عاشقانه هایی کوتاه از سایه
عاشقانه هایی کوتاه از سایه
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

شعر و ترانه | عاشقانه هایی کوتاه از سایه عشق شادی ست، عشق آزادی ست، عشق آغاز آدمی زادی ست...
 

شبی بود و بهاری در من آویخت
چه آتشها، چه آتشها برانگیخت

فرو خواندم به گوشش قصه عشق
چو باران بهاری اشک می ریخت

عاشقانه هایی کوتاه از سایه

نگاه چشم بیمارت چه خسته است
کبوتر جان که بالت را شکسته است؟

کجا شد بال پرواز بلندت؟
سفید خوشگلم، پایت که بسته است؟

***

در کنج قفس پشت خمی دارد شیر
گردن به کمند ستمی دارد شیر

در چشم ترش سایه ای از جنگل دور
ای وای خدایا... چه غمی دارد شیر!

***

به خوابی دیدمش غمگین نشسته
گرفته در بغل چنگی گسسته

من این چنگ حزین را می شناسم!
دریغا عشق من، عشق شکسته...

***

پری بودی و با من راز کردی
به ناز و عشوه عشق آغاز کردی

مرا آواز دادی، چون رسیدم
کبوتر گشتی و پرواز کردی

عاشقانه هایی کوتاه از سایه

شکفتی چون گل و پژمرده ای از من
خزانم دیدی و آزردی از من

بد آوردی، وگرنه با چنین ناز
اگر دل داشتم می بردی از من

***

گل زرد و گل زرد و گل زرد
بیا با هم بنالیم از سر درد

عنان تا در کف نامردمان است
ستم با مرد خواهد کرد نامرد

***

من آن ابرم که می خواهد ببارد
دل تنگم هوای گریه دارد

دل تنگم غریب این در و دشت
نمی داند کجا سر می گذارد

عاشقانه هایی کوتاه از سایه

 هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: