عکس های علی دایی از روزهای اول حضور در فوتبال ایران تا کنون که سرمربی تیم راه آهن است
علی دایی فوتبالیست ایرانی
سیر تغییر تیپ و قیافه علی دایی
تیپ و لباس علی دایی از ابتدا تا امروز
عکس های علی دایی از روزهای اول حضور در فوتبال ایران تا کنون که سرمربی تیم راه آهن است
علی دایی فوتبالیست ایرانی
سیر تغییر تیپ و قیافه علی دایی
تیپ و لباس علی دایی از ابتدا تا امروز
کد آهنگ پیشواز ایرانسل تیتراژ سریال شیدایی :
۲۲۱۱۵۲۰
——
کدهای آهنگ پیشواز ایرانسل شادمهر عقیلی :
۲۲۱۷۵۶ آرزوها شادمهر عقیلی
۲۲۱۷۵۸ بی تابی شادمهر عقیلی
۲۲۱۷۶۸ پل عاطفه شادمهر عقیلی
۲۲۱۷۶۲ حدیث مهربونی شادمهر عقیلی
۲۲۱۷۴۲ در بی نهایت شب شادمهر عقیلی
۲۲۱۷۶۹ روح سبز شادمهر عقیلی
۲۲۱۷۷۰ سل وحشی شادمهر عقیلی
۲۲۱۷۴۱ قفس شادمهر عقیلی
۲۲۱۷۶۱ گل یاس شادمهر عقیلی
۲۲۱۷۶۶ مسافر شادمهر عقیلی
۲۲۱۷۶۵ مشق سکوت شادمهر عقیلی
۲۲۱۷۶۳ هزار و یک شب شادمهر عقیلی
———-
کد آهنگ پیشواز مرتضی پاشایی :
یکی هست
۳۳۱۳۲۲۵
تو راست میگی
۳۳۱۳۲۲۶
گریه کن
۳۳۱۳۲۲۷
به گوشت میرسه روزی …
۳۳۱۳۲۲۸
« کد آهنگ پیشواز ایرانسل مرتضی پاشایی»
———-
کد آهنگ پیشواز ایرانسل علیرضا روزگار – آلبوم بی کسی۲
تقدیر ۵۵۱۳۹۸۳
درد جدایی ۵۵۱۳۹۸۴
هرگز نشد ۵۵۱۳۹۸۵
برو فکرشم نکن ۵۵۱۳۹۸۶
وای ۵۵۱۳۹۸۷
خدایا ۵۵۱۳۹۸۸
نگاه خیس ۵۵۱۳۹۸۹
بدهکار ۵۵۱۳۹۹۰
———
کد آهنگ پیشواز پارسا پور علی – آلبوم بغض فریاد
بغض فریاد ۵۵۱۳۶۹۷
جاده بی برگشت ۵۵۱۳۶۹۸
فصل آخر ۵۵۱۳۶۹۹
عروسک ۵۵۱۳۷۰۰
قرارمون ۵۵۱۳۷۰۱
شب غم ۵۵۱۳۷۰۲
مسافر۵۵۱۳۷۰۳
———–
کدهای آهنگ پیشواز ایرانسل محمود جهان – آلبوم ستاره جنوب
هله دان دان ۵۵۱۴۱۹۲
شمال شمال ۵۵۱۴۱۹۳
جوونی ۵۵۱۴۱۹۴
ساحل ۵۵۱۴۱۹۵
شهر بندر ۵۵۱۴۱۹۶
تو مثل گلی ۵۵۱۴۱۹۷
دلباخته ۵۵۱۴۱۹۸
هوار هوار ۵۵۱۴۱۹۹
بالا بلند ۵۵۱۴۲۰۰
تو مثل گلی بی کلام ۵۵۱۴۲۰۱
گالری عکس های جدید بازیگران مرد ایرانی
عکس های منتخب بازیگران مرد ایرانی
عکس حامد کمیلی
عکس بازیگر سینما محمدرضا گلزار و رضا صادقی
جدیدترین عکس امبد جوان
حامد بهداد
عکس جدید بهرام رادان
عکس مهرداد صدیقیان
عکس های جدید دانیال عبادی
عکس جدید از محمدرضا هدایتی
عکس جدید سروش گودرزی
عکس دسته جمعی محمدرضا گلزار شریفی نیا و حیایی
عکس شاهرخ استخری
نیما شاهرخ شاهی
گالری عکس های جدید بازیگران مرد ایرانی کامبیز دیرباز و رضا یزدانی
عکس بازیگر مرد میلاد کی مرام و پژمان بازغی
عکس جدید مهدی پاکدل
عکس بازیگر سینما حامد بهداد
عکس سیاوش خیرابی
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمههای تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره.
مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید: "خانم، میتوانم خواهش کنم کوتاه کردن چمنهای حیاط خانه تان را به من بسپارید"؟
زن پاسخ داد: "کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد"!
پسرک گفت: "خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او میدهد انجام خواهم داد"!
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملاً راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو میکنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.
مجدداً زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت.
مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم".
پسر جواب داد: "نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند ..."!!!
سالانه ی من یک صدم شما هم نیست؟!
جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر می خواهی درآمدت ۱۰۰برابر من شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!
یکی از غذاخوری های بین راه بر سر در ورودی با خط درشت نوشته بود:
شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آن را از نوه شما دریافت خواهیم کرد.
راننده ای با خواندن این تابلو اتومبیلش را فوراً پارک کرد و وارد شد و ناهار مفصلی سفارش داد و نوش جان کرد.
بعد از خوردن غذا سرش را پایین انداخت که بیرون برود، ولی دید....
که خدمتگزار با صورتحسابی بلند بالا جلویش سبز شده است.
با تعجب گفت: مگر شما ننوشته اید که پول غذا را از نوه من خواهید گرفت؟!
خدمتگزار با لبخند جواب داد: چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت،
ولی این صورتحساب مال مرحوم پدربزرگ شماست
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود:
پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.
سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند .
... پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.
پسر دوم گفت: نه.. درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.....
پسر سوم گفت: نه.. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین.. و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.
پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها.. پر از زندگی و زایش!
مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان میشود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند!
اگر در ” زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ” بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید!
مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند!
زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین ؛
در راههای سخت پایداری کن: لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند!
در یک پارک زنی با یک مرد روی نیمکت نشسته بودند و به کودکانی که در حال بازی بودند نگاه میکردند.
زن رو به مرد کرد و گفت پسری که لباس ورزشی قرمز دارد و از سرسره بالا میرود پسر من است . |
طی یک نظرسنجی از یک دانشجوی ورودی جدید و یک دانشجوی ترم آخری خواسته شد که با دیدن هر کدام از کلمات زیر ذهنیت و تصور خود را در مورد آن کلمه در یک جمله کوتاه بنویسند.
جمله اول مربوط به دانشجوی ورودی جدید و جمله دوم مربوط به دانشجوی ترم آخری…
رییس دانشگاه
1)مردی فرهیخته و خوشتیپ
2)به دلیل اینکه در طی این چهار پنج سال یک بار هم ایشونو نتونستم ببینم، هیچ ذهنیتی ندارم
یک وعده غذای سلف
1)بیفستراگانوف با سس کچاپ با نوشیدنی خنک
2)چلو لاستیک به همراه افزودنی های غیر مجاز
کارت دانشجویی
1)کارت شناسایی و هویت دانشجو
2)تنها استفاده از این کارت گرفتن فیلم از ویدئو کلوب است
خوابگاه
1)محل استراحت و سرشار از شادی و نشاط
2)مکانی برای همزیستی مسالمت آمیز با سوسک و موش
شب امتحان
1)شبی برای دوره کردن درسی که در طول ترم خوانده شده است
2)شبی که تا صبح باید مثل خر درس خوند
جزوه خوش خط دخترها
1)بمیرم از هیچ دختری جزوه نمیگیرم، من عادت دارم فقط جزوه خودمو بخونم
2)طلای کاغذی
تقلب
1)یک روش غیر اصولی و ناجوانمردانه برای نتیجه گرفتن در امتحان
2)تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان
مشروط شدن
1)عمراٌ، من تو دبیرستان معدل کمتر از ۱۸ نداشتم
2)نمک تحصیل در دانشگاه
وام دانشجویی
1)کمک هزینه برای دانشجو
2)مثل مهریه میمونه کی داده کی گرفته
ازدواج دانشجویی
1)حرفش رو نزن من قصد ادامه تحصیل دارم
2)کو؟ کجاس؟کسی رو سراغ داری برام؟
حراست
1)ارگانی برای حفاظت از دانشجو از گزند خطرات
2) ارگانی برای حفاطت از دانشگاه از گزند دانشجویان
دانشجو
1)فردی که به دنبال علم آموزی و تولید علم است
2)ها ایی دانشجو که وگفتی یعنی چه؟؟؟!!!!
تو آنجا من اینجا
همه راست می گفتند
تو کجا من کجا؟؟؟؟!!!!!
----------------------------------------------------------------------------------------------------
اگــر راســت بگــويــم تــو را مــي شکنــم و اگــر دروغ بگويــم خــودم را
مــن بــه شکستــن عــادت کــرده ام تــا مبــادا خنــده هــاي تــو تــرک بخــورنــد
----------------------------------------------------------------------------------------------------
خـــوبـــم ! ... مـــاننـــد هـــر روز هميشــه خـــوبـــم ! ...
----------------------------------------------------------------------------------------------------
از شوق به هوا
به ساعت نگاه میکنم
حدود سه نصف شب است
چشم میبندم که مبادا چشمانت را
از یاد برده باشم
و طبق عادت کنار پنجره میروم
سوسوی چند چراغ مهربان
و سایه کشدار شبگردان خمیده
و خاکستری گسترده بر حاشیه ها
و صدای هیجان انگیز چند سگ
و بانگ آسمانی چند خروس
از شوق به هوا میپرم چون کودکیم
و خوشحال که هنوز
معمای سبز رودخانه از دور
برایم حل نشده است
آری از شوق به هوا میپرم
و خوب میدانم
سال هاست که مرده ام ...
صـدای پای تو که می روی
صـدای پای مــرگ که می آید . . . .
دیـگر چـیـزی را نمی شنوم !
...
به خوابی هزار ساله نیازمندم
تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم
و عادت حمل درای کهنه ی دل را
از خاطر چشمها و پاها پاک کنم
دیگر هیچ خدایی
از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند
و آسمان غبارآلود این دشت را
طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد
دم به کله میکوبد و
شقیقه اش دو شقه میشود
بی آنکه بداند
حلقه آتش را خواب دیده است
عقرب عاشق.....
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!
شناسنامه
من حسینم
پناهی ام
من حسینم , پناهی ام
خودمو می بینم
...خودمو می شنفم
تا هستم جهان ارثیه بابامه.
سلاماش و همه عشقاش و همه درداش , تنهائیاش
وقتی هم نبودم مال شما.
اگه دوست داری با من ببین , یا بذار باهات ببینم
با من بگو یا بذار باهات بگم
سلامامونو , عشقامونو , دردامونو , تنهائیامونو
ها؟!
پیست!!
میزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
این بود زندگی....
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمهایم نگاه کن
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمهایم نگاه کن
شب و روز در چشمان من است
به چشمهای من نگاه کن
چشم اگر فرو بندم
جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
کهکشان ها، کو زمینم؟!
زمین، کو وطنم؟!
وطن، کو خانه ام؟!
خانه، کو مادرم؟!
مادر، کو کبوترانم؟!
...معنای این همه سکوت چیست؟
من گم شده ام در تو... یا تو گم شده ای در من... ای زمان؟!
... کاش هرگز آن روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم ...
کـــاش !
دیواره ها برای کوبیدن سر ناز کند
گریزی نیست
اندوه به دل ما گیر سه پیچ داده است
باید سر به بیابانها گذاشت!
در
سلام ،
خداحافظ !
چیزی تازه اگر یافتید
بر این دو اضافه کنید
تا بل
بازشود این در گم شده بر دیوار...
سالهاست که مرده ام
بی تو
نه بوی خاک نجاتم داد،
نه شمارش ستاره ها تسکینم...
چرا صدایم کردی ؟
چرا ؟
بــی شــــکـــــ . . .
جهــــان را بـــه عشــــق کســی آفـــریـــده اند
چـــون مـــن کـــه آفـــریـــده ام از عشـــــق
جهـــانی بـــرای تـــــو. . .
بهزيستي نوشته بود:
شير مادر, مهر مادر, جانشين ندارد
شير مادر نخورده مهر مادر پرداخته شد
پدر يك گاو خريد
و من بزرگ شدم
اما هيچكس حقيقت من را نشناخت
جز معلم رياضي عزيز ام
كه هميشه مي گفت
گوساله, بتمرگ
لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند
ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند...
و اما تو! ای مادر!
ای مادر!
هوا
همان چیزی ست که به دور سرت می چرخد
و هنگامی تو می خندی
صاف تر می شود...
دارم با نبودنـَتـــ كنار مے آيـَم
فقط
با بودنـَتــ كنارَش
كنار نمے آيد دلـَمـ
بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد...
من تو را در قلبم دارم
نه در دنیا ...
تــــو هــــم شــــده ای انقــــلاب زنــــدگــــی مــــن
حــــالا هــــر آنچــــه در زنــــدگــــی مــــن اســــت تــــاریــــخ دار شــــده
قبــــل از "تــــو" ....
بعــــد از "تــــو"....
دیـــــگر بتــــو فکـــر نـــمیـــکنـــم ....
گنـــاه اســـت ...
چـــــشم داشــــتن به مــــالِ غــــریبــــه هــــا...!!!
قلبم تير مي كشد !.!.!
اين تنها طرحيست كه از تو در سينه ام يادگار مانده است !.!.!
خوب من ...
سیب را چیدم
تـا ببینی تو را میخواهم ،
نه بهشت را . . .
سیصد و شصت و پنجمین روزی است که
نه نامه ای بسته شد به پای پرنده ای
و نه پرنده ای نشست لب پنجره اتاقـــِـ زیر شیربانی ...
نکند فراموشکار شده ای ...
.
.
.
دلم محکم چکی زیر گوشــِـ عقــل زد و گفت :
زبانت را گاز بگیر ..
جایی هست که دیگه کم میاری
از اومدن ها , رفتن ها , شکستن ها . .. .
جایی که فقط میخوای یکی باشه ، یکی بمونه نره
واسه همیشه کنارت باشه
من الان اونجام .....!
... تو کجایی ؟