل کار و فعالیت های تفریحی لباس های مختلفی می پوشند. همچنین مدل های لباسی هستند که جذابیت جنسی ایجاد می کنند. این جذابیت می تواند خیلی زیرکانه باشد مخصوصا در لباس بانوان. و می تواند این حس را منتقل کند که یک زن می خواهد از نظر جنسی سرد و خنثی به نظر برسد. از طرف دیگر ممکن است اینچنین معنی شود که اغواگر، معصوم اما دلفریب است. زنان در دنیای غرب معمولا بیش از مردان به نکات ریز و دقیق پیام هایی که از طریق لباس انتقال می دهند، آگاهند و به آن اهمیت بیشتری می دهند. بعضی اوقات این امر باعث می شود مردان اشتباهات بزرگی در تفسیر قصد و منظور زنان داشته باشند. مطمئنا هر کس هر سبکی لباس بپوشد می خواهد پیام هایی نیز به افراد هم جنس خود انتقال دهد.

خیلی زودتر از اینکه ما به اندازه کافی برای صحبت به افراد نزدیک شویم ظاهر آنها، جنسیت، سن، وضعیت اقتصادی و حتی اهداف و نیات آن ها را مشخص می کند. ما در سنین پایین شروع به تشخیص اهمیت این سرنخ های اجتماعی می کنیم. فرهنگ لغت لباسی که ما یاد می گیریم نه تنها آنچه می پوشیم، بلکه همچنین مدل مو، جواهرات، آرایش، و سایر تزئینات بدن مانند تاتو را نیز در بر می گیرد. در بیشتر فرهنگ ها، سبک لباس پوشیدن یکسان، پیام های متفاوتی را بر حسب جنس، سن و ظاهر افرادی که آن را پوشیده اند، منتقل میکند.

لباس، مدل مو، آرایش و ژست این زن جوان چه مفهومی به شما منتقل می کند؟
________________________________________
حالا فکرکنید یک مرد میانسال با لباس، مدل مو، آرایش و ژست مشابه...

واکنش تان خیلی متفاوت خواهد بود


جنبه های پنهان ارتباط

پوشیدن لباس های خاص می تواند رفتار شما و رفتار دیگران نسبت به شما را تغییر دهد. این لباس می تواند نوعی یونیفرم نظامی، روپوش سفید پزشکی یا یک لباس دلقکی باشد. برای مثال احتمالاً پلیس های اسپانیایی در تصویر وقتی یونیفرم شان را می پوشانند قوی تر و سلطه جوتر می شوند. همچنین احتمال اینکه دیگران از آنها اطاعت کنند بیشتر است.

جنبه های پنهان ارتباط

بیشتر یونیفرم ها از روی عمد نمادین هستند بنابراین می توانند به سرعت و به صورت قطعی پست و مقام را نشان دهند. برای مثال روبان، تاج و عصای سلطنتی کوچک ترین شکی به جا نمی گذارد که زن جوان در تصویر ملکه زیبایی است. روبان و سایر علامات روی یونیفرم دریانورد آمریکایی می تواند حتی به یک غریبه هم مقام، قدرت و تجربه نظامی او را نشان دهد. همچنین مدل های موی عجیب و لباس های پانکرها بخش ضروری یونیفرم آنها است. در همه این سه مورد لازم است که معنی سمبل های تعریف شده در هر کدام از فرهنگ ها را بدانید تا بتوانید پیامی که انتقال می دهند را درک کنید.

جنبه های پنهان ارتباط

ملکه زیبایی

جنبه های پنهان ارتباط

دریا نورد امریکایی

جنبه های پنهان ارتباط

پانکر

مدل های زیادی ازتزئینات بدن غیر از لباس در سراسر جهان برای انتقال پیام وجود دارد که شامل رنگ کردن مو و بدن، تاتو، داغ کردن، عطرها و حتی تغییر شکل بدن می باشند.

وقتی سن کودکان کم است، بدنشان هنوز تا اندازه ای قابل شکل دهی است. بعضی فرهنگ ها از این موضوع استفاده می کنند، سر یا پاهایشان را می بندند و شکل میدهند. نتیجه این کار می تواند سرهای دراز و پاهای رشد نیافته کوچک باشد. ارتدونتیست ها نیز وقتی روی دندان ها بریس یا بست می گذارند، همین کار را انجام میدهند- یعنی تغییر شکل دادن و یا اصلاح کردن یک قسمت از بدن برای جذابیت بیشتر. بافت های نرم هم می توانند تغییر کنند. سوراخ های گوش که برای آویز کردن حلقه های تزئینی استفاده می شوند، به تدریج و طی سال ها آن قدر بزرگ می شوند که سرانجام می توان قرقره بزرگ، سربطری یا حلقه های سنگین را از آنها آویزان کرد. این کار به عنوان نشانی از زیبایی در میان مردم بومی مسوامریکا، آمریکای جنوبی و آسیای جنوب شرقی رایج است. موارد مشابهی برای لب نیز در چند فرهنگ آفریقایی و حوزه رودخانه آمازون در آمریکای جنوبی وجود دارد.

جنبه های پنهان ارتباط

تفاوت جنسی در فرازبان

وقتی به جوامع دیگر سفر می کنید، لازم است بدانید که احتمالاً تفاوت های جنسیتی زیادی علاوه بر لباس و زیورآلات در فرازبان وجود دارند. برای مثال در امریکای شمالی، مردها معمولا صحبت رو در رو را ترجیح می دهند و تماس مستقیم چشمی را به مدت طولانی حفظ می کنند. در مقایسه زنان اغلب پهلو به پهلوی هم قرار می گیرند و صحبت می کنند و البته در مقایسه با مردان نزدیک تر به هم می ایستند. دست دادن مردان محکم تر است. زنان امریکای شمالی معمولا از حرکات خشن استفاده نمی کنند اما از حالات چهره (مخصوصا لبخند) بیشتر استفاده می کنند و در تفسیر آنها نیز مهارت بیشتری دارند.

در ژاپن زن ها اغلب با صدایی بلند و ساختگی صحبت می کنند مخصوصاً زمانی که در محیط شغلی و اداری در حال گفتگو با مردان هستند. این نوعی از احترام معمول و سنتی نسبت به مردان است. اگرچه تحقیقات اخیر نشان می دهد که بلندی صدای زنان در ژاپن در حال کم شدن است. این چنین به نظر می رسد که دلیل آن با دستاوردهای سیاسی و اقتصادی زنان ژاپنی در ارتباط است.

خلاصه

فرآیند ارتباطی انسان از آنچه که در ابتدا به نظر می رسید پیچیده تر است. در تماس رو در رو بسیاری از پیام های ما با کمک فرا زبان منتقل می شوند. این تکنیک های کمکی در ارتباطات شدیدا تحت تاثیر فرهنگ هستند. بنابراین اگر در ارتباط با مردم جوامع دیگر یا گروه های قومی، فرهنگ و فرا زبان آنها را نشناسید یا نادیده بگیرید، با خطر سوء تفاهم روبرو خواهید شد.

جنبه های پنهان ارتباط

  منبع : مردمان


رنگ هایی که شخصیت شما را نشان می دهند
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

خودشناسی | رنگ هایی که شخصیت شما را نشان می دهند اگر زمانی تصمیم گرفتید رنگ زندگی خود را تغییر دهید، با رنگ اتاق ها شروع کنید. تغییر رنگ راه حل مناسب و سریعی برای تغییر و دادن ظاهری جدید به خانه است. توجه داشته باشید رنگی که انتخاب می کنید یا رنگ مورد علاقه شما پیامی در وراء ظاهر خود به همراه دارد که از نظر روانشناسان گویای شخصیت شما است.
 

با این توضیح شما کدامیک از این 15 رنگ را می پسندید؟

1- قرمز:

قرن هاست که قرمز به معنی شور و اشتیاق و احساسی شناخته شده است. به همین دلیل دادن یک دسته رز قرمز به یک فرد نشانه زیاد دوست داشتن اوست.

از سیب قرمز و رز گرفته تا گوجه فرنگی و ماشین آتش نشانی همه را جزو قرمز حساب کنید. افرادی که به طیف های قرمز علاقه دارند، عموما خوشبین، برون گرا، مرفه و مشتاق به زندگی هستند.

2- آبی:

آیا شما آبی هستید؟ کسانی که به رنگ آبی تمایل دارند، افراد آرام، دلسوز و به دنبال یک دوره ثبات هستند.

آبی یادآور آب و آسمان بوده و طیف های مختلف آن مورد توجه کسانی است که شخصیت آرام، ملایم و مسالمت آمیزی دارند.

3- سبز:

افراد دوستدار رنگ سبز به گل و گیاه هم علاقمندند. این افراد علاقمند به تعادل بوده و متمدن به حساب می آیند.

4- زرد:

در نگاه اول، زرد رنگی روشن و آفتابیست و کسانی که طیف های مختلف زرد را برای دکوراسیون انتخاب می کنند، عموما افراد شادی هستند. اما در نگاه عمیق تر، کسانی که علاقمند به زرد هستند، افراد روشنفکر و ماجراجویی بوده و برای آزادی ارزش زیادی قائلند.

5- بنفش:

طیف های بنفش از اسطوخودوس تا بادمجان یعنی از بنفش مایل به آبی تا بنفش مایل به قرمز، حالت دراماتیک و خاصی به هر دکوراسیون می دهند. دوستداران رنگ بنفش خود نیز دراماتیک، احساسی و افراد هنرمند و متفاوتی هستند.

6- مشکی:

استفاده کم از مشکی در دکوراسیون از نظر کلاس، نشانه قدرت است. آن هایی که مشکی را می پسندند، بر این تاکید می کنند که چیزهای ناگفته زیادی دارند.

7- سفید:

افرادی که سفید را برای محیط اطراف خود انتخاب می کنند، سفید را به تمیزی برف می بینند. استفاده از سفید نشانه شخصیتی است که راحتی را در سادگی می یابد و دنیا را از دریچه جوانی و معصومیت می بینند.

8- نارنجی:

فضایی که طیف های نارنجی در آن به کار رفته باشد، نشانه شادی و سرزندگی است. افرادی که از نارنجی در تزیین استفاده می کنند، حتی با وجود مرکز توجه بودن مایلند برون گرا، اجتماعی و راحت باشند.

9- طلایی:

طلایی رنگ رفاه، وفور، شجاعت و زرق و برق است و جسارت، گرمی و لوکس بودن را می رساند. این رنگ قدمتی طولانی و شاهانه دارد و شکوه و عظمت را می رساند.

10- خاکستری:

افرادی که رنگ خاکستری را در دکوراسیون انتخاب می کنند، به دنبال صلح و آرامش و دارای دید خاصی در طراحی داخلی مدرن هستند.

از آن جا که این رنگ حد فاصل سفید و مشکی است، این افراد تقریبا اهل سازش و مصالحه هستند.

11- صورتی:

صورتی رنگ احساس، شور، عشق و محبت است. آن هایی که خانه را با صورتی تزیین می کنند، دوست دارند مورد توجه قرار بگیرند و افراد فرهمندی هستند.

صورتی ملایم، ظاهر زیبایی به اتاق می دهد. صورتی همراه با خاکستری و مشکی فضا را مدرن می کند.

12- خرمایی:

افراد کامل رنگ خرمایی و کمی روشن تر از قرمز را در دکوراسیون می پسندند. این افراد بخشنده بوده و می دانند از زندگی چه می خواهند. در اتاقی که دیوارها و مبلمان آن خرمایی باشد، هیجانات قابل کنترل خواهد بود.

13- قهوه ای:

آیا به رنگ قهوه ای علاقمندید؟ شاید آدم سرسختی هستید؟

افرادی که به قهوه ای علاقه دارند، ثبات را ترجیح می دهند و مایلند به دوستان و اقوام خود اعتماد کنند. این افراد در عین حال خودرای هستند.

رنگ قهوه ای استحکام را می رساند. برای آن که فضا را از یکنواختی درآورید، به دنبال رنگ های مکمل قهوه ای باشید.

14- بژ:

اگر کمال و زیبایی مدرن مورد نظر شماست، اما سفید و قهوه ای از نظر شما خشک و سردند، بژ رنگی خنثی، گرم و ایده آل کسانیست که به دنبال سادگی و در عین حال استحکام و رنگ های زمینی هستند.

کسانی که به دنبال بژ هستند، شخصیت های آرامی دارند و از این آرامش لذت می برند.

15- رنگ ترکیبی سبز و زرد:

اگر به دو رنگ سبز و زرد علاقه دارید، از ترکیب آن ها استفاده کنید. این رنگ ترکیبی شور و نشاط رنگ زرد را دارد و در عین حال هماهنگی و تعادل را می رساند. این رنگ ترکیب کننده چوب های تیره و لمینت است.

افرادی که این رنگ را می پسندند، احتمالا افراد وابسته و در دوستی لجوج هستند.



تولدتون چه رنگیه ؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

خودشناسی | تولدتون چه رنگیه ؟ تعیین شخصیت با استفاده از تاریخ تولد: در این مطلب هر تاریخ تولد با رنگی مشخص شده است و شما میتوانید با در نظر گرفتن تاریخ تولد خود و رنگ آن پی به نتیجه ببرید!
 

در صورتی که تاریخ تولد شما اول فروردین ماه باشد: رنگ شما سیاه است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین دوم فروردین تا 11 فروردین باشد: رنگ شما ارغوانی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 12 تا 21 فروردین باشد: رنگ شما سرمه ای است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 22 فروردین تا 31 فروردین باشد: رنگ شما نقره ای است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین یکم اردیبهشت تا 10 اردیبهشت باشد: رنگ شما سفید است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 11 اردیبهشت تا 24 اردیبهشت باشد: رنگ شما آبی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 25 اردیبهشت تا سوم خرداد باشد: رنگ شما طلایی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 4 خرداد تا 13 خرداد باشد: رنگ شما شیری است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 14 خرداد تا 23 خرداد ماه باشد: رنگ شما خاکستری است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 24 خرداد تا دوم تیر ماه باشد: رنگ شما خرمایی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما سوم تیر ماه باشد: رنگ شما خاکستری است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 4 تیر ماه تا 13 تیر ماه باشد: رنگ شما قرمز است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 14 تیر ماه تا 23 تیر ماه باشد: رنگ شما نارنجی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 24 تیر ماه تا سوم مرداد ماه باشد: رنگ شما زرد است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 4 مرداد ماه تا 13 مرداد باشد: رنگ شما صورتی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 14 مرداد تا 22 مرداد باشد: رنگ شما آبی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 23 مرداد تا یکم شهریور باشد: رنگ شما سبز است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 2 شهریور تا 11 شهریور باشد: رنگ شما قهوه ای است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 12 شهریور تا 21 شهریور باشد: رنگ شما کبود است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 22 شهریور تا 31 شهریور باشد: رنگ شما لیمویی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما یکم مهر ماه باشد: رنگ شما زیتونی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 2 مهر تا 11 مهر ماه باشد: رنگ شما ارغوانی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 12 مهر تا 21 مهر ماه باشد: رنگ شما سرمه ای است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 22 مهر ماه تا یکم آبان ماه باشد: رنگ شما نقره ای است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 2 آبان تا 20 آبان ماه باشد: رنگ شما سفید است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 21 آبان ماه تا 30 آبان ماه باشد: رنگ شما طلایی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین یکم آذر ماه تا 10 آذر ماه باشد: رنگ شما شیری است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 11 آذر ماه تا 20 آذر ماه باشد: رنگ شما خاکستری است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 21 آذر تا 30 آذر باشد: رنگ شما خرمایی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما اول دی ماه باشد: رنگ شما نیلی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین دوم دی ماه تا 11 دی ماه باشد: رنگ شما قرمز است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 12 دی ماه تا 21 دی ماه باشد: رنگ شما نارنجی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 22 دی ماه تا 4 بهمن ماه باشد: رنگ شما زرد است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 5 بهمن تا 14 بهمن ماه باشد: رنگ شما صورتی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 15 بهمن تا 19 بهمن ماه باشد: رنگ شما آبی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 20 بهمن تا 29 بهمن ماه باشد: رنگ شما سبز است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 30 بهمن تا 9 اسفند ماه باشد: رنگ شما قهوه ای است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 10 اسفند تا 20 اسفند باشد: رنگ شما کبودی است.

در صورتی که تاریخ تولد شما بین 21 اسفند تا 29 اسفند باشد: رنگ شما لیمویی است.

 

تولدتون چه رنگیه ؟

تفسیر رنگ ها :

 

قرمز :

با نمک و دوست داشتنی و مشکل پسند. این طور به نظر می رسد که بسیار مورد محبت قرار میگیرید. با روحیه و بشاش اما در همان زمان می توانید بد اخلاق هم شوید، قادرید با مردم بسیار خوب و با ملاطفت برخورد کنید و این همان محبتی است که می تواند در راهی که در پیش دارید همراه تان باشد.

آدم هایی را که راحت صحبت می کنند دوست دارید این آدم ها باعث می شوند احساس راحتی بیشتری داشته باشید.

شیری :

اهل رقابت و بازی. دوست ندارد ببازد ولی همیشه بشاش است. شما قابل اعتماد و امین هستید و خیلی علاقه دارید وقت خود را بیرون بگذرانید، با دقت همسرتان را انتخاب می کنید و به سادگی به کسی دل نمی بندید اما وقتی او را یافتید تا مدت های طولانی دوستش خواهید داشت.

نیلی :

شما بیشتر متوجه نگاه تان هستید و استانداردهای بالایی در انتخاب دارید. هر راه حلی را با دقت و تفکر انتخاب می کنید و بسیار بندرت مرتکب اشتباه می شوید.

دوست دارید رهبر باشید و براحتی می توانید دوستان جدید پیدا کنید.

خاکستری :

جذاب و فعال هستید، شما هرگز احساس تان را پنهان نمی کنید و هر آنچه را که درون تان است آشکار می سازید اما می توانید خودخواه هم باشید. می خواهید مورد توجه باشید و نمی خواهید به طور نابرابر با شما برخورد شود.

شما می توانید روز مردم را روشن کنید. شما می دانید در زمان مناسب چه بگویید و خوش اخلاق هستید.

سبز :

خیلی خوب با افراد تازه کنار می آیید. در واقع آدم خجالتی ای نیستی اما گاهی اوقات با کلمات تان به عواطف مردم آسیب می رسانید.

دوست دارید تا مورد توجه و علاقه کسی باشید که دوستش دارید ولی اغلب تنها هستید و به انتظار فرد مورد نظرتان می مانید.

طلایی :

شما می دانید چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. آدم بشاشی هستید و زیاد بیرون میروید. بسیار سخت می توانید فرد مورد نظرتان را پیدا کنید اما وقتی او را یافتید تا سالیان متمادی مانند روز اول به او وفادار می مانید.

صورتی :

شما همواره در تلاش هستید تا در هر چیزی بهترین باشید و دوست دارید به سایرین کمک کنید. به سادگی قانع نمی شوید. دارای افکاری منفی هستید و در جستجوی عشقی شورانگیز مانند آنچه در قصه هاست هستید.

زرد :

شما شیرین زبان و بسیار جذاب هستید. مورد اعتماد بسیاری از مردم بوده و دارای رهبریتی قوی در ارتباط تان هستید. شما می توانید خوب تصمیم بگیرید و انتخاب درستی در زمان مناسب میکنید.

خرمایی :

باهوش هستید و می دانید چه چیزی درست است. می خواهید همه چیز را مطابق با میل خود کنید که گاهی می تواند به دلیل عدم توجه به نظر دیگران مشکل ساز باشد، اما در مورد عشق صبور هستید. وقتی همسر مورد نظرتان را یافتید برایتان دشوار است او را فراموش کنید.

نارنجی :

در مقابل اعمال تان مسئولیت پذیر هستید، می دانید چگونه با مردم رفتار کنید. همواره اهدافی برای دستیابی به آنها دارید و حقیقتاً برای رسیدن به آنها تلاش می کنید، فردی آماده رقابت هستید. دوستان تان برایتان بسیار مهم هستند و قدر آنچه را که دارید می دانید، گاهی اوقات واکنش تان زیادی شدید است و علت آن نیز احساساتی بودن تان است.

ارغوانی :

اسرار آمیز هستید، به هیچ وجه خودخواه نیستید، زود و آسان نظرتان جلب می شود. روزتان با توجه به خلق تان می تواند غمگین یا خوش باشد. بین دوستان محبوب هستید اما می توانید دست به عمل نادرستی نیز بزنید، به سادگی امور را فراموش می کنید. به دنبال شخصی هستید که قابل اعتماد باشد.

لیمویی :

آرام هستید، اما به سادگی عصبانی می شوید. به آسانی حسادت می ورزید و در مورد چیزهای کوچک اعتراض می کنید، نمی توانید به یک کار بچسبید اما دارای شخصیتی هستید که اعتماد و علاقه همه را جلب می کند.

نقره ای :

خیال پرداز و خوش زبان هستید، دوست دارید چیزهای جدید را بیازمایید و به خودسازی علاقه دارید. به سادگی می آموزید، براحتی می توان با شما صحبت کرد و نصایح خوبی می دهید. وقتی موضوع دوستی است متوجه می شوید نمی توان به کسی اعتماد کرد، اما وقتی دوستان واقعی خود را یافتید تا پایان عمر به آنها اعتماد می کنید.

سیاه :

شما یک مبارز و دارای انگیزه هستید. اما تغییر در زندگی را نمی پسندید. زمانی که تصمیمی گرفتید، روی تصمیم تان تا مدت ها پای می فشارید. زندگی زناشویی شما نیز توأم با مبارزه است و مثل همه نیست.

زیتونی :

شما دارای قلبی پاک و خونگرم هستید. همراه خوبی برای فامیل و دوستان هستید. خشونت را نمی پسندید و می دانید چه چیزی درست است. شما مهربان و بشاش هستید اما به سادگی به مردم حسادت نورزید.

قهوه ای :

فعال و ورزشکارید، برای دیگران مشکل است که به شما نزدیک شوند. زمانی که متوجه می شوید نمی توانید به چیزی که می خواهید دست یابید، به سادگی تسلیم شده آن را رها می کنید.

آبی :

اعتماد به نفس کمی دارید و خیلی ایراد می گیرید. هنرمند و عاشق طبیعت هستید، اما کمتر به فکر سفر و گردش می افتید. شما فرد احساساتی هستید، زیرا در این مورد از مغزتان فرمان می گیرید نه از قلب تان.

سرمه ای :

شما بسیار جذابید و عاشق زندگی خود هستید، نسبت به همه چیز دارای احساسی قوی و خیلی زود گیج می شوید. زمانی که از دست شخص یا اشخاصی عصبانی می شوید برایتان مشکل است آنها را ببخشید.

سفید :

شما آرزو و اهدافی در زندگی دارید زود حسادت می ورزید نسبت به دیگران متفاوت و گاهی اوقات عجیب هستید اما همه این حالت شما را دوست دارند.

کبود :

احساسات شما به سادگی و ناگهانی تغییر می کند اغلب تنها هستید، مسافرت را دوست دارید. انسان صادقی هستید ولی حرف مردم را زود باور می کنید. یافتن عشق برای شما سخت است و گمگشته عشق هستید.

 

  منبع : تبیان


روانشناسی ماشین
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

طنز و کاریکاتور | روانشناسی ماشین شما از کدوم دسته هستید و از چه ماشینی استفاده می کنید؟ پیکان گوجه ای یا بی ام و ایکس فایو؟
 

 

روانشناسی ماشین

روانشناسی ماشین

روانشناسی ماشین

روانشناسی ماشین

روانشناسی ماشین

روانشناسی ماشین

روانشناسی ماشین

روانشناسی ماشین

روانشناسی ماشین

روانشناسی ماشین

روانشناسی ماشین



چگونه عادت های خوب را در خودمان نهادینه کنیم؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

فوت و فن | چگونه عادت های خوب را در خودمان نهادینه کنیم؟ بارها پیش آمده که به خودمان قول داده ایم، مثلا عادت بهتر غذا خوردن یا پشتیبان گرفتن از اطلاعات کامپیوتر یا هر عادت خوب دیگری را در خودمان ایجاد کنیم. اما اغلب موارد این عادت ها به زودی از بین می روند و فراموش می شوند.
 

در این مطلب چند راه و روش برای ساختن عادت و راه های جلوگیری از شکسته شدن آنها را آورده ایم. پس در ادامه با ما باشید.

مطمئن شوید زندگی تان روی روال است

چگونه عادت های خوب را در خودمان نهادینه کنیم؟

ضرب المثلی داریم که می گوید «هیچ زمانی بهتر از الان نیست». زیرا نیروی اراده شما محدود است و بهترین زمان شروع کار همین الان است. اما با این حال روان شناسان توصیه می کنندکه قبل از شروع یک عادت جدید، مطمئن شوید زندگی منظمی دارید. به عبارت دیگر اگر در استرس هستید و زندگی تان بهم ریخته، شروع یک کار یا عادت جدید که با زندگی روزمره متفاوت است، کار درستی نبوده و ادامه دادن آن بسیار مشکل خواهد بود.

تمام تمرکز خود را روی یک عادت بگذارید

ما قصد نداریم این کار را آسان جلوه دهیم: ساخت یک عادت گاهی مشکل است. عادت ها کارهایی هستند که عمیقا با رفتار شما عجین شده اند. به همین دلیل ترک یک عادت بد بسیار مشکل (و موجب مرض) است. و به همین دلیل ساخت یک عادت خوب احتیاج به تلاش زیاد دارد تا تبدیل به کارهای روزمره و اتوماتیک تان شود. اگر در همان ابتدا قصد ساخت چندین عادت را به یک باره داشته باشید، احتمالا همه آنها شکست خواهند خورد. بنابراین فقط روی یک عادت، تمرکز داشته باشید - حتی اگر این عادت بسیار کوچک است - و یکی یکی به سراغ بعدی ها بروید.

به تدریج پیشرفت کنید

زمانی که یک هدف تعیین می کنید تا هر روز انجام دهید (مثلا ورزش کردن)، مشکل است که به سرعت آن عادت شکل گیرد و معمولا مدتی زمان می برد. پس اگر در روزهای اول آن عادت را انجام ندادید (یا اینکه آن جور که می خواستید انجام ندادید)، چندان به خود سخت نگیرید. عادت های خوب را آهسته و پیوسته شروع کنید تا با موفقیت بیشتری در شما نهادینه شوند.

برای این کار باید برای خود اهداف کوتاه مدت (مثلا در هر هفته) تعیین کنید. در شروع ورزش روزانه به خود فشار نیاورید. در هفته اول دو یا سه روز ورزش کنید. سپس به آرامی آن را بیشتر کنید و ادامه دهید. هر چه بیشتر ادامه بدهید، ادامه بیشتر آسان تر خواهد شد.

عادت جدید را پشت عادت هایی که قبلا شکل گرفته اند، سوار کنید

چگونه عادت های خوب را در خودمان نهادینه کنیم؟

در نکته های سلامت ذهن سایت eHow یک راه بسیار عالی برای نهادینه کردن عادت آمده است: عادت جدید را بر پشت (piggyback) یکی از عادت های همیشگی تان، سوار کنید. فرض کنید می خواهید عادت کنید تا هر روز دندان های تان را با نخ دندان تمیز کنید. اما گاهی به علت فراموشی یا تنبلی آن را انجام نمی دهید. خب، نخ دندان را کنار مسواک خود بگذارید و همیشه پس از مسواک، از نخ دندان نیز استفاده کنید. یا مثلا اگه باید هر روز ویتامین مصرف کنید، قوطی آن را داخل ماگ قهوه خوری تان بگذارید. حالا صبح ها همراه با خوردن قهوه همیشه یادتان می ماند که ویتامین های تان را نیز مصرف کنید (عکس بالا).

با شخص دیگری همراه شوید

چگونه عادت های خوب را در خودمان نهادینه کنیم؟

گرچه قدیمی است اما هنوز هم در بسیاری جاها داشتن شریک جواب می دهد: پس یک همکار پیدا کنید. رفتن به سالن ورزش یا رژیم گرفتن می توانند بسیار مشکل باشند، خصوصا اگر شما تنها باشید. اما اگر شخص دیگری نیز همراه شما ورزش کند یا رژیم بگیرد، احتمال ادامه کار بسیار بیشتر می شود. (زیرا اگر روزی یکی از شما عادت خود را انجام ندهد، نفر دوم، او را به انجام آن تشویق می کند. از طرف دیگر چون به فرد قول داده اید که این عادت را ادامه دهید، به خاطر خجالت اش هم که شده ادامه می دهید.)

21 روز آن را انجام دهید

چگونه عادت های خوب را در خودمان نهادینه کنیم؟

پس از انجام اهداف کوتاه مدت اولیه، زمانی که به هدف اصلی و نهایی رسیدید، شاید انجام آن بسیار مشکل به نظر برسد. («من تا آخر عمرم هر روز ورزش خواهم کرد»). اما بدانید، زمانی که یک عادت نهادینه شود، ادامه آن بسیار آسان تر خواهد بود. مطالعات نشان می دهند که لازم نیست تمام عمر برای داشتن یک عادت بجنگید، بلکه تنها 21 روز برای شکل گیری یک عادت کافی است. پس از این زمان قسمت مشکل کار تمام شده و بقیه خود به خود پیش خواهد رفت. زیرا عادت نهادینه شده و از این به بعد خود مغزتان آن را یاداوری و اراده کافی برای انجام آن تولید می کند. منظور این نیست که پس از 21 روز دیگر هیچ تلاشی لازم نیست ـ اما تلاش خیلی کمتری نیاز دارید - منظور از این قانون دادن یک هدف برای روزهایی است که احساس ناامیدی می کنید. در این زمان به خودتان بگویید که «فقط تا روز 21 ادامه بده».

همه ما در گذشته تلاش های فراوانی کرده ایم تا عادت های خوب در خودمان شکل دهیم، اما اکنون با این روش ها می توانید شروع های بهتری داشته باشید. طبعا این روش ها تنها راه های ساخت یک عادت نیستند، پس لطفا پیشنهادات خودتان را همینجا بنویسید.

علاوه بر این اگر از این روش ها استفاده کردید و موفق شدید، بفرمایید که کدام یک بهتر جواب می دهد و کدام کمتر.

  منبع : نارنجی