دلایل اصلی سیگاری شدن جوانان ؟!
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

سیگار برگ

پدیده سیگار کشیدن در بین نوجوانان و جوانان یکی از مشکلات بزرگ در بسیاری از جوامع امروز است. بسیاری از کارشناسان سیگار کشیدن را آغاز راهی می دانند که در انتها باعث اعتیاد جوانان به مواد مخدر می شود. در این مطلب قصد داریم تا شما را با تعدادی از دلایل جوانان برای گرایش به سیگار آشنا کنیم.

دوستان ناباب
این واژه برای بسیاری از ما آشنا است. و در حقیقت باید اعتراف کرد که این یک حقیقت است و دوستان افراد نوجوان در شکل گیری شخصیت و رفتار و آنها بسیار مهم هستند. نکته مهم در این جا این است که زمانی که فرد نوجوان در یک گروه همسال قرار می گیرد سعی در تقلید از رفتار سایرین می کند و در صورتی که یک یا چند فرد سیگاری در این گروه حضور داشته باشند احتمال آلوده شدن فرد بالا است.

والدین سیگاری
در جهان غرب ضرب المثلی وجود دارد که می گوید: والدین سیگاری هرگز نمی توانند فرزندان خود را از سیگار کشیدن منع کنند. این یکی دیگر از مسائل مهم در زمینه سیگاری شدن نوجوانان است. بر اساس حجم زیادی از تحقیقاتی که صورت گرفته است مشخص شده است که حجم زیادی از سیگاری های دنیا فرزندان افراد سیگاری هستند. کودکان قبل از هر شخص دیگر با والدین خود آشنا می شوند و مسلما از آنان الگوبرداری می کنند. در صورتی که پدر و مادری سیگاری باشند نمی توانند فرزندانشان را از دخانیات دور کنند.

تجربه یک حس خوب
متاسفانه بسیاری از نوجوانان و جوانان از مضرات واقعی سیگار آگاه نیستند و از چند دوست ناباب می شوند که سیگار می تواند به آن ها احساس خوبی بدهد. یک نخ سیگار بکش و دردهایت را فراموش کن. این گونه جملات بسیاری از جوانان را که به خاطر شرایط خاص دوران بلوغ تحت فشار هستند جذب می کند و آنان را به طرف سیگار جلب می کند.

اعتیاد آوری سیگار
شاید برای عده ای این تصور که سیگار اعتیاد آور باشد خنده آور بیاید. اما حقیقت این است که ماده نیکوتین موجود در سیگار بسیار اعتیاد آور بوده و در صورتی که پس از مدتی مصرف منظم دسترسی شخص به سیگار قطع شود مشکلاتی بروز می کند. بر خلاف مواد مخدر ، اعتیاد به سیگار بیشتر دارای علائم روانی است. شخص سیگاری که به سیگار دسترسی ندارد به نوعی بی قرار بوده و احساس می کند چیزی را کم دارد.

فرهنگ عمومی جامعه
نوع فرهنگ حاکم بر یک خانواده ، شهر و جامعه در این مسئله بسیار مهم است. برای نمونه در جامعی که ورزش کردن و تحرک داشتن به عنوان یک ارزش کلی مطرح باشد شما شاهد تعداد کمتری از افراد سیگاری هستید. اما در صورتی که در خانواده و یا محل زندگی شخص فرهنگ غالب بر استفاده از مواد دخانی باشد مطمئناء احتمال سیگاری شدن افراد بسیار بالاتر است.

الگوگیری از شخصیت های مشهور
تاثیر رسانه های جمعی بر تربیت و رفتار افراد مختلف در جامعه غیر قابل انکار است. امروزه بسیاری از ستاره های دنیا هنر و موسیقی و یا حتی تعدادی از ورزشکاران را نیز دخانیات مصرف می کنند. این مسئله می تواند در جذب بسیاری از نوجوانان و جوانان به سمت سیگار موثر باشد.




آزمایشات هسته ای در چه مکان هایی انجام می شود ؟
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

از سال ۱۹۴۵ میلادی به این طرف سلاح های اتمی در دنیا وارد خدمت شدند و موجب ایجاد تغییری بزرگ در زمینه تکنولوژی های نظامی شد. این سلاح های مخرب دارای قدرت انفجاری بسیار زیادی هستند و همچنین دارای مسئله ای به نام تشعشعات رادیواکتیو هستند که می تواند بسیار سرطان زا باشد. این بمب ها تنها بر روی دو شهر ناکازاکی و هیروشیما در سال ۱۹۴۵ پرتاب شده است و دیگر از این گونه سلاح ها در جنگ استفاده نشده است. کشورهای دارنده این سلاح ها معمولا مناطقی دور افتاده را برای آزمایشات هسته ای خود انتخاب می کردند. البته امروزه به دلیل امضاء توافق نامه هایی در زمینه توقف آزمایشات هسته ای ، این گونه آزمایشات متوقف شده است. در این مطلب قصد داریم تا شما را با تعداد مکان های انجام آزمایشات اتمی آشنا کنیم.

کوه کمباران
کشور پاکستان به نوعی جدیدترین عضو باشگاه کشورهای دارنده سلاح های اتمی است و زمان و هزینه های زیادی را برای بدست آوردن سلاح های اتمی صرف کرده است. مشکلات مرزی این کشور با هند که آن نیز یک کشور مسلح به سلاح اتمی است ترس از بروز یک جنگ هسته ای در جنوب آسیا را گسترش داده است. کشور پاکستان از دهه ۷۰ میلادی به دنبال دستیابی به فناوری سلاح های اتمی بود و بنا بر برآوردهای اطلاعاتی از سال ۱۹۸۳ میلادی به این سلاح ها دست یافته است. پاکستانی ها برای آزمایش هسته ای خود یک تونل به طول یک کیلومتر را در زیر ” کوه کمباران” در استان بلوچستان حفر کردند. این کوه به نوعی یک لایه محافظ طبیعی برای این آزمایش به حساب می آمد. پاکستانی ها در ۲۸ می ۱۹۸۸ توانستند با موفقیت آزمایش اتمی خود را به انجام برساند و به عنوان یک کشور دارای سلاح اتمی خود را معرفی کنند.

مارالینگا
انگلستان که در طول جنگ دوم جهانی ضربات خرد کننده ای را از آلمان و همچنین ژاپن در شرق دور دریافت کرده بود می دانست که اقتصاد و صنعت نابود شده این کشور در آن سالها توان بازسازی ارتش انگلستان در ابعاد گذشته را ندارد. این مسئله به همراه گسترش سریع نفوذ کمونیستها در نقاط مختلف جهان باعث شد تا انگلیسی ها به سرعت به سمت ساخت سلاح های اتمی برودند. اما انگلیسی ها با یک مشکل رو به رو بودند و آن هم این بود که این کشور در سرزمین اصلی خود مکان مناسبی برای آزمایش اتمی نداشت.

اما به هر حال هنوز سایه ای از امپراتوری بی غروب انگلستان در قرن نوزده میلادی وجود داشت و انگلیسی ها می توانستند از مستعمرات خود در نقاط مختلف جهان برای این کار سود ببرند. آنها به این منظور دو منطقه در جنوب استرالیا را برای آزمایش انتخاب کردند. منطقه ” امو فیلد” مکانی بود که در سال ۱۹۵۳ دو آزمایش اتمی در آن صورت گرفت و پس از آن به منطقه ” مارالینگا” منتقل شد. تعدادی از ساکنین بومی این منطقه به زور از محل زندگی خود دور شدند . تا اوایل دهه ۷۰ میلادی چندین آزمایش اتمی در این محل صورت گرفت که به دلیل رعایت نشدن اصول حفاظتی باعث آلوده شدن بسیاری از کارکنان انگلیسی و استرالیایی و همچنین بعضی از بومیان نزدیک منطقه شد. این حرکت باعث شد تا انگلیسی ها مجبور به پرداخت غرامت سنگینی به بومیان و نیروهای آسیب دیده خود شود. با وجود پاکسازی های صورت گرفته در این منطقه دیگر به بومیان اجازه بازگشت به محل سکونت قبلی آنها داده نشد.

پوکاران
هندوستان در دهه ۶۰ میلادی و پس از درگیری های مرزی با کشور چین و تجربه یک شکست تلخ و تحقیر آمیز به دنبال دستیابی به سلاح های اتمی رفت. این کشور منطقه ” پوکاران” در ایالت راجستان را برای انجام آزمایش های اتمی انتخاب کرد. اولین آزمایش در این مکان در سپتامبر ۱۹۷۴ رخ داد. با وجودی که دولت هند اعلام کرد که این مکان خالی از سکنه است اما بعضی از گزارشات حاکی از حضور جمعیتی در حدود ۱۵ هزار نفر در نزدیکی این محل است. هندی ها بار دیگر مجموعه ای از آزمایشات اتمی و همچنین یک آزمایش هیدروژنی را در ماه می سال ۱۹۹۸ انجام دادند. از آن تاریخ به بعد هندوستان دیگر آزمایش اتمی صورت نداد. دولت هندوستان از انتشار هر گونه اخباری در مورد سرنوشت افرادی که نزدیک به محل آزمایش بودند جلوگیری می کند.

جزایر مارشال
جزایر مارشال کشوری در اقیانوس آرام است که به نوعی تحت قیومیت دولت آمریکا اداره می شود. این کشور تعدادی از جزایر خود را پس از جنگ دوم جهانی به آمریکا برای انجام آزمایشات اتمی تحویل داد. منطقه مورد نظر ” Bikini Atoll ” نام داشت و در تاریخ ۱ جولای ۱۹۴۶ میلادی اولین آزمایش اتمی در این منطقه انجام گرفت. در این آزمایش چیزی در حدود ۲۵۰ کشتی جنگی در این منطقه قرار گرفت تا میزان قدرت تخریب بمب اتمی در یک نبرد دریایی مورد آزمایش قرار بگیرد. در طول سالها چندین آزمایش اتمی و هیدروژنی در این منطقه صورت گرفت تا آن را به یکی از شناخته شده ترین مکان ها برای آزمایش اتمی در جهان تبدیل کند.

کیریتیماتی
این جزیره در میان اقیانوس آرام یکی از دورافتاده ترین نقاط جهان به شمار می آید و از جهتی در دنیا بی همتا به حساب می آید چرا که تنها مکانی که دو کشور در آن به انجام آزمایش اتمی دست زده اند این جزیره است. در سالهای ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ انگلیسی ها در این جزیره دو آزمایش بمب هیدرو‍ژنی را انجام داده و سپس آن را ترک کردند. در سال ۱۹۶۲ میلادی آمریکایی ها از این سایت شروع به استفاده کرده و تا سال ۱۹۶۹ میلادی در حدود ۲۲ انفجار را در این مکان صورت دادند.

لوپ نور
منطقه لوپ نور در چین مکانی بود که در اکتبر سال ۱۹۶۴ اولی آزمایش اتمی کشور چین در آن صورت گرفت. در این منطقه چیزی در حدود ۴۴ آزمایش اتمی انجام شده است که ۲۲ عدد از آنها در منطقه جوی بالای این مکان و ۲۲ عدد از آنها به صورت زیرزمینی انجام شده است. این منطقه که اولین بمب هیدروژنی چین نیز در سال ۱۹۶۷ در آن محل مورد آزمایش واقع شد یکی از حساس ترین نقاط در چین به حساب آمده و دسترسی به آن برای بسیاری غیر ممکن است.

مورورا
بدون شک بحث برانگیز ترین مکان آزماش اتمی در جهان سایت آزمایشی مورورا در اقیانوس آرام است که به عنوان بخشی از قلمرو فرا سرزمینی فرانسه به حساب می آید. این جزایر برای سالهای طولانی به عنوان محلی برای آزمایشهای هسته ای فرانسه بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۹۶ به حساب می آمد. این جزایر در نزدیکی دو کشور استرالیا و نیوزلند قرار داشتند و مقامات این دو کشور بارها اعتراض شدید خود را در مورد این آزمایش ها اعلام کردند. در این میان حتی کشور نیوزلند یک بار اقدام به اعزام کشتی های جنگی به نزدیک این جزایر برای اعتراض به این اقدامات کرد. بمب گذاری عوامل فرانسوی در کشتی طرفداران صلح سبز در سال ۱۹۸۵ که به مرگ یک نفر منجر شد اعترضات شدیدی را متوجه فرانسه کرده و باعث شد این کشور در سال ۱۹۹۶ آخرین آزمایش اتمی خود را در این مکان انجام دهد.

 

نویا زملیا
این جزیره یخ زده در منطقه اقیانوس منجمد شمالی برای انجام ۲۲۴ آزمایش اتمی توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق مورد استفاده قرار گرفته است. این محل شهرت خود را به دلیل تست بمب هیدروژنی ” تزار” به قدرت ۵۰ مگاتن در سال ۱۹۶۱ کسب کرده است. این انفجار قوی ترین انفجاری بوده است که تا به امروز در تاریخ بشر اتفاق افتاده است. این محل تا سال ۱۹۹۰ مورد استفاده قرار می گرفته است.

سمیپالاتینکس
این منطقه در کشور قزاقزستان امروزی در سالهای جنگ سرد به عنوان مهمترین مرکز آزمایش های هسته ای اتحاد شوروی سابق مورد استفاده قرار می گرفت . چیزی در حدود ۴۶۵ انفجار اتمی بین سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۸۱ در این مکان انجام شده است. برای سالها این مکان یکی از مورد علاقه ترین نقاط در دنیا برای سرویس های اطلاعاتی غربی بود. امروز جمعیت زیادی از این کشور به دلیل این آزمایشات دچار مشکل شدند.

صحرای نوادا
به یکی از خطرناک ترین نقاط جهان در جنوب غرب آمریکا ، یعنی جایی که در آن نزدیک به ۹۲۸ آزمایش اتمی انجام شده است خوش آمدید. در این مکان بیش از هر نقطه دیگری از جهان آزمایشات اتمی صورت گرفته است . برای مدتها بسیاری از توریستها به این مکان سفر می کردند تا بتوانند شاهد انجام آزمایشات اتمی باشند. این آزمایشات باعث شده است تا میزان افراد مبتلا به سرطان و همچین میزان تولد کودکان ناقص الخلقه در این منطقه زیاد باشد و همچنین باید گفت که این نقطه پس از چرنوبیل در اوکراین دومین مکان آلوده به تشعشعات رادیواکتیو در جهان است.



دکتر سید مهدی الوانی (تهران -۱۳۲۳)
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->


دکتر سید مهدی الوانی (تهران -۱۳۲۳)

معروف به پدر مدیریت دولتی ایران است که کتابها و مقالات زیادی در این زمینه به چاپ رسانیده است .

دکتر سید مهدی الوانی دارای مدارک لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی – دانشگاه ملی ایران، فوق لیسانس علوم تربیتی – دانشگاه تهران، فوق لیسانس علوم اداری – دانشگاه تهران ، فوق لیسانس مدیریت دولتی – دانشگاه کالیفرنیای جنوبی آمریکا و دکتری تخصصی مدیریت دولتی – دانشگاه کالیفرنیای جنوبی می باشد .(ویکیپدیا)
در دی ماه سال ۱۳۲۳ شمسی در محله امیریه تهران متولد شدم، پدرم حاج سید حسن، انسانی خودساخته بود که مشقت ها و سختی های زندگی را بر خود هموار ساخت تا فرزندانش از تحصیلات خوبی برخوردار گردند. زندگی او برای ما سرمشقی بود که اگر توفیقی داشته ام از الگوی زندگی او بوده است. انسانی منضبط، جدی و پرکار بود که تا آخرین سالهای عمر از کوشش و تلاش باز نایستاد، روانش شاد باد. مادرم نیز زنی فداکار بود که در تمامی ایام زندگی همراه پدر در سفر و حضر، ما را در کنف حمایت خود داشت و دریغا که زحمات و مهربانی های بیکرانش را هیچگاه نمی توانم پاسخگو باشم.


 

آموزش ابتدایی را در مدرسه بیهقی که مدیری سختگیر و جدی داشت شروع کردم، ایام مدرسه دوست داشتنی نبود، بچه هایی را که چوب و فلک می کردند و شاگردانی را که با کاغذی در گردن آویزان، در کلاسها می گرداندند، همیشه در ذهنم هست. کلاسها همیشه مملو از غبار بود و ذهن من هم هنوز غبار آن زمان را دارد، غبار دلتنگی و آزردگی دوران کودکی. بعد از مدرسه بیهقی به مدرسه مصباح مرجانی آمدم که مدرسه بهتری بود و از آنجا گواهینامه ششم ابتدایی را اخذ کردم.

سال اول دوره متوسطه را در دبیرستان حکیم نظامی گذرانیدم. مدرسه ای با یک حیاط بزرگ بیرونی و یک حوض پر از نیلوفرهای آبی و حیاط اندرونی و کلاسهای متعدد، کف کلاسها آجر و خاک بود و زمستانها بخاری های زغال سنگی، کلاسهای سرد را گرم می کرد. دبیرستانی با یک ناظم سخت گیر و چوب به دست و فراشهای پیر و اخمو، اما معلمین مهربان و دلسوز که از میان آن تیره و تاری مدرسه، هنوز چهره هایشان در خاطرم هست. در میان دبیران، دبیری داشتیم بنام آقای صفوت که به ما ادبیات درس می داد و قبل از آنکه علم و دانش ایشان بر من اثر گذارد منش و روش وی مرا شیفته خود می ساخت.

از او رسم معلمی آموختم و این نکته شاید برای آنان که به حرفه علمی مشغولند جالب باشد که برای معلم قبل از آنکه علم مهم باشد اخلاق واجد اهمیت است و دانشجویان من بیش از آنکه از علمشان بهره گیرند، از سرچشمه خلق و خویشان بهره مند می شوند. از آنجا بود که یاد گرفتم اخلاق، علمی بالاتر و برتر از اندیشه علمی است.

ابتدا دوره ای را به عنوان آموزش نظامی در پادگان شاه آباد غرب که اکنون اسلام آباد غرب نام گرفته است، گذرانیدم. در پادگان فرماندهی داشتیم میانسال که در مورد سربازان بسیار سخت گیر و در عین حال با محبت بود. دوره آموزشی به سرعت سپری شد و در توزیع، ما را به عنوان سپاهی دانش در دهکده سردهلق که از توابع صحنه کرمانشاه بود جایابی کردند.

دوران ده برای خودش دورانی بود، در عمارتی ساکن بودم که مدرسه سه اطاقه ای بود رو به گورستان ده که منظره ای غم انگیز داشت. راه را باید با اسب یا قاطر طی می کردیم و گاهی هم پیاده. ده از تسهیلات اولیه از جمله حمام محروم بود ولی بچه های مدرسه زرنگ و باهوش بودند. کلاسی داشتم که از سال اولی در آنجا درس می خوانند تا سال ششمی.

هر کلاسی در یک ردیف نیمکت می نشستند. دخترها را به مدرسه نمی فرستادند و خلاصه بعد از مدتی از ده مرخص شدم و آمدم به تهران. رشته ادبیات انگلیس را در دانشگاه ملی شروع کردم. در محضر استادانی چون دکتر سید صادق گوهرین که تفسیر مثنوی می گفتند و استاد عماد خراسانی که ترجمه می گفتند و استاد کریمان که ادبیات فارسی را تدوین می کردند تلمذ کردم. البته استادان خارجی هم بودند که انگلیسی و آلمانی را در محضر آنان خواندم. دکتر گوهرین بیشترین اثر را در این ایام بر من گذاشت. کلاسهای ایشان فضایی روحانی داشت که با کلام مولانا درهم می آمیخت و جذبه خاصی را به وجود می آورد. همیشه آرزو داشتم بتوانم در دانشجویانم چنین حالت جذبه و شوری را ایجاد کنم.

پس از دوره لیسانس، وارد فوق لیسانس مدیریت آموزش و پرورش در دانشگاه تهران شدم، آنجا هم استادانی چون دکتر کاردان، دکتر سرمه، دکتر نیساری، دکتر برهان منش، دکتر شریفی، … داشتم بعد آمدم به فوق لیسانس علوم اداری در دانشگاه تهران و آنجا هم از استادانی چون دکتر بشارت، دکتر اقتداری، دکتر صدقی، دکتر اکبری درس آموختم و در همین ایام کار خودم را بصورت رسمی در وزارت کشاورزی آغاز کردم، شغلم کارشناس بهبود روشها بود. مدتی که در آنجا کار کردم رئیس اداره شدم و چون علاقه به تدریس و تعلیم بیشتر بود به مرکز آموزش مدیریت دولتی که متولی آموزش مدیران است، منتقل و مربی آموزشی شدم.

پس از عزیمت به آمریکا دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، فوق لیسانس و دکترای مدیریت دولتی گرفتم. در آنجا فیلسوفی بود به نام راموس Ramos که برزیلی تبار بود. برای درک مطالبش سعی وافر کردم و مقاله «نقد عقل ابزاری» بخشی از تأثیرات این استاد بر من بود.

خاطرم هست کلاسهای این استاد در عمارت کوچکی که در کنار دانشگاه قرار داشت و او آنجا را کلبه می نامید برگزار می شد. پیپ بزرگی داشت که دائم آن را روشن می کرد و در طول کلاس ضمن صحبت کردن آن را دود می کرد. نقد او از تئوریهای بازاری و دیدگاههای تحصلی و کمی، همواره در ذهن من بوده و هست.

نکته دیگری که از کلاس ایشان بخاطر دارم، اداره کلاس تئوری های مدیریت بهمراه استاد جوانی بنام نایگرو بود که بعد کتاب معروف مدیریت دولتی جدید را نوشت. ایندو در کلاس با هم بحث و جدل می کردند و همه ما را به بحث فرا می خوانند و کلاس سه ساعته ما را پربار می کردند. وقتی به ایران بازگشتم و دوره دکترا در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران آغاز بکار کرد قرار شد درسهایی را با دو استاد برگزار کنیم که چندان موفق نبود و در مقایسه با کلاسهای آنجا به من یاد داد که ما برای کار گروهی آماده نیستیم حتی در دانشگاه و کار علمی.

سال ۱۳۶۰ به ایران بازگشتم. انقلاب تغییرات بسیاری در همه جا از جمله دانشگاهها به وجود آورده بود. با فراز و نشیب ها و برخی بی مهری ها ساختم و مراتب مختلف دانشگاهی را طی کردم و در سال ۱۳۷۰ استاد شدم و در سال ۷۶ به عنوان استاد نمونه انتخاب گردیدم. مدتی رییس دانشکده حسابداری و مدیریت دانشگاه علامه طباطبایی و زمانی هم مدیر گروه مدیریت دولتی بودم.

در این دوران کتاب و مقالات چندی نوشته ام که در فهرست ضمیمه آمده است و همیشه سعی ام این بوده است که آگاه شوم و آگاه کنم و برای کشور و هموطنانم مفید باشم.

در سال ۱۳۵۵ ازدواج کردم که حاصل آن پسری به نام سیدپیمان و دختری بنام سیدپریسا است. که هر دو در دانشگاه مشغول به تحصیل هستند.

● درخصوص نقش مدیریت در توسعه ایران

از نظر نقش دانش مدیریت در توسعه کشور، عقیده دارم که مشکل ما دانش مدیریت نیست بلکه ایجاد باور این دانش مانند سایر رشته های علمی، نزد سیاست گذاران و تصمیم گیرندگان عالی رتبه کشور است. اگر آنان این باور را داشته باشند این دانش به عرصه عمل پا خواهد نهاد و مسلماً نقش عمده ای در توسعه کشور خواهد داشت، همانگونه که در کشورهای موفق دنیا چنین بوده است.

● شرح احوال علمی و آموزشی

▪ نام: دکتر سید مهدی الوانی

▪ تاریخ تولد: ۱۳۲۳

▪ محل تولد: تهران

▪ مرتبه: استاد

▪ پایه: ۲۴

▪ شماره شناسنامه: ۲۳۱۹

● سوابق تحصیلی

▪ دیپلم ریاضی دبیرستان مروی تهران، سال ۱۳۴۲

▪ لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی ـ دانشگاه ملی ایران، سال ۱۳۴۹

▪ فوق لیسانس علوم تربیتی ـ دانشگاه تهران، سال ۱۳۵۱

▪ فوق لیسانس علوم اداری ـ دانشگاه تهران ، سال ۱۳۵۶

▪ فوق لیسانس مدیریت دولتی ـ دانشگاه کالیفرنیای جنوبی آمریکا ، سال ۱۳۶۱

● رساله های پایان تحصیلات

▪ رساله دوره لیسانس: بررسی اشعار رابرت فرست به انگلیسی، ۱۳۴۹

▪ رساله دوره فوق لیسانس علوم تربیتی: پژوهشی در زمینه مدارس جامع، ۱۳۵۱

▪ رساله دوره فوق لیسانس علوم اداری: پژوهشی پیرامون مشکلات سازمانی و عدم ارضاء نیازهای کارکنان، ۱۳۵۶

▪ رساله دوره دکتری: نظریه های مدیریت از دیدگاه اسلام به انگلیسی، ۱۳۶۱

● سوابق شغلی

▪ کارشناس امور اداری ـ وزارت کشور، ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۲

▪ رئیس اداره بهبود روش ها ـ وزارت کشاورزی، ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴

▪ مربی آموزشی مرکز آموزش مدیریت دولتی، ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۰

▪ رئیس اداره آموزش مرکز آموزش مدیریت دولتی، ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۵

▪ رئیس انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی، ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷

▪ استادیار مجتمع دانشگاهی علوم اداری و مدیریت بازرگانی، ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸

▪ دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳

▪ رئیس دانشکده حسابداری و مدیریت ـ دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲

▪ استاد دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۷۳

▪ عضو کمیته مدیریت سازمان سمت از ۷۰ تا ۷۴

▪ عضو کمیته تخصصی دفتر گسترش دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی از ۷۰تاکنون (۷۹)

▪ عضو شورای دانشگاه از ۷۰ تا ۷۲

▪ عضو شورای تخصصی اداری وزارت علوم و آموزش عالی از ۶۹ تا ۷۰

▪ عضو صاحبنظر کمیته اصلاحات اداری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پژشکی از ۷۷ تا ۷۹

▪ عضو هیأت مدیره سازمان مدیریت صنعتی از ۷۶ تا ۷۹

▪ مشاور مدیریت طرح مطالعات الگوی برنامه ریزی و اجرای امنیت غذا و تغذیه کشور ۱۳۷۷

▪ مدیر گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی از ۷۳ تا ۷۷

▪ مدیر گروه مدیریت دولتی مجتمع آموزش عالی قم از ۷۷ تا کنون (۷۹)

▪ سردبیر نشریه مطالعات مدیریت از ۷۷ تا کنون (۷۹)

▪ عضو هیأت مدیره سازمان بین المللی توسعه مدیریت از ۷۷ تا ۷۹

▪ عضو هیات تحریریه نشریات: برنامه و توسعه ، مدیریت دولتی به مجتمع آموزشی عالی قم، مدیریت و توسعه، تدبیر، مطالعات دفاعی استراتژیک

▪ مشاور بانک کشاورزی از ۷۷ تا کنون (۷۹)

▪ سرپرست کمیته تخصصی مدیریت شورای عالی برنامه ریزی وزارت علوم از سال تا کنون (۷۹)

▪ استاد نمونه سال ۷۷

▪ چهره ماندگار سال ۸۲

▪ معاون آموزش دانشگاه علامه طباطبایی از سال ۱۳۸۲ تاکنون ۸۳

سوابق آموزشی

تدریس دروس مدیریت در سطوح کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترای مدیریت و حسابداری در دانشگاه های تهران، تربیت معلم، تربیت مدرس، شهید بهشتی، علامه طباطبایی، مجتمع آموزش عالی قم، دانشگاه فرماندهی و ستاد نیروی هوایی.

راهنمایی پروژه ها و رساله های تحصیلی رشته مدیریت در سطوح کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری.

● فعالیت های پژوهشی

▪ پژوهشی در زمینه میزان اثربخشی طرح های واگذاری برخی از کارهای دولتی به بخش خصوصی در دانشگاه های مستقر در تهران، ۱۳۷۲

▪ پژوهشی در زمینه میزان اثربخشی طرح های واگذاری برخی از کارهای دولتی به بخش خصوصی در دانشگاه های مستقر در تهران، ۱۳۷۲

▪ پژوهشی در زمینه فشارهای عصبی مدیران، به اتفاق دکتر ابطحی، ۱۳۷۰

● مقالات

▪ جذب نیروهای انسانی کارآمد، ترجمه، مدیریت امروز، تابستان ۱۳۵۲

▪ گروه های نامتجانس، ترجمه، مدیریت امروز، بهار ۱۳۵۳

▪ ابعاد زمان در مدیریت در مدیریت، ترجمه، مدیریت امروز، تابستان ۱۳۵۳

▪ مدیریت و تکنولوژی، ترجمه، مدیریت امروز، پاییز ۱۳۵۳

▪ تجزیه و تحلیل مبتنی بر واکنش های متقابل، ترجمه، مدیریت امروز، زمستان ۱۳۵۳

▪ افول احساس وفاداری و تعلق سازمانی، ترجمه، مدیریت امروز، بهار ۱۳۵۴

▪ امکانات مدیران در رهبری یا هنرهای مدیریت، ترجمه، مدیریت امروز، پاییز ۱۳۵۴

▪ برداشتی نو از مدیریت، ترجمه، مدیریت امروز، زمستان ۱۳۵۴

▪ نظام بودجه بندی طرح و برنامه، ترجمه، مدیریت امروز، بهار ۱۳۵۵

▪ بازنشستگی گام به گام، ترجمه، مدیریت امروز، پاییز ۱۳۵۵

▪ قبول اختیار، ترجمه، مدیریت امروز، زمستان ۱۳۵۵

▪ فن همانندسازی، ابزاری برای مدیران، ترجمه، مدیریت امروز، بهار ۱۳۵۶

▪ مقدمه ای برای آشنایی با سازمان های ماتریسی، مدیریت امروز، تابستان ۱۳۵۶

▪ پژوهشی در زمینه برخی از مشکلات سازمانی و عدم ارضاء نیازهای کارکنان، تحقیق، مدیریت امروز، بهار ۱۳۵۷

▪ نظریه برابری، بحثی در رفتار سازمانی، ترجمه، مدیریت امروز، بهار ۱۳۵۷

▪ بودجه بندی بر مبنای صفر، تالیف، مدیریت امروز، تابستان ۱۳۵۷

▪ نقش قضایای اداری در آموزش مدیریت، دانش مدیریت، تابستان ۱۳۶۷

▪ کاربرد الگوی تحقیق تجربی در مدیریت، دانش مدیریت، پاییز ۱۳۶۷

▪ بهره گیری از ساختارهای خزانه داری در توسعه صنعتی (۲ بخش)، پیام پتروشیمی، زمستان ۱۳۷۱

▪ سبک شما در مدیریت تعارض چیست، مطالعات مدیریت، زمستان ۱۳۷۱

▪ مقدمه ای در آشنایی با سیستم های متخصص، مدیریت دولتی، تابستان ۱۳۷۲

▪ مقدمه ای بر مطالعات تطبیقی در مدیریت دولتی، بهمراه آقای واعظی، مطالعات مدیریت، تابستان و پاییز ۱۳۷۲

▪ نظام کنتزل استراتژیک و آینده نگر در مدیریت، فصلنامه اقتصاد کشاورزی و توسعه، زمستان ۱۳۷۲ با آقای طلایی

▪ سازمان های یادگیرنده یا دانش آفرین، مدیریت دولتی، شماره ۲۷ ۲۶

▪ بهره وری از دیدگاه نظریه فعالیت، تألیف، مدیریت دولتی، شماره ۳۰ ۲۹

▪ در جستجوی دانش جدید خط مشی گذاری، تألیف، نشریه کنترولر، شماره ۱، بهار ۱۳۷۵

▪ چگونه مدیر می تواند شنونده خوبی باشد، ترجمه: نبیین و گریفین، تازه های مدیریت، شماره ۱۲ و ۱۳ در ماه ۴/۷۵ چاپ شده است.

▪ استفاده بهینه از زمان، تالیف، تحول اداری، شماره ۱۲ و ۱۳، در ماه ۴/۷۵ چاپ شده است.

▪ پدیدارشناسی مبنایی برای پژوهشهای علوم انسانی، تألیف، تحقیق در علوم انسانی، شماره ۱، سال ۱۳۷۵

▪ نظریه بی نظمی یا نظم غایی، تألیف ، مدیریت دولتی، شماره ۳۱، زمستان ۱۳۷۴، منتشر شده در ۱۳۷۵

▪ مسئولیت اجتماعی مدیران، تألیف، تحول، شماره ۲۸، آبان ۱۳۷۵

▪ بهبود مدیریت از طریق ارزیابی شبکۀ مدیریت، ترجمه، تازه های مدیریت، شماره ۱۵، بهمن ۱۳۷۵

▪ سرنوشت کار از دو دیدگاه، تألیف ، نامه فرهنگ، سال ۷، شماره ۲، ۱۳۷۶

▪ سازمانهای بحران پذیر و بحران ستیز، تألیف، دانش مدیریت، ۳۵ و ۳۶، زمستان ۷۵، بهار ۷۶

▪ سازمان مجازی، مدیریت دولتی، ۴۱ و ۴۲، پاییز و زمستان ۱۳۷۷

▪ اعجاز گران مدیریت، مدیریت دولتی، شماره ۴۴، تابستان ۷۸

▪ تصمیم گیری از نگاه نظریه آشوب، با دانایی فرد، تحول اداری، دوره ۵، شماره ۲۱

▪ بازتاب جلوه های نظریه بی نظمی در مدیریت، مطالعات مدیریت، ۲۱ و ۲۲ و بهار و تابستان ۷۸

▪ پژوهش کیفی، مطالعات مدیریت، ۲۰و زمستان ۷۷

▪ ضرورت تدوین منشور اخلاقیات سازمانی، تحول اداری، دوره ۵ ـ شماره ۱۹، آذر ۷۷

▪ مدیر بحران آفرین، کنترولر، شماره ۳ و ۴، پاییز و زمستان ۷۵

▪ در جستجوی مدلی برای تصمیم گیری در شرایط مبهم و بی نظم، مدیریت دولتی، ۳۷، تابستان ۷۶

▪ آیین ها و رسوم سازمانی، طریقی در شناخت فرهنگ سازمانی، مدیریت و توسعه، شماره ۱، تابستان ۷۸

▪ مؤسسه تحقیقات و آموزش مدیریت (وابسته به وزارت نیرو)

▪ نقش مدیریت در ایجاد و توسعه سرمایه اجتماعی، تدبیر، سال دهم ، شماره ۱۰۰، بهمن ۷۸

▪ مدیریت کیفیت جامع و پرسشهای بی پاسخ، نشریه مجتمع آموزش عالی قم، سال اول، شماره ۳، پاییز ۱۳۷۸، به همراه دانایی فرد

▪ تجدید ساختار نظامهای اداری، یک اصل محوری در توسعه، مدیریت توسعه، شماره ۳، زمستان ۱۳۷۸، به همراه شیروانی

▪ سازمان دانشی، کنترولر، کنترولر سال ۲، پاییز و زمستان ۷۷

▪ مدیریت توسعه پایدار، مدیریت و توسعه، سال ۱ شماره ۴، بهار ۷۹

▪ مسئولیت جهانی و توسعه، مدیریت و توسعه، سال ۱ شماره ۵، تابستان ۷۹ به همراه عربشاهی

▪ دولت مدیریتی و مدیریت دولتی، مدیریت دولتی، شماره ۴۷، بهار ۷۹

▪ نظریه انتخاب عمومی و ضرورت تحول در ساختار اداری، مطالعات مدیریت، شماره ۲۳ و ۲۴ پاییز و زمستان ۷۸

▪ نقش مؤلفه های ارزشی در آن نقش فشار عصبی، نشریه مجتمع آموزش عالی قم، سال ۲ شماره ۵، منتشره در پاییز ۷۹ بهار ۷۹ به همراه قلی پور

▪ تصمیم گیری شهودی به ویژگیها و کاربردها، فصلنامه مطالعات دفاعی استراتژیک، شماره ۵ و ۶ ، تابستان و پاییز ۷۹

▪ منشور اخلاقیات سازمانی در کلام مولی علی (ع)، مدیریت دولتی، شماره ۴۸ و ۴۹ تابستان و پاییز ۷۹

▪ ویژگیهای نظام کارآمد نظارتی (۱)، دیده، نشریه سازمان بازرسی کل کشور، شماره ۵، دی و بهمن ۷۹

▪ موانع ساختاری اجرای برنامه های توسعه در ایران، مدیریت و توسعه، شماره ۷، زمستان ۷۹

● کتابها

▪ مدیریت بر مبنای هدف و نتیجه، ترجمه، چاپ سوم، مرکز آموزش مدیریت دولتی، به اتفاق دکتر معتمدی

▪ مدیریت عمومی، تألیف، چاپ هفتم، نشر نی

▪ مدیریت تولید، تألیف، چاپ پنجم، آستان قدس رضوی، مهندس میرشفیعی

▪ تصمیم گیری و تعیین خط مشی دولتی، تألیف، چاپ سوم، سمت

▪ مباحث ویژه مدیریت دولتی، تألیف، چاپ اول، پیام نور، به اتفاق دکتر زاهدی

▪ نظام های اداری تطبیقی، تألیف، پیام نور

▪ خویشتن شناسی مدیران، ترجمه و اقتباس، چاپ اول، نشر نی

▪ اصول و مبانی جهانگردی، تألیف، چاپ اول، بنیاد مستضعفان،به اتفاق زهره دهدشتی

▪ گفتار هراسی، ترجمه و اقتباس، چاپ اول، نشر نی،به اتفاق هاشمی

▪ رفتار سازمانی، ترجمه، چاپ اول ۱۳۷۴، نشر مروارید، به اتفاق دکتر معمارزاده

▪ هفت گام به سوی کامیابی، ترجمه، چاپ اول ۱۳۷۶، نشر نی،به اتفاق اشرفی پیروز بخت

▪ تئوری سازمان، ترجمه، چاپ سوم ۱۳۷۶، نشر صفار، بهمراه دانایی فرد

▪ مدیریت دولتی نوین، ترجمه، چاپ اول ۱۳۷۶، نشر مروارید،به اتفاق دکتر خلیلی، دکتر معمارزاده

▪ مسئولیت اجتماعی مدیران، تألیف، سال اول ۱۳۷۷، مرکز آموزش مدیریت دولتی، به اتفاق قاسمی

▪ آینده کار، جیمز رابرتسون، ترجمه، اول ۱۳۷۸، نشر نی،به اتفاق دانایی فرد

▪ مدیریت تحول در سازمان، نگارش و ترجمه، اول ۱۳۷۹، نشر صفار،به اتفاق دانایی فرد

▪ تئوری های سازمان دولتی، ترجمه، چاپ ۱۳۸۰، نشر صفار، به اتفاق دانایی فرد

▪ مدیریت تعارض

▪ گفتارهایی در فلسفه تئوری های سازمان دولتی

▪ تئوری نظم در بی نظمی

▪ فرهنگ جامع مدیریت

▪ فرایند خط مشی گذاری عمومی

▪ آیین تندخوانی

▪ هفت راز زنان موفق

▪ مدیریت تطبیقی

▪ اداره امور دولتی تطبیقی

▪ قدرت انتقاد سازنده

▪ مدیریت و سرمایه اجتماعی

▪ سنجش کیفیت خدمات در بخش عمومی

▪ آموزه هایی برای استقرار مدیریت کیفیت

● سمینارها

▪ بازسازی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران (مقاله ممتاز)، تربیت مدرس، سخنران، ۱۳۶۸

▪ سمینار بررسی مسائل اداری ایران، علامه طباطبایی، سخنران، ۱۳۶۹

▪ سمینار مدیریت و سازماندهی آموزش بزرگسالان، مؤسسه بین المللی سوادآموزی بزرگسالان، سخنران، ۱۳۷۹

▪ سمینار تحول اداری (مقاله برجسته)، تربیت مدرس، سخنران، ۱۳۷۰

▪ سمینار جغرافیایی: جهان بینی، سیاست و محیط، تربیت مدرس، سخنران، ۱۳۷۱

▪ سمینار ایرانگردی، جهانگردی و توسعه (مقاله برگزیده)، وزارت کشور، سخنران، ۱۳۷۲

▪ سمینار مدیریت و توسعه، دانشگاه آزاد اسلامی ایران، سخنران، ۱۳۷۲

▪ سمینار فرهنگ و توسعه، وزارت ارشاد، سخنران، ۱۳۷۱

▪ سمینار ایرانگردی، جهانگردی «فرهنگ و توسعه» (ساز و کارهای لازم برای توسعه پایدار جهانگردی)، وزارت ارشاد، سخنران، ۱۳۷۳

▪ همایش علمی ـ کاربردی بهبود کیفیت آموزش عمومی، اداره کل آموزش و پرورش، سخنران، آذر ۱۳۷۴

▪ بررسی و نقد برنامه دوم توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، ارسال مقاله، ۱۳۷۳

▪ سمینار وجدان کاری (نقش فرهنگ و وجدان کاری)، دانشگاه آزاد اسلامی، مقاله ـ سخنران، خرداد ۱۳۷۵

▪ دومین اجلاس بررسی راههای عملی حاکمیت وجدان کاری و انضباط اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی، مقاله ـ سخنران، ۳ و ۴ دی ماه ۱۳۷۶

▪ اولین اجلاس بررسی عملکرد و خدمات دانشگاه آزاد اسلامی (دانشگاه آزاد اسلامی، ضرورتی در عصر مدیریت گرانی)، دانشگاه آزاد اسلامی، مقاله ـ سخنران، ۱۳۷۸

▪ همایش بازرسی و نظارت (تأملی بر ساختارهای نظارتی) ، دانشگاه تهران، اردیبهشت ۱۳۷۶

▪ همایش برنامه سوم، سازمان برنامه و بودجه مرکز همایش های صدا و سیما، مقاله ـ سخنران، ۱۳۷۷

▪ مدیریت دولتی جدید و توسعه ـ همایش نظام اداری و توسعه سازمان امور اداری و استخدامی کشور، مقاله ـ سخنران، ۱۷ و ۱۸ مرداد ۷۸

▪ ویژگی های نظام کارآمد نظارتی در کشور، دومین همایش بازرسی و نظارت، دانشگاه تهران و سازمان بازرسی کل کشور، آبان ۷۹

▪ جایگاه فرهنگ در ساختار کلان کشور، همایش نقش و جایگاه دولت در توسعه فرهنگی ـ سازمان برنامه ، پژوهشکده علوم انسانی و جهاد دانشگاهی، محل اجرا تالار علامه امینی دانشگاه تهران، ۲۸ و ۲۹ اردیبهشت۷۸

در مورد تألیفات و ترجمه ها

در سال ۱۳۵۱ مرکز آموزش مدیریت دولتی که در آن زمان تولیت آموزش مدیران دولتی را عهده دار، بود نشریه ای به نام «مدیریت امروز» را منتشر می کرد که اولین نشریه مدیریت دولتی در کشور بود. من کار جدی ترجمه و تألیف را از این نشریه آغاز کردم. اولین مقاله ام در مورد «جذب نیروهای انسانی کارآمد» بود و بعدها مقالات متعدد به صورت ترجمه و تألیف، در این نشریه به چاپ رسانیدم.

اصولاً اعتقاد من بر این است که کار ترجمه می تواند برای ایجاد منابع علمی رشته مدیریت کاملاً مفید باشد و برخلاف نظر گروهی که در ارزیابی های علمی، ارزش زیادی برای ترجمه قائل نیستند نظر بنده این است که کار ترجمه اگر از منابع اساسی رشته های علمی باشد هم کار دشوارتری است و هم کار ارزشمندتری. زیرا ما را در رشته های علمی نیازمند ارتباط با دیگر ملل و کشورها هستیم و ترجمه راه این ارتباط را فرا روی ما می گشاید. البته ترجمه، لزوماً یکطرفه نیست ما از دیگران می آموزیم و دیگران نیز از ما می آموزند و ترجمه در این حالت، تلاشی توسعه بخش خواهد بود.

توصیه من به همکاران جوانتر این است که اگر قرار بر این است که کار علمی چاپ و نشر انجام دهند، قبل از آنکه به تألیف اقدام کنند در زمینه ترجمه تجربه بیاموزند و سپس وارد وادی تألیف و تصنیف شوند. توصیه دیگر من این است که اگر کسانی علاقمند به نگارش کتاب و مقاله هستند ابتدا این اطمینان در آنها بوجود آید که خود، مطلب را کاملاً درک کرده اند و ابهامی برایشان وجود ندارد، سپس اراده کنند که به دیگران موضوع را انتقال دهند. درک مطلب و موضوع موجب می شود که نویسنده بتواند به سادگی و روانی مطلب را به دیگران انتقال دهد. روان نویسی، ساده نویسی و رعایت ایجاز در نوشتن، همه توصیه هایی است که اگر رعایت شود به توفیق نویسندگان می انجامد.

مشکلی که امروزه در زمینه نشر کتب مختلف به ویژه کتب سازمانی و مدیریت می بینیم، عدم وجود فضای نقد در جامعه انتشاراتی کشور است، کتب بسیاری هر ساله در زمینه های مختلف به چاپ می رسد که بدون آنکه نقدی بر آنها بشود روانه بازار می شوند و در چنین احوالی نباید انتظار داشت که کتب و مقالات منتشر شده، از کیفیت بالایی برخوردار باشند. در واقع کتب و مقالات مدیریت، ترجمه ها و تألیف ها روانه بازار می شوند اما کمتر ارزیابی و بررسی دقیقی بر روی آنها انجام می گیرد، به همین علت، بدون آنکه مؤلفان و مترجمان مسئولیت خاصی را متوجه خود بدانند به این کار ادامه می دهند. البته در این میان معدود کسانی هم هستند که کارهای ارزنده ای ارائه می دهند و تلاشهای آنان در این زمینه قابل ارج و سپاس است.

● گرایش در تالیفات، ترجمه ها و آراء مدیریتی

این گرایش بیشتر براساس مخاطبان نوشته هایم بوده است. بدین معنی که در یک دوره هر چه ترجمه می کردم و می نوشتم برای مدیران، دانشجویان و پژوهشگران مدیریت بود، اما پس از مدتی احساس کردم که آنانی که مدیر هستند اما مدیریت نخوانده اند نیز، می توانند مخاطبان من باشند، بنابراین یک سلسله از نوشته ها و کتابهایم برای کسانی است که با مدیریت به سبک و سیاق علمی آشنا نیستند، اما به حرفه مدیریت اشتغال دارند.

کتاب مدیریت عمومی که به زبانی ساده برای مدیران نوشته شده است از این جمله می باشد. این کتاب مورد استقبال مدیران و دانشجویان قرار گرفته و اکنون به چاپ بیستم رسیده است. بنابراین باز هم توصیه من به ساده نویسی و نوشتن به سبکی است که برای همگان قابل درک باشد. کتاب مدیریت عمومی با آنکه رسماً در منابع دانشگاهی ذکر نگردید اما بیشتر از هر کتاب دیگری مورد اقبال قرار گرفت.

من به عنوان مدرس دانشگاه تلاش می کنم زمانی که مکتب و مدیریت کلاسیک و سنتی مدیریت را درس می دهم، چنان از آن دفاع نمایم که در زمان خودش از آن دفاع می شد، زمانیکه مدیریت روابط انسانی را تدوین می کنم در نقش یک انسانگرا ظاهر می شوم و مکتب سیستمی مدیریت را به سبک پیروان مکتب سیستمی درس می دهم. اما از میان آراء و دیدگاههای نویسندگان، مکتب انتقادی و پست مدرن را بیشتر می پسندم و شاید به این علت است که فکر می کنم اینان در ابطال نظریه های پیشین تا حدود زیادی توفیق داشته اند و این امر می تواند به تکامل و ارتقاء رشته مدیریت کمک نماید.

شالوده شکنی پست مدرن، طلیعه مکتب نوینی را در مدیریت می دهد که مسلماً می تواند بسیاری از مجهولات امروز را آشکار سازد. از نظر تئوری، تئوری آشوب یا نظم در بی نظمی را سرآغاز تفکرات تازه ای در مدیریت می دانم و نظرات گلیک و لورنز و والدراپ را نظریاتی کارساز برای مدیریت در دنیای پیچیده و متلاطم امروز می دانم. بحث جاذبه های غریب، اثر پروانه ای، خاصیت اهرمی همه ویژگی های نظریه آشوب هستند که به صورتهای مختلف در جامعه امروز ما نمود دارند.

اما علت علاقه من به استاد فیلسوفم راموس بیشتر بخاطر آن است که ایشان در به چالش کشیدن نظریه های ابزاری مدیریت بسیار کوشیده اند و میراثی که از او باقی مانده میراث ارزنده و گرانبهایی برای محققان مدیریت است. وی از تعقل ابزاری که پایگاه و اساس نظریه های متداول مدیریت است بسیار انتقاد کرده و آزادی و اختیار و کرامت انسان را در این نوع تعقل بسیار نازل می بیند. به نظر این فیلسوف مدیریت باید در پی آن باشیم که تعقل جوهری یا تعقل ارزشی را جایگرین تعقل ابزاری و بازاری نماییم و انسان را در مرتبه والایی که شایسته اوست قرار دهیم. انسانی که در تعقل ابزاری، وسیله سازمان شده و از خود هیچ منیت و اراده ای ندارد، در تعقل جوهری حاکم بر سازمان بوده و صاحب اختیار و انتخاب می باشد.

● اصولا من تنگناهای رشته مدیریت را اینگونه می بینم:

الف ـ جدایی سازمانهای اجرایی از دانشگاهها

ب ـ عدم باور تخصصی بودن رشته مدیریت به عنوان علمی همپای سایر رشته های علمی

ج ـ عدم علاقه و انگیزه در دانشجویان و مدرسان رشته مدیریت

د ـ دشواری ارتباط با دنیا به بهانه بومی سازی مدیریت

هـ ـ فقدان تشکل ها و انجمن های علمی مدیریتی غیر دولتی

● آراء کلیدی

در مورد نظرات کلیدی من شاید بتوان به نظریه تلقیق هدفهای فرد و سازمان اشاره کرد که طی پیوستی در کتاب مدیریت عمومی به طور مفصل به آن اشاره کرده ام و متذکر شده ام اگر هدفهای فرد و سازمان یکی شوند مشکل مدیریت کلاً حل خواهد شد. ایجاد آرمان مشترک و ارزشهای فراگیر، راه حل اساسی در الگوی پیشنهادی من است. (در صورت نیاز به مقاله تلفیق هدفهای فرد و سازمان در کتاب مدیریت عمومی مراجعه شود) نظریه دیگری که به نظر من کارساز است، «الگوی احساس و ادراک مشکل» است که بوسیله آن می توان تصمیمات را تحلیل نمود (برای اطلاع بیشتر به کتاب فرایند خط مشی گذاری عمومی مراجعه شود).




شعری زیبا از سعدی
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

* * * * * *

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش

بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی

چرا نظر نکنی یار سروبالا را

شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش

مجال نطق نماند زبان گویا را

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد

خطا بود که نبینند روی زیبا را

به دوستی که اگر زهر باشد از دستت

چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را

کسی ملامت وامق کند به نادانی

حبیب من که ندیدست روی عذرا را

گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری

نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی

چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

هنوز با همه دردم امید درمانست

که آخری بود آخر شبان یلدا را

*

*

ای نفس خرم باد صبا

از بر یار آمده‌ای مرحبا

قافله شب چه شنیدی ز صبح

مرغ سلیمان چه خبر از سبا

بر سر خشمست هنوز آن حریف

یا سخنی می‌رود اندر رضا

از در صلح آمده‌ای یا خلاف

با قدم خوف روم یا رجا

بار دگر گر به سر کوی دوست

بگذری ای پیک نسیم صبا

گو رمقی بیش نماند از ضعیف

چند کند صورت بی‌جان بقا

آن همه دلداری و پیمان و عهد

نیک نکردی که نکردی وفا

لیکن اگر دور وصالی بود

صلح فراموش کند ماجرا

تا به گریبان نرسد دست مرگ

دست ز دامن نکنیمت رها

دوست نباشد به حقیقت که او

دوست فراموش کند در بلا

خستگی اندر طلبت راحتست

درد کشیدن به امید دوا

سر نتوانم که برآرم چو چنگ

ور چو دفم پوست بدرد قفا

هر سحر از عشق دمی می‌زنم

روز دگر می‌شنوم برملا

قصه دردم همه عالم گرفت

در که نگیرد نفس آشنا

گر برسد ناله سعدی به کوه

کوه بنالد به زبان صدا

*

*

دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را

تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

شب همه شب انتظار صبح رویی می‌رود

کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را

وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او

تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را

گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم

جان سپر کردند مردان ناوک دلدوز را

کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست

بر زمستان صبر باید طالب نوروز را

عاقلان خوشه چین از سر لیلی غافلند

این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را

عاشقان دین و دنیاباز را خاصیتیست

کان نباشد زاهدان مال و جاه اندوز را

دیگری را در کمند آور که ما خود بنده‌ایم

ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست

در میان این و آن فرصت شمار امروز را



دلتنگی
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره. .وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی. وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه. وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته. وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه. وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم میشد. وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند
-------------------------------------------
خیلی سخت است وقتی همه کنارت باشند و باز احساس تنهایی کنی. وقتی عاشق باشی و هیچ کس از دل عاشقت باخبر نباشد . وقتی لبخند می زنی و توی دل گریانی . وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمی داند . وقتی به زبان دیگران حرف می زنی ولی کسی نمی فهمد . وقتی فریاد می زنی و کسی صدایت را نمی شنود . وقتی تمام درها به رویت بسته است... آن گاه دستهایت را به سوی آسمان بلند می کنی و از اعماق قلب تنها و عاشق و گریانت بانگ برمی آوری که: « ای خدای بزرگ دوستت دارم!» و حس می کنی که دیگر تنها نخواهی ماند.
----------------------------------------------
شاگردی از استادش پرسید: عشق چست؟ استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی! شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم . استاد گفت: عشق یعنی همین! شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟ استاد به سخن آمد که : به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی! شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت . استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم. همین



خاطره
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

تقویمش پر شده بود و تنها دو روز ،تنها دو روز ِ  خط نخورده باقی مانده بود

پریشان شد ، اشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزها بیشتری از خدا بگیرد

داد زد ، بد و بیراه گفت و خدا سکوت کرد ...

جیغ زد و جار جنجال راه انداخت ، خدا سکوت کرد ...

اسمان و زمین را به هم ریخت،خدا سکوت کرد ...

کفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سکوت کرد

دلش گرفت ، گریست و به سجاده افتاد

خدا سکوتش را شکست و گفت :

                        عزیزم ، اما یک

روز دیگر هم رفت

تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی

تنها یک روز دیگر باقیست ،بیا لااقل این یک روز را زندگی کن

لا به لای هق هقش گفت :

اما با یک روز ... چکار میتوان کرد ؟

خدا گفت :

       ان کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند گویی هزار سال زیسته است 

                 و ان که امروزش را در نمیابد هزار سال هم به کارش نمی اید

انگاه خدا سهم یک روز را در دستانش ریخت و گفت :

      حالا برو و یک روز زندگی کن

او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش میدرخشید

میترسید حرکت کند میترسید راه برود می ترسید زندگی از لابه لای انگشتانش بریزد...

قدری ایستاد بعد با خودش گفت:

وقتی فردایی ندارم نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد .بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم

ان وقت شروع به دویدن کرد

    زندگی را به سر و رویش پاشید

زندگی را نوشید

 و زندگی را بویید

چنان به وجد امد که دید میتواند تا ته دنیا بدود        

      میتواند بال بزند

            میتواند پا روی خورشید بگذارد

                میتواند ...

در ان روز اسمان خراشی بنا نکرد ، زمینی را مالک نشد ، مقامی را به دست نیاورد

اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید    

    روی چمن خوابید

 کفش دوزکی را تماشا کرد

سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به انهایی که او را نمیشناختند سلام کرد

و برای انها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد

     او در همان یک روز اشتی کرد

   خندید

    سبک شد

      لذت برد

        سرشار شد

           بخشید

              عاشق شد

                 عبور کرد

                 و تمام شد

            او در همان یک روز زندگی کرد...



شعری از حضرت حافظ در باره ی حضرت علی
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

مقدری که ز آثار صنع کرد اظهار / سپهر و مهر و مه و سال و ماه و لیل و نهار

مدار سیر کواکب به امر کن فیکون / قرار داد بر این طاق گنبد دوار

ز هفت کوکب سیار و دوازده برج / کنند سیر مخالف کواکب سیار

نه آسمان ز ملائک ابر حق مشغول / به سجده در که به تسبیح و ذکر و استغفار

چهار عنصر او و مختلف پدید آورد / مدار آتش و آب و غبار و خاک مجار

قرار داد به بالای خاک و باد آتش / گرفته کوه و زمین در میان آب قرار

به دوستی نبی و دلی اساس نهاد / جهان و هرچه در او هست خالق جبار

اگر نه ذات نبی و دلی بدی مقصود / جهان به کتم عدم رفتی همچو اول بار

نوشته بر در فردوس کاتبان قضا: / نبی رسول و ولی عهد حیدر کرار

امام جنی و انسی علی بود که علی / ز کل خلق فزون است از صغار و کبار

ز نام اوست معلق سما و کرسی و عرش / ز ذات اوست مطبق زمین بدین هنجار

علی امام و علی ایمن و علی ایمان / علی امین و علی سرور و علی سردار

علی علیم و علی عالم و علی اعلم / علی حکیم و علی حاکم و علی گفتار

علی نصیر و علی ناصر و علی منصور / علی مظفر و غالب علی سرور و سردار (علی مظفر و غالب علی سپهسالار)

علی عزیز و علی عزت و علی افضل / علی لطیف و علی انور و علی انوار

علی است فتح فتوح و علی است راحت روح / علی است فاضل و فضل علی سرور و سردار (علی است راحت روح و علی است کوه وقار)

علی سلیم و علی سالم و علی مسلم / علی قسیم قصور و علی است قاسم نار

علی صفی و علی صافی و علی صوفی / علی وفی و علی صفدر و علی سردار

علی نعیم و علی ناعم و علی منعم / علی بود اسدالله قاتل کفار

علی ز بعد محمد ز هرچه هست بهشت / اگر تو مؤمن پاکی نظر دریغ مدار

به حق نور محمد، به آدم و به خلیل / به حق شیث و شعیب و یهود کم آزار

به حق یوسف و یعقوب و یحیی و لقمان / به حق نوح نبی در میان دریا بار

به حق عزت تورات و حرمت انجیل / به حق جمع زبور و به حق روز شمار

به حق دانش اسحاق و شوق اسماعیل / که در رضای خدا کرد جان خویش نثار

به حق یوشع و الیاس و لوط و اسکندر / به حق نغمه داوود و صوت خوش گفتار

به حق مهر سلیمان و زهد ابراهیم / به حق عیسی و موسی و یونس غم خوار

به حق قوت جبریل و صور اسرافیل / به حق قابض ارواح در یمین و یسار

به حق حائل عرش و به قرب میکاییل / به حق چار کتاب ستوده جبار

به حق جمله قرآن به صحف ابراهیم / به حق جمله مردان واقف اسرار

به حق سوز فقیران بی گنه دربند / به حق زاری و رنجوری بی کس و بی یار

به حق چهره زرد فقیر سرگردان / به حق درد اسیران خانمان بیزار

به حق ضرب جوانان رای دین با کفر / به حق زاری پیران خوار و زار و نزار

به حق دین محمد به خون پاک حسین / به حق مردم نیک مهاجر و انصار

که نیست دین مدی را به قول پاک رسول / امام غیر علی بعد احمد مختار

ز بعد او حسن و حسین محبت او / مجوی جهل بر این کار مؤمن دین دار

به جهل غافل مستغرقی به غفله همی / ز رنگ می نشاسد سفیدی از زنگار

به جهد و سعی من خسته دل چه سود تو را / مگر ز خواب جهالت همی شوی بیدار

به جهل بیشتر و بیش آن چنان هستم / که کس مباد چنان کامدم در اول بار

سپاس و منت و عزت خدای را که نمود / ره نجات و شدم از حیات برخوردار

به گاه هفصد و هفتاد بد که در شیراز / تمام گشت بیکروز جمع این اشعار

به دشمنان منشین حافظا تولا کن / نجات خویش طلب کن به جان هشت و چهار

حرام زاده و بدفعل و شوم و بی بنیاد / به مدح شاه جهان کی، کجا کند اقرار؟

علی ز بعد محمد ز هر که هست به است / اگر تو مومن پاکی بکن به این اقرار

متابعت به منافق چو می کنی بگذر / زیاده گفتن نامش هزار استغفار



عشق یعنی ...
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

عشق                                      بیداد    من
باختن                  یعنی                    لحظه                 عشق
جان                          سرزمین             یعنی                        یعنی
زندگی                                 پاک من عشق                               لیلی و
در                        عشق یعنی ...           شدن
ساختن                                                                               عشق
کلبه                                                                        وامق و
یعنی                                                                   عذرا
عشق                                                           شدن
  من                                                عشق
 فردای                                یعنی
  کودک                        مسجد
  یعنی             الاقصی
عشق  من
 
عشق                                      آمیختن                                         افروختن
یعنی                                 به هم          عشق                               سوختن
چشمهای                      یکجا                    یعنی                       کردن
پر ز                 و غم                            دردهای             گریه
خون/ درد                                                   بیشمار
 
  عشق                                 من
    یعنی                           الاسرار
    کلبه                  مخزن
         اسرار     یعنی

وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی  
حاضری دنیا رو بدی، فقط یه بار نگاش کنی  
 به خاطرش داد بزنی، به خاطرش دروغ بگی  
 رو همه چی خط بکشی، حتی رو برگ زندگی  
وقتی کسی تو قلبته، حاضری دنیا بد باشه  
فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه  
قید تموم دنیا رو به خاطر اون می زنی  
خیلی چیزا رو می شکنی، تا دل اونو نشکنی  
حاضری قلب تو باشه، پیش چشای او گرو  
فقط خدا نکرده اون یه وقت بهت نگه برو  
حاضری هر چی دوس نداشت، به خاطرش رها کنی  
حسابتو، حسابی از مردم شهر جدا کنی  
حاضری حرف قانونو، ساده بذاری زیر پات  
به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات  
وقتی بشینه به دلت، از همه دنیا می گذری  
تولد دوبارته، اسمشو وقتی می بری  
حاضری جونتو بدی، یه خار توی دستاش نره  
حتی یه ذره گرد و خاک تو معبد چشاش نره  
حاضری مسخرت کنن تمام آدمای شهر  
اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر  
حاضری که هر جا بری به خاطرش گریه کنی  
بگی که محتاجشی و به شونه هاش تکیه کنی  
حاضری هر چی بشنوی، حتی اگه سرزنشه  
به خاطر اون کسی که خیلی برات با ارزشه   
حاضری هر روز سر اون با آدما دعوا کنی  
غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی   
حاضری هر کی جز اونو ساده فراموش بکنی  
پشت سرت هر چی می گن چیزی نگی، گوش بکن   
وقتی کسی رو دوست داری، صاحب کلی ثروتی  
 نذار که از دستت بره، این گنج خیلی قیمتی


چندحکایت زیبا
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

حکایت کورش کبیر

کزروس به کورش بزرگ گفت : چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به مردم و سربازانت می بخشی ؟!

کورش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟

گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت ...

سپس  کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد !

سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید...

مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند !

وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود ...!

کورش رو به کزروس کرد و گفت : ثروت من اینجاست.اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها می بودم .



حکایت باران مهر

روزی که سپاه ایران خود را آماده می ساخت تا شر یونانی ها را پس از سالها بردگی از روی ایران کم کند. باران بسیاری بارید یکی از جادوگران در بین مردم شایعه کرده بود که این باران اشک آسمان بخاطر مرگ جوانان ما است و بزودی خبرهای بسیار بدی می رسد. این خبر را به اشک یکم نخستین پادشاه از دودمان اشکانیان دادند. او هم خندید و گفت: این شاد باش آسمانها به ماست. باران مایه رحمت و رویش است نه پیام شوم. سپاه کوچک و پارتیزانی او خیلی زود بخش بزرگی از شمال خراسان را از شر یونان آزاد ساخت و دل ایرانیان میهن را در همه جا گرم نمود. اشک های بعدی ایران را به شکل کامل آزاد ساختند.

باران، مهر آسمان است نه بغض آن، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند.

نکته ای را باید در این جا بنویسم و آن واژه پارتیزان است. در کشورمان بسیاری فکر می کنند این واژه مربوط به مبارزین کمونیست اروپای شرقی در ۵۰ سال پیش است حال آنکه این واژه در واقع مربوط به سپاهیان اشک یکم بود. چون آنها از خاندان پارت بودند و ارتش منظمی هم نداشتند و به شکلی چریکی به سپاه حمله می کردند به آنها پارتیزان می گفتند. پارتیزان ها بسیار تیراندازان باهوشی بودند و با تعداد اندک توانستند به مرور دشمن را از ایران پاکسازی نمایند.



حکایت آزادیخواهی و میهن پرستی

برف سرزمین پاک ایران را سفید پوش و مرواریدگون نموده بود. از سراسر ایران ریش سفیدان سفید پوش و زنان دانای سپید موی رو به سوی پایتخت ایران هگمتانه داشتند. خردمندان نیکنام و نیکخوی در مجلس بزرگان ایران بایسته ها و خواسته های مردم و مردمداری را یک به یک برشمردند و پادشاه ایران و رایزنان و سرپرستان دیوان سالار مو به مو شنیده و همراهی می نمودند.

در پایان راه بزمگاه اندیشه و خرد، دیاکو پادشاه ایران به رسم پیشین به سخن آمده و گفت: ایران سرآمد مردم گیتی شده است. چرا که ندای آزادگان در گلو نمی ماند و دیگر آنکه ایران برای ما و فرزندان ما گهواره دلدادگیست. عشقی که ما را از کودکی تا پیری همراه است و می پرورد.

سخنان بنیانگذار ایران، دیاکوی دانا به ما می آموزد آزادگی پیشه کنیم و به گفته دانای سرزمینمان ارد بزرگ: آزادی پنجره رشد و شکوفایی کشور است بستن آن سیاهی ها در پی دارد.

آنگاه که دانایی و خرد پرستیدنی می شود همه کارها بر پایه و ریشه راستی، ماندگار و درست می گردد.

دیاکو از روزی که فرمان ایجاد ایران را از سوی ریش سپیدان سه تبار ( پارت، پارس و ماد ) ایران دریافت نمود، همواره بر آزادی و آزادگی پای فشرد و همواره می گفت: ایران را پرورانده و ساختم تا پناهگاه آزادگان باشد.

نگاهی به پیشینه کهن گیتی به ما می گوید کمتر سرزمینی همانند ایران راست پیکر همچون کوه ایستاده است. این استواری ریشه در اندیشه پاک بنیانگذاران سرزمین عشق، ایران گرامی تر از جان دارد.


حکایت هدیه برای مهرداد دوم

روز آغاز جشن مهرگان بود و نمایندگان کشورهای گوناگون همراه با هدایایی نفیس به کاخ فرمانروای ایران در شهر صد دروازه (دامغان امروزی) وارد می شدند.

عجیب ترین هدیه مربوط می شد به کورنلیوس سولا فرمانده ارشد روم که سه دختر بسیار زیبا به پادشاه ایران هدیه نمود.

آن سه دختر آنقدر زیبا بودند که همگان از دیدن آنها شگفت زده شدند.

نماینده روم گفت: فرمانروای ما به پاس آرامش مرز هایمان این سه بانوی زیبا که همه از نجیب زادگان کشورمان هستند را تقدیم پادشاه ایران زمین می کند.

پس از پایان مراسم رایزن ارشد مهرداد دوم (اشک نهم) که پیری سالخورده بود نزد فرمانروای ایران آمد و گفت: کشور روم بزودی به ایران یورش خواهد آورد.

اشک نهم با تعجب گفت: او امروز سه پریزاد به ما هدیه کرد. چگونه فردا به ایران خواهد تاخت؟

آن پیر سالخورده گفت: وقتی دشمن از آرامش مرزها سخن می گوید و به این خاطر هدیه می فرستد بدین معناست که به این آرامش وفادار نیست و آن را خواهد شکست. این سه خوبرو را هم از برای گرفتار نمودن دل فرمانروا فرستاده است.

اشک نهم با شنیدن این سخن سران ارتش ایران را فرا خواند و از آنها خواست لشکریان را آماده رزم نموده و به سوی باختر ایران و مرز های روم حرکت کنند.

 روزی که لشکر ایران از میان رودان گذشت، لشکر آماده به رزم کورنلیوس سولا در پیش روی آنها ایستاده بودند.

رومیان پس از دیدن دهها هزار جنگاور آماده به رزم ایران در بهت فرو رفتند، کورنلیوس سولا نامه ای برای اشک نهم فرستاد و در آن نامه پایبندیش را به پیمان های گذشته یادآوری نموده و با لشکرش از برابر سپاه ایران دور شد.

اشک نهم پشتیبان اندیشه های رایزنان دانای خویش بود. اندیشمندانی که پیشاپیش آینده را پیش بینی می نمودند.

بدین گونه بود که ایران در دوران مهرداد دوم به پنهاورترین دوران دودمان اشکانیان رسید.


حکایت زوجی که عاشق هم بودند

پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.

پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت.

وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.

فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟

شوهر فقط گفت: “عزیزم دوستت دارم!”

عکس العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار می داد، آن اتفاق نمی افتاد. هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد. مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. آن همان چیزی بود که شوهرش به وی داد.

گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک روخداد صرف می کنیم، چه در روابط، چه محل کار یا افرادی که می شناسیم و فراموش می کنیم کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی باید داشته باشیم. در نهایت، آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسان ترین کار ممکن در دنیا باشد؟ داشته هایتان را گرامی بدارید. غم ها، دردها و رنجهایتان را با نبخشیدن دوچندان نکنید.

اگر هرکسی می توانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات بسیار کمتری در دنیا وجود می داشت.

حسادت ها، رشک ها و بی میلی ها برای بخشیدن دیگران، و همچنین خودخواهی و ترس را از خود دور کنید و خواهید دید که مشکلات آنچنان هم که شما می پندارید حاد نیستند.


زندگی نامه ی دکتر علی شریعتی
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 


دکتر علی شریعتی در مزینان خراسان متولد شد. مادرش زنی روستایی بود که مهربانی را بی دریغ نثار همه می کرد و علی حساسیت های لطیف انسانی، اقتدار روحی و صلابت عقیده اش را از مادرش به ودیعه گرفته بود.

پدر و مادر وی شخصیتی درونگرا داشتند و با زبان و به صورت ظاهری محبتشان را بروز نمی دادند. علی به سال 1319 – در سن هفت سالگی – در دبستان ابن یمین مشهد ثبت نام می کند. اما وقتی به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور، پدر وی خانواده اش را به ده می فرستد علی نیز ناچار مجدداً به مکتب می رود.

در دوره دبیرستان علی با فلسفه و عرفان آشنایی پیدا می کند، چنان که می گوید: مغزم در این زمانه با فلسفه رشد می کرد و دلم با عرفان داغ می شد و گر چه بزرگترهایم بیمناک شده بودند و خود نیز کم کم با یأس و درد آشنا می شدم، ولی به هر حال] از مطالعاتم[پر بودم و سیراب لذت...؛ با هر چند که کارم سخت است و دردم سخت و از هر چه شیرینی و شادی و بازی است محروم اما... این بس است که می فهم! خوب است... احمق نیستم.

شریعتی در 16 سالگی سیکل اول دبیرستان (کلاس نهم نظام قدیم) را به پایان رساند و وارد دانشسرای مقدماتی شد.

او دانشسرا را دوست نداشت و ترجیح می داد به هر طریق تحصیلات عالیه اش را بدون وقفه ادامه دهد، اما پدرش تأکید داشت که وی وارد دانشسرا شود؛ با گرفتن دیپلم از دانشسرای مقدماتی، علی در اداره فرهنگ استخدام شد. ضمن کار، در دبستان در کلاس های شبانه ادامه تحصیل داد و دیپلم کامل ادبی گرفت. در همان ایام در کنگره حقوق نیز شرکت کرد. علی به تحصیل در رشته ی فیزیک هم ابراز علاقه می کرد، اما مخالفت پدر، او را از پرداختن به آن باز داشت.

در مهرماه سال 1334 دانشکده علوم انسانی و ادبیات انسانی، دانشگاه مشهد با همت دانشمند بزرگ دکتر علی اکبر فیاض تاسیس و افتتاح شد. دکتر فیاض با دشواری و کمبود استاد، شروع به کار کرد. وی استادانی از تهران برای تدریس، به این دانشکده دعوت کرد. از جمله ی استادان این دوره دانشکده می توان از آقایان دکتر غلامحسین یوسفی، احمد خراسانی و حبیب اللهی نام برد. شرط ثبت نام در این دانشکده شرکت اجباری در تمام ساعات درسی بود و علی و چند نفر دیگر که در این ایام کارمند وزارت فرهنگ بودند، تقاضای ثبت نام کردند. رؤسای دانشکده طبق مقررات تقاضای آنها را رد کردند. اما آنها ساعاتی که می توانستند به صورت مستمع آزاد در کلاس ها شرکت می کردند و به اعتراضات مسوولین توجهی نشان نمی دادند.

در پی تشکیل جلسات متعدد مرحوم دکتر فیاض، رئیس دانشکده، با اعضای هیأت مدیره و هیأت علمی دانشکده و مکاتبه با مسؤولین دانشگاه تهران از این دانشجویان حمایت کرد و قرار شد در کلاس ها حضور یابند ودر پایان سال تحصیلی آنها اجازه یافتند در امتحانات شرکت نمایند. بدین ترتیب ادامه تحصیل کارمندان دولت قانونی شد و علی و دیگران توانستند همزمان با تدریس، به تحصیل ادامه دهند.



علی در دانشکده، مسوول انجمن ادبی دانشجویان بود. این محافل غالباً با شرکت استادان تشکیل می شد. در همین سال هاست که آثاری از اخوان ثالث مانند کتاب ارغنون (1330)، زمستان (1335) و آخر شاهنامه (1328) به چاپ رسید و او را سخت تحت تأثیر قرار داد. اخوان ثالث خود به نقل از آقای شفیعی کدکنی که از هم رشته های شریعتی در دانشکده بود، نقل کرده است: وقتی زمستان و چاووشی و آواز مرگ در تهران منتشر شد، به مشهد هم رسیده بود. مرحوم دکتر علی شریعتی اولین بار در دانشکده ادبیات مشهد، چاووشی را به درستی و رسایی تمام از بر، برای ما روایت کرد.

در این سالها علی خود نیز شروع به طبع آزمایی در شعر نو کرد که از نمونه های آن می توان از اشعاری چون «من چیستم؟» و «غریب» نام برد.

مجموعه این عوامل باعث شد تا وی نزد استادان دانشکده ، منزلت ادبی خاصی پیدا کند و این موقعیت خاص علی ، روابط ویژه ای میان او و استادان دیگر ایجاد کرده بود، شرکت فعال او در محافل ادبی مشهد، باعث می شد که با استادانش در خارج از دانشگاه نیز رابطه داشته باشد و به رغم حضور نامنظم در کلاس ها از درس عقب نیفتد و استادها نیز غیبت های مکرر او را نادیده بگیرند.

دکتر پوران شریعت رضوی در مورد از دواج با دکتر شریعتی می گوید: «اولین برخورد من با علی شریعتی، در اوایل دی ماه سال 1335، در کلاس درس در دانشکده ادبیات مشهد بود. مرحوم حبیب اللهی، استاد ادبیات فارسی ما که شاعر هم بود، روزی ضمن صحبت گفت: آیا می دانید که شما با نویسنده جوان و دانشمندی همکلاس هستید؟ می خواهم آقای علی شریعتی مزینانی را که کتاب «ابوذر غفاری» را ترجمه کرده و همچنین «تاریخ تکامل فلسفه» را نوشته، به شما معرفی نمایم و بعد اشاره کرد به علی شریعتی که عقب کلاس، بسیار آرام با لبخندی بر لب نشسته بود و گفت: آقا بلند شوید تا شما را ببینند، علی شریعتی برخاست و اظهار ادب نمود و دانشجویان برایش کف زدند.



در اولین برخورد، او را جوانی متواضع یافتم، بعدها در ارتباط های درسی او با سایر دانشجویان و کمک هایی که به همه می کرد – که من هم گاهی به این جمع می پیوستم – بیشتر با او، بینش و تفکرش آشنا می شدم. ولی او به گفته ی خودش، اولین دفعه با نام خانوادگی من، شریعت رضوی، پس از شهادت سه دانشجو در کریدور دانشکده فنی دانشگاه تهران در 16 آذر ماه 1332 آشنا می شود. خلقیات من با روحیات او بسیار متفاوت بود، منطقی بودم و واقعیتگرا، دوست دار نظم ، فعال و علاقمند به زندگی آرام، به خصوص بعد از ضربه ای که از شهادت برادر دومم، که درست مصادف با دوران جوانی من بود، خورده بودم، نیاز شدیدی به زندگی آرام داشتم. البته با جوی که بر خانواده ی ما حاکم بود نسبت به اوضاع اجتماعی و سرنوشت طبقات محروم جامعه غافل نبودم، اما نقش خود را در تغییر بنیادی آن ناچیز می انگاشتم، شاید هم آمادگی آن را نداشتم که مسؤولیت سنگینی بپذیرم، نقشی که الزامات و خطرات بیشماری داشت که تصور یکی از آنها ممکن بود مرا به کلی از میدان به در کند.

من وظیفه خود را محدود به کمک های مختلف مادی و معنوی به مردم و مستمندان وتوجه به مشکلات آنان می دانستم، ایده آل من از ازدواج و زندگی مشترک، بسیار کلاسیک بود.

استاد محمد تقی شریعتی(پدر علی) ترجیح می داد پسرشان با دختری ازدواج کند که خواسته هایش با محیط و شرایط خانوادگی آنها، انطباق داشته باشد و طبیعتاً انتخاب علی با سلیقه ی پدر و اطرافیانش سازگار نبود. ظاهراً او نسبت به هر چه گفته می شد و می گذشت، بی اعتنایی تحسین برانگیزی از خود نشان می داد. زیرا اطمینان داشت که انتخابش از روی احساس مطلق نیست، حتی در انتخاب همسر و علیرغم این که من چندین بار و با دلایل منطقی، به درخواست او جواب منفی داده بودم، او پاسخ می داد که هرگز نمی خواهد نظرش را بر من تحمیل کند. و به طور خلاصه او هرآنچه را که برایم مهم بود تأیید می کرد. می گفتم : «اول باید تحصیلاتم را تمام کنم»- و می ترسم ازدواج مانع ادامه تحصیلم بشود – علی می گفت:«خواست او هم همین است و غیر از این نمی خواهد، ولی ازدواج مانعی برای رسیدن به هدف نیست.»

او می گفت: « مخالف درک سنتی، از زن است و هرگز نخواهد گذاشت که ازدواج، مانع پیشرفت های من در زندگی گردد» و بعدها در زندگی مشترکمان عملاً نشان داد که به همه قول هایی که داده بود، وفادار است.

به هر حال، علی آنقدر با آرامش و متانت برخواسته ی خود پافشاری کرد و دو سال و نیم صبر کرد تا توانست رضایت من و خانواده اش را جلب کند و بالاخره، من هم با عشق و علاقه به او پاسخ مثبت دادم. اولین دفعه استاد محمد تقی شریعتی، خودشان با قرار قبلی به منزل ما آمدند و در این مورد با پدرم صحبت کردند و موافقت دو خانواده قطعی شد. شناخت و علاقه توانسته بود به همه اختلافات پایان دهد و پس از آمد و رفت هایی ازدواج سر گرفت. پدرش هم اهل تشریفات نبود و خود علی نیز از کسی در این مورد کمک نمی خواست، خودش به تنهایی دست به کار شد و کار تدارک مقدمات عروسی را به عهده گرفت.

به هر حال، روز انجام مراسم تعیین شد. و آقای حاج شیخ کاظم دامغانی، که از شخصیت های مذهبی مهم آن دوره و دوست استاد بود، به عنوان عاقد، تأکید کرد که مراسم باید در ساعت خجسته ده صبح روز 27 تیر ماه انجام گیرد. در آن روز، همه ی اقوام و دوستان قبل از ساعت تعیین شده، به خانه ی ما آمدند، اما داماد دست تنها، برای تهیه میوه و شیرینی رفته بود. همه با نگرانی منتظرش بودند تا اینکه او با سر و وضع نامرتب رسید و من که بسیار عصبی بودم، از او خواستم که لباسش را عوض کند و بالاخره مراسم عقد برگزار شد.

ورود من، به خانواده ای که جنبه های سنتی خود را تا حدودی حفظ کرده بود، برخلاف انتظار همگان به سهولت انجام گرفت. روحیه ی اجتماعی من، همراه با صمیمیت و سادگی روستایی مادر علی، با هم آمیخت و به زودی تمام تنشهای قبل از ازدواج فروکش کرد.

دکتر علی شریعتی پس از پایان دوره دانشکده و ارائه پایان نامه خود، نامه ای دریافت کرد که به او اطلاع می داد بورس دولتی شامل حالش شده و می تواند برای ادامه تحصیل به یکی از کشورهای اروپایی برود.

انتخاب محل تحصیل برای علی کار مشکلی نبود، زیرا هم استادان رفتن به فرانسه را به او پیشنهاد می کردند و هم آشنایی نسبی او با زبان فرانسه، این امکان را به وی می داد که تردید چندانی نداشته باشد. بدین ترتیب اوایل اردیبهشت ماه 1338 او رهسپار فرانسه شد.



پس از بازگشت از سوی اداره فرهنگ در سال 1343 حکم «انتساب» با رتبه ی چهار ِ آموزگاری برای او فرستاده شد. او در همین سال تقاضای انتقال از وزارت فرهنگ آموزش و پرورش به وزارت علوم را کرده بود. که جواب منفی دریافت می کند. در سال 44، پس از اعلام آگهی استخدام استادیاری در روزنامه، مجدداً تقاضای شرکت در آزمون استادیاری به می کند. از طرف اداره آموزش و پرورش نامه ای دریافت می کند که: نامه ی جناب عالی راجع به استادیاری به دانشکده ادبیات مشهد ارسال گردید.

و در نامه ی بعدی به او گفته می شود در اولین فرصت برای اطلاع از تاریخ امتحان مسابقه استادیاری رشته تاریخ دانشکده ادبیات مشهد به دفتر دانشکده ادبیات تهران مراجعه فرماید.

از سال 1345 دکتر به عنوان استادیار رشته تاریخ در دانشکده مشهد استخدام می شود. موضوعات اساسی تدریس او: تاریخ ایران، تاریخ و تمدن اسلامی و تاریخ تمدن های غیر اسلامی تقسیم می شد.

آثار شریعتی را می توان به سه رکن اندیشه ی وی استوار دانست: اجتماعیات- اسلامیات و کویریات . فهرست مجموعه آثار شریعتی به شرح زیر می باشد:

مجموعه آثار 1، با مخاطب های آشنا

مجموعه آثار 2، خودسازی انقلابی

مجموعه آثار 3 ، ابوذر

مجموعه آثار 4 ، بازگشت. بازگشت به خویش بازگشت به کدام خویش؟

مجموعه آثار5 ، ما و اقبال

مجموعه آثار 6، تحلیلی از مناسک حج

مجموعه آثار7 ، شیعه

مجموعه آثار8 ، نیاش

مجموعه آثار 9 ، تشیع علوی و تشیع صفوی

مجموعه آثار 10 ، جهت گیری طبقاتی در اسلام

مجموعه آثار11 ، تاریخ تمدن جلد یک

مجموعه آثار 12 ، تاریخ تمدن جلد دوم

مجموعه آثار 13 ، هبوط در کویر

مجموعه آثار 14 ، تاریخ و شناخت ادیان جلد اول

مجموعه آثار 15 ، تاریخ و شناخت ادیان جلد دوم

مجموعه آثار 16 ، اسلام شناسی 1 درسهای حسینیه ارشاد

مجموعه آثار 17 ، اسلام شناسی 2 درسهای حسینیه ارشاد

مجموعه آثار 18 ، اسلام شناسی 3 درسهای حسینیه ارشاد

مجموعه آثار 19 ، حسین وارث آدم

مجموعه آثار 20 ، چه باید کرد؟

مجموعه آثار 21 ، زن

مجموعه آثار 22 ، مذهب، علیه مذهب

مجموعه آثار 23 ، جهان بینی و ایدئولوژی

مجموعه آثار24 ، انسان

مجموعه آثار25 ، انسانی بی خود

مجموعه آثار26 ، علی

مجموعه آثار27 ، بازشناسی هویت ایرانی – اسلامی

مجموعه آثار28 ، روش شناخت اسلام

مجموعه آثار29 ، میعاد با ابراهیم

مجموعه آثار30 ، اسلام شناسی

مجموعه آثار31 ، ویژگی های قرون جدید

مجموعه آثار32 ، هنر

مجموعه آثار33 ، گفتگو های تنهایی بخش اول و دوم

مجموعه آثار34 ، نامه ها

مجموعه آثار35 ، آثار گونه گون بخش اول

مجموعه آثار36 ، آثار گونه گون بخش دوم

دکترشریعتی روز 26 اردبیهشت سال 1356 از ایران به مقصد بلژیک سفر کرد ، وی دو یا سه روز در هتل بین المللی بروکسل اقامت کرد و بعد تصمیم گرفت به انگلیس برود.

دکتر علی شریعتی مزینانی: مجاهد بزرگ، جامعه شناس برجسته و اسلام شناس به طور مرموزی در 29 خرداد سال 1356 (15 ژوئن سال 1977) در انگلستان به شهادت رسید.

روزنامه پست انتلی در تاریخ 14 سپتامبر 1978 نوشت: مرگ شریعتی که تصور می رفت بر اثر سکته قلبی باشد در پرده ابهام است ؛ به طوری که بعداً معلوم شد که وی به شهادت رسیده است.